رسانهها، ناجی آگاهی یا عامل سردرگمی؟
مهرناز خوشبخت روزنامهنگار

رسانهها همیشه نقشی تعیینکننده در شکلدهی باورهای عمومی داشتهاند. از دوران روزنامههای چاپی تا عصر شبکههای اجتماعی، آنچه مردم بهعنوان واقعیت میپذیرند، تا حد زیادی از طریق رسانهها به آنها منتقل میشود. اما آیا این اطلاعات دقیق، بیطرفانه و بدون جهتگیری به مخاطبان میرسد؟ پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست. از یکسو، رسانهها ابزار ارتباطی مهمی هستند که وظیفه اطلاعرسانی، آموزش و تحلیل مسائل را دارند، اما از سوی دیگر، اغلب تحت تأثیر سیاستها، منافع اقتصادی و حتی تمایلات شخصی افراد و سازمانها قرار میگیرند.
امروز، ما در دنیایی زندگی میکنیم که دسترسی به اطلاعات بیش از هر زمان دیگری گسترده شده است. اما حجم بالای دادهها، کیفیت آنها را تضمین نمیکند. در بسیاری از موارد، اطلاعاتی که مردم دریافت میکنند یا ناقص است، یا جهتدار و گاهی کاملاً تحریفشده. بسیاری از رسانهها به جای ارائه گزارشهای بیطرفانه، به ابزارهایی برای شکلدهی افکار عمومی تبدیل شدهاند. انتخاب واژهها، نحوه پوشش اخبار، برجستهسازی برخی موضوعات و حذف برخی دیگر، همه بخشی از فرایند هدایت مخاطب هستند.
یکی از بزرگترین مشکلات امروز، گسترش اطلاعات نادرست و اخبار جعلی است. در حالی که تکنولوژی امکان انتشار سریعتر اخبار را فراهم کرده، همین سرعت بالا باعث شده که صحت اطلاعات اغلب مورد توجه قرار نگیرد. بسیاری از رسانهها، بهجای تأکید بر تحقیق و بررسی صحت محتوا، به دنبال جذب مخاطب بیشتر از طریق تیترهای جنجالی و اخبار هیجانی هستند. همین مسئله باعث شده که بسیاری از مردم با دادههای نادرست تصمیمگیری کنند، رفتارهای اجتماعیشان تغییر کند و حتی باورهای غلط در سطح کلان جامعه گسترش یابد.
مسئله دیگر، کنترل و نفوذ مراکز قدرت بر رسانههاست. در بسیاری از کشورها، رسانهها تحت تأثیر دولت، گروههای اقتصادی بزرگ یا حتی جریانهای فکری خاص فعالیت میکنند. این نفوذ باعث میشود که برخی اخبار بهطور کامل سانسور شوند یا فقط آن بخشی از حقیقت که برای گروههای خاص مطلوب است، منتشر شود. در نتیجه، مردم بهجای دریافت اطلاعات جامع و بیطرفانه، با روایتهایی مواجه میشوند که از قبل برای جهتدهی به افکار آنها طراحی شدهاند.
اما آیا همه رسانهها اینگونه هستند؟ قطعاً خیر. هنوز هم رسانههایی وجود دارند که با رعایت اصول اخلاقی و حرفهای، تلاش میکنند اطلاعات دقیق، مستند و بیطرفانه ارائه دهند. البته چنین رسانههایی معمولاً با فشارهای زیادی مواجه میشوند و بهسختی میتوانند در فضای رقابتی رسانهای باقی بمانند، چراکه گاهی حقیقت چندان برای مخاطب جذاب نیست و هیجان ناشی از اخبار تحریفشده باعث جذب بیشتر مخاطب میشود.
در این میان، نقش مردم در بررسی صحت اطلاعات و مقاومت در برابر جهتدهی رسانهها بسیار مهم است. مخاطبان نباید هر خبری را بدون تحقیق و بررسی بپذیرند. باید یاد بگیرند که منابع معتبر را تشخیص دهند، اخبار را از چندین زاویه بررسی کنند و تحت تأثیر روایتهای جهتدار قرار نگیرند. رسانهها تا حد زیادی بازتابدهنده نیازهای مخاطب هستند. اگر مردم به دنبال اخبار مستند و واقعی باشند، رسانهها نیز ناچار خواهند شد استانداردهای خود را تغییر دهند.
با این حال، نمیتوان نقش رسانهها را در شکلدهی باورهای عمومی نادیده گرفت. امروز بسیاری از سیاستهای کلان، تصمیمات اجتماعی و حتی رفتارهای فردی بر اساس اطلاعاتی شکل میگیرند که از طریق رسانهها منتشر شدهاند. بنابراین، مسئولیت رسانهها در ارائه اطلاعات صحیح بسیار سنگین است. اگر رسانهها به وظیفه حرفهای خود عمل نکنند، نهتنها جامعه را دچار سردرگمی میکنند، بلکه به افزایش تنشهای اجتماعی، شکلگیری باورهای غلط و کاهش اعتماد عمومی نیز دامن میزنند.
رسانههایی که به انتشار اخبار تحریفشده و هدایتشده ادامه میدهند، عملاً به بیثباتی اجتماعی کمک میکنند. اطلاعات نادرست میتواند منجر به تصمیمهای اشتباه در سطح فردی و جمعی شود، بحرانهای سیاسی را تشدید کند و حتی باعث شود که مردم به کلی نسبت به حقیقت بیاعتماد شوند. این همان نقطهای است که جامعه دچار فروپاشی اطلاعاتی میشود و مردم دیگر نمیتوانند میان واقعیت و تبلیغات تمایز قائل شوند.
اگر بخواهیم آیندهای داشته باشیم که در آن رسانهها واقعیت را بدون تحریف منعکس کنند، باید نظارتهای قویتری بر عملکرد آنها اعمال شود. رسانههایی که اطلاعات نادرست منتشر میکنند، باید مسئولیتپذیر باشند و از طریق مقررات حرفهای کنترل شوند. اما از آن مهمتر، مردم باید آگاهی بیشتری نسبت به نحوه عملکرد رسانهها کسب کنند. تا زمانی که مخاطبان بهطور فعال در شناخت حقیقت تلاش نکنند، رسانهها نیز انگیزهای برای اصلاح رویههای خود نخواهند داشت.
امروز، رسانهها بهعنوان یکی از قدرتمندترین ابزارهای شکلدهی افکار عمومی، نه تنها بر سیاست و اقتصاد، بلکه بر رفتارهای فردی و اجتماعی نیز تأثیرگذارند. اگر این ابزار بهدرستی به کار گرفته شود، میتواند به افزایش آگاهی، بهبود تصمیمگیریهای اجتماعی و تقویت ارتباطات انسانی کمک کند. اما اگر تحت تأثیر منافع خاص، اطلاعات نادرست را جایگزین حقیقت کند، جامعه را به سمت بحران فکری سوق خواهد داد.
در نهایت، پاسخ به این سؤال که آیا اطلاعات درست به مردم میرسد، به عملکرد رسانهها و میزان آگاهی مخاطبان بستگی دارد. اگر رسانهها مسئولانه عمل کنند و مردم نیز در برابر اطلاعات نادرست مقاوم باشند، میتوان انتظار داشت که جامعه به سمت واقعیتهای دقیقتر حرکت کند. اما اگر این چرخه معیوب ادامه پیدا کند، اطلاعات نادرست همچنان مسیر تصمیمگیریهای فردی و اجتماعی را منحرف خواهد کرد. این همان چالشی است که امروز با آن مواجهایم و باید برای اصلاح آن راهحلهای واقعی ارائه دهیم.