لبخندهای خاموش پشت فیلترها
شهناز محمودی .
در جهانی که هر لحظه نوتیفیکیشنهایش ما را احاطه کردهاند، لبخندهای آنلاینِ نسل جوان شاید روشنتر از همیشه بهنظر برسند، اما پشت بسیاری از آنها، سایهای سنگین از اضطراب، ناامیدی و خستگی پنهان شده است. امروز، سلامت روان دیگر یک دغدغه شخصی نیست؛ یک مسئله اجتماعی تمامعیار است که از دبیرستانها تا دانشگاهها، از خانه تا شبکههای اجتماعی، رد پایش دیده میشود.
«موفق شو یا حذف شو» این جمله نانوشته اما واقعی است که بسیاری از نوجوانان و جوانان امروز با آن زندگی میکنند. نظام آموزشی رقابتی، هزینههای سرسامآور زندگی، بیکاری، بحران هویت، و استانداردهای غیرواقعی زیبایی در شبکههای اجتماعی، همه با هم ترکیب شدهاند تا نسلی بسازند که دائم احساس ناکافی بودن دارد.
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال ۲۰۲5، حدود ۴ نفر از هر ۱۰ جوان بین ۱۸ تا ۲۹ سال در سراسر جهان علائم اضطراب یا افسردگی را تجربه کردهاند. در ایران نیز، مطالعات دانشگاه علوم پزشکی تهران نشان داده که بیش از ۳۵ درصد از دانشجویان از اختلالات اضطرابی یا افسردگی خفیف تا شدید رنج میبرند.
این آمار، تنها عدد نیست؛ صدای فروخوردهی هزاران جوانی است که زیر بار فشار، سکوت میکنند و تظاهر به «خوب بودن» را یاد گرفتهاند.
شبکههای اجتماعی به ظاهر صحنهای برای ارتباط و شادیاند، اما در واقع به «آیینه مقایسه» تبدیل شدهاند. جوانی که ساعتها در اینستاگرام یا تیکتاک میچرخد، ناخواسته خود را با زندگی و موفقیت دیگران میسنجد بیآنکه بداند تصویر مقابل چقدر واقعی است.
مطالعات اخیر دانشگاه آکسفورد نشان دادهاند که افزایش استفاده از رسانههای اجتماعی، ارتباط مستقیمی با رشد اختلالات اضطراب اجتماعی و کاهش رضایت از زندگی دارد. درواقع، جوانانی که بیش از ۳ ساعت در روز از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، ۲ برابر بیشتر از دیگران دچار احساس ناکافی بودن یا افسردگی میشوند.
در ایران نیز، پدیدهی «زندگی فیلترشده» روزبهروز آشکارتر میشود. نمایش لحظات خوش، سفرها و ظاهرهای بینقص، فرهنگ مقایسه و رقابت را تشدید کرده و جوانان را در چرخهای از اضطراب و خودکمبینی گرفتار کرده است. در پس لبخندهای فیلترشده، اغلب خستگی از «ادای خوشبختی» پنهان است.
یکی از بزرگترین چالشها در مواجهه با مشکلات روانی، «تابو بودن آن» است. هنوز در بسیاری از خانوادهها، صحبت از افسردگی یا مراجعه به رواندرمانگر، با برچسب «ضعف» یا «دیوانگی» همراه است. جوانان ترجیح میدهند در سکوت رنج بکشند تا اینکه قضاوت شوند.
نبود آموزش کافی درباره سلامت روان در مدارس و دانشگاهها، کمبود مراکز مشاوره رایگان و گرانی جلسات درمانی نیز این تابو را تقویت کرده است. وقتی گفتوگو درباره احساسات «عیب» تلقی شود، بحران در سکوت رشد میکند.
افزایش نرخ بیکاری در میان فارغالتحصیلان، تورم و فشار مالی خانوادهها باعث شده بسیاری از جوانان احساس کنند آیندهای درخشان در انتظارشان نیست.
در گزارش مرکز آمار ایران (تابستان ۱۴۰۴)، نرخ بیکاری در گروه سنی ۱۸ تا ۳۵ سال نزدیک به ۲۳ درصد اعلام شده است. این رقم، به زبان ساده یعنی از هر چهار جوان، یک نفر شغل پایدار ندارد. وقتی جوانی حتی نمیتواند هزینه درمان روانپزشکی یا مشاوره را بپردازد، طبیعی است که سلامت روانش قربانی اقتصاد میشود.
با وجود تمام این چالشها، نشانههایی از امید هم دیده میشود. در سالهای اخیر، نسل Z در سراسر جهان بیش از هر نسل دیگری درباره سلامت روان صحبت میکند. پویشهای دانشجویی، صفحات اینستاگرامی و پادکستهای روانشناسی مردمی، تابوی گفتوگو را تا حدی شکستهاند