در گفتگو با جهان اقتصاد عنوان شد؛ هوش مصنوعی چگونه اقتصاد جهان را تغییر میدهد؟
راضیه احمدوند
نسل جدید هوش مصنوعی در حال بازتعریف بنیانهای اقتصاد جهانی است؛ فناوریای که همزمان میتواند هزینه تولید را کاهش دهد، ساختار بازار کار را متحول کند و مسیر رشد اقتصادی دهه پیشرو را تغییر دهد. اما پرسش اصلی این است که خروجی نهایی آن تورمزاست یا تورمزدا؟
احمد مهرانی، کارشناس اقتصاد در گفتگو جهان اقتصاد گفت: هوش مصنوعی دیگر یک فناوری نوظهور یا ابزار کمکی نیست؛ به متغیری تعیینکننده در اقتصاد جهانی تبدیل شده است. آنچه امروز در قالب مدلهای زبانی پیشرفته، خودکارسازی هوشمند، تحلیل دادههای انبوه و سیستمهای تصمیمیار مشاهده میکنیم، تنها آغاز دورهای است که میتواند ساختار تولید، مصرف، رشد اقتصادی و حتی مفهوم شغل را در سطحی بیسابقه دگرگون کند. همین قدرت بزرگ باعث شده پرسشی اساسی در مرکز توجه اقتصاددانان قرار گیرد: هوش مصنوعی در نهایت تورمزا خواهد بود یا تورمزدا؟ پاسخ این پرسش نه ساده است و نه یکسویه. این فناوری دیوارهای اقتصاد سنتی را فرو ریخته و شبکهای از اثرات مثبت و منفی ایجاد کرده که باید در سه محور کلیدی بررسی شود: هزینههای تولید، ساختار بازار کار و مسیر رشد جهانی.
وی افزود: در حوزه تولید، هوش مصنوعی توانسته تنگناهایی را که طی دههها عامل افزایش هزینه و کاهش بهرهوری بودند، به سرعت برطرف کند. امروز بسیاری از صنایع بزرگ از فولاد و پتروشیمی تا انرژی، خودرو و حملونقل از سیستمهای هوشمند برای پیشبینی خرابی تجهیزات، کنترل دقیق مصرف انرژی، تنظیم لحظهای زنجیره تأمین و بهینهکردن فرآیندهای تولید استفاده میکنند. این تحول، سرعت، دقت و هماهنگی را در مقیاسی ایجاد کرده که حتی اتوماسیون سنتی قادر به دستیابی به آن نبود. نتیجه این فرآیند کاهش هزینه نهایی تولید کالا است؛ عاملی که اگر گسترده شود میتواند بهطور مستقیم تورم را مهار کرده و فشار قیمتها را کاهش دهد.
مهرانی ادامه داد: این فرآیند تنها به کاهش هزینههای فنی محدود نمیشود. استفاده از هوش مصنوعی در تحلیل دادههای بازار، به شرکتها امکان میدهد واکنشهای سریعتری نسبت به تغییرات تقاضا داشته باشند و از انباشت کالا یا کمبود محصول جلوگیری کنند. این دو پدیده در اقتصاد جهانی از عوامل اصلی نوسان قیمتها هستند. بنابراین، هرچقدر هماهنگی زنجیره تولید و توزیع بهتر شود، تورم ساختاری کاهش پیدا میکند.
به اعتقاد این فعال اقتصادی، اما همانقدر که هوش مصنوعی در تولید نقش تورمزدا دارد، در بازار کار تصویر پیچیدهتری ایجاد میکند. شاید بزرگترین چالش این فناوری همین جا باشد. هوش مصنوعی مشاغل تکراری، پردازشی و اداری را تهدید میکند. کارهایی که زمانی به هزاران نفر نیاز داشت، اکنون با یک سیستم هوشمند در چند ثانیه انجام میشود. بسیاری از مشاغلی که بر اساس برنامهریزی روتین و تصمیمهای ساده فعالیت میکردند، در معرض حذف یا تغییر ماهیت هستند. این تغییر ساختاری اگرچه در بلندمدت به افزایش بهرهوری میانجامد، اما در کوتاهمدت هزینههای زیادی ایجاد میکند.
همچنین شرکتها مجبورند برای تطبیق نیروها آموزشهای جدید ارائه کنند، نیروی متخصص جذب کنند و بخشهایی از سازمان خود را بازسازی نمایند. هزینه این انتقال ساختاری، یکی از عوامل تورمزا تلقی میشود؛ زیرا شرکتها معمولاً بخشی از این هزینهها را در قیمت نهایی محصولات منعکس میکنند. از سوی دیگر، افزایش تقاضا برای مهارتهای تخصصی جدید، باعث رشد دستمزد در حوزههای دادهکاوی، برنامهنویسی، یادگیری ماشین و علوم محاسباتی شده است. این افزایش، آثاری غیرمستقیم بر تورم دارد.
اما این فقط روی اول سکه است. روی دوم آن از دید بسیاری از اقتصاددانان مهمتر است: افزایش بهرهوری بلندمدت نیروی کار. وقتی هوش مصنوعی وارد محیطهای کاری میشود، نیروی انسانی از کارهای تکراری آزاد شده و به فعالیتهای خلاقانهتر، تحلیلیتر و تصمیممحورتر منتقل میشود. این تغییر ساختاری میتواند ظرفیت تولید اقتصادی را افزایش دهد و در نتیجه فشار بلندمدت تورم را کاهش دهد. فرهنگ جدید کار که بر تعامل انسان و ماشین استوار است، میتواند ساختار بازار کار را پایدارتر و کارآمدتر کند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه محور سوم اثرگذاری هوش مصنوعی، یعنی رشد اقتصادی جهانی، جایی است که اهمیت این فناوری بیش از دو محور دیگر آشکار میشود، اظهار داشت: تقریباً تمام نهادهای مهم اقتصادی جهان از صندوق بینالمللی پول تا بانک جهانی، موسسات مشاوره اقتصادی مانند مککنزی و موسسات تحقیقاتی فناوری پیشبینی میکنند که هوش مصنوعی میتواند یکی از قویترین موتورهای رشد اقتصادی در دهه آینده باشد.
مزیت اصلی این فناوری در جهش بهرهوری نهفته است. بسیاری از کشورها در سالهای اخیر به سقفی از بهرهوری رسیدهاند که با فناوریهای موجود قابل افزایش نبود. اما هوش مصنوعی این سقف را شکسته است. حالا تحلیل دادههای عظیم در چند ثانیه انجام میشود؛ نوآوری در طراحی محصول سرعت گرفته؛ مدیریت منابع بهینهتر شده و حتی ساختارهای حکمرانی اقتصادی از هوش مصنوعی برای شفافیت و پیشبینی ریسک استفاده میکنند. اگر این روند ادامه یابد، میتواند چندین درصد رشد اضافه به اقتصاد جهانی تزریق کند.
مهرانی گفت: با این حال، این مسیر بدون چالش نیست. شکاف دیجیتال و نابرابری در دسترسی به فناوری بین کشورها، میتواند مسیر رشد را نامتوازن کند. کشورهایی که سرمایهگذاری لازم در زیرساخت محاسباتی، نیروی انسانی متخصص و فناوریهای پایه انجام ندهند، نهتنها از رشد جهانی عقب میمانند، بلکه حتی با خطر افزایش تورم مواجه میشوند؛ زیرا نمیتوانند هزینههای جدید فناوری را مدیریت کنند و مجبورند از بازار جهانی چه بهصورت کالا و چه بهصورت خدمات استفاده کنند.
البته این شکاف میتواند اثرات زنجیرهای داشته باشد. کشورهایی که در توسعه هوش مصنوعی پیشرو هستند، مزیت رقابتی چشمگیری پیدا میکنند، تولید ارزانتر و سریعتر خواهند داشت و سهم بزرگتری از بازارهای جهانی را در اختیار میگیرند. در مقابل، کشورهای عقبافتاده، با فشار تورمی ناشی از واردات گرانتر، کاهش بهرهوری و ناتوانی در رقابت روبهرو میشوند. بنابراین، آینده اقتصادی جهان به شدت به چگونگی توزیع و دسترسی به فناوریهای هوش مصنوعی وابسته است.
در نهایت، هوش مصنوعی نه یک نیروی صرفاً تورمزا و نه کاملاً تورمزداست؛ بلکه ترکیبی از هر دو اثر است. در بخش تولید، اثرات تورمزدا غالب هستند؛ در بازار کار، اثرات تورمزا در کوتاهمدت و تورمزدا در بلندمدت ظاهر میشوند؛ و در رشد جهانی، این فناوری میتواند یک موتور عظیم توسعه باشد، مشروط به اینکه دسترسی به آن متوازن و سیاستگذاریها هوشمندانه باشد. آینده اقتصادی جهان در دهه پیشرو به شدت وابسته به توان کشورها و صنایع برای سازگاری با این فناوری است. هرچه سرعت این سازگاری بیشتر باشد، احتمال ورود اقتصاد جهانی به دورهای از رشد بالا و تورم کنترلشده بیشتر خواهد شد. اما هرچه این سازگاری کند و پرهزینه باشد، خطر افزایش فشارهای تورمی و نابرابری اقتصادی نیز بیشتر خواهد بود