فرسایش فرهنگی زنگ خطر برای سنتهای ملی
مهرناز خوشبخت روزنامه نگار

بحران فرسایش فرهنگی مسئلهای است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. سنتهای ملی در بسیاری از جوامع در حال فراموشیاند و این روند را نمیتوان صرفاً به عنوان یک تحول طبیعی پذیرفت. فراموشی سنتها، نتیجه ترکیب پیچیدهای از تغییرات اجتماعی، نفوذ رسانههای جهانی، ضعف نهادهای فرهنگی و تغییر نگرش نسلهای جدید است در گذشته، سنتهای ملی نهتنها بخش مهمی از زندگی مردم بودند، بلکه نقش هویتبخش و انسجامدهنده داشتند. جشنهای سنتی، آداب و رسوم، زبان و گویشهای محلی، همگی عناصری بودند که جوامع را تعریف میکردند. اما امروزه این عناصر بهشدت تضعیف شدهاند و نسلهای جدید نهتنها ارتباط کمتری با آنها دارند بلکه حتی ارزش حفظ آنها را زیر سؤال میبرند.
نمیتوان این تغییرات را صرفاً به جهانیشدن یا پیشرفت تکنولوژی نسبت داد. این عوامل نقش دارند، اما فراموشی سنتهای ملی بیش از آنکه یک تغییر طبیعی باشد، نتیجه غفلت و کمتوجهی است. رسانههای جهانی و شبکههای اجتماعی، سبک زندگی را بهشکلی تغییر دادهاند که ارزشهای ملی دیگر اولویتی ندارند. جوانان بیشتر وقت خود را صرف محتوای خارجی میکنند، به زبانهای بینالمللی تمایل بیشتری دارند و آیینهای سنتی را غیرضروری میدانند این تغییرات بهمرور زمان باعث ایجاد شکاف میان نسلها شده، بهطوری که بسیاری از جوانان دیگر احساس تعلق به سنتهای ملی ندارند.
ضعف نهادهای فرهنگی و آموزشی در حفظ و انتقال سنتهای ملی، یکی از دلایل اصلی این بحران است. مدارس و دانشگاهها بیش از آنکه بر ارزشهای فرهنگی تأکید کنند به دنبال همگام شدن با استانداردهای جهانی هستند. این رویکرد در ظاهر منطقی است، زیرا تعامل با جهان ضروری است، اما در عمل موجب شده است که سنتهای ملی به حاشیه رانده شوند. توجه به هنر، ادبیات، موسیقی سنتی و صنایع دستی، نقش مهمی در حفظ هویت ملی دارد، اما حمایت از این عناصر فرهنگی روزبهروز کمتر شده است. بسیاری از کشورها، به جای تقویت این بخشها، سیاستهای فرهنگی خود را در راستای سازگاری با معیارهای بینالمللی تنظیم کردهاند که در نهایت هویت فرهنگی را تضعیف میکند.
سنتهای ملی نباید ایستا باشند، اما تغییرات نباید بهگونهای باشد که عناصر اصلی فرهنگ بومی از بین بروند. تحول فرهنگی زمانی مثبت است که موجب تقویت ارزشهای ملی شود، نه فراموشی آنها. در بسیاری از کشورها، تلاشهایی برای حفظ سنتها انجام شده است، اما این تلاشها کافی نیستند. اگر روند فراموشی سنتهای ملی ادامه یابد، احتمالاً در چند دهه آینده بسیاری از ارزشهای فرهنگی بهطور کامل از بین خواهند رفت. رسانههای داخلی باید نقش فعالی در تولید محتواهای جذاب و حفظ ارزشهای ملی داشته باشند. آموزش فرهنگی در مدارس باید مورد توجه قرار گیرد، تا نسلهای جدید با هویت بومی ارتباط بیشتری برقرار کنند.
حمایت از صنایع دستی، ترویج زبانها و گویشهای محلی و برگزاری جشنهای سنتی با کیفیت بالا میتواند در حفظ فرهنگ مؤثر باشد.
اما واقعیت این است که بسیاری از جوامع نسبت به این تغییرات بیتفاوتاند. سیاستهای فرهنگی در بسیاری از کشورها با هدف «مدرنسازی» اجرا میشوند، اما این مدرنسازی نباید به معنای فراموشی سنتها باشد. اگر این روند ادامه پیدا کند، شاید روزی برسد که دیگر چیزی از فرهنگ بومی باقی نمانده باشد. در نهایت حفظ سنتهای ملی نیازمند هوشیاری و اقدام جدی است. اگر جامعهای نتواند از میراث فرهنگی خود محافظت کند، هویت آن جامعه دچار ضعف خواهد شد و در جهانی که هویتهای فرهنگی بهشدت تحت تأثیر جهانیسازی قرار دارند، فراموشی سنتهای ملی میتواند خسارت بزرگی باشد. اکنون زمان آن است که بهصورت جدی به این مسئله پرداخته شود و برای حفظ فرهنگ ملی اقدام کرد.