جهان اقتصاد گزارش می دهد؛ سایه بافت فرسوده پرخطر روی سر ۲۰۰ هزار شهروند
گروه زیربنایی رضا پورحسین
جهان اقتصاد: وضعیت ساختمان ها و بافت فرسوده در کشور هر روز ابعاد خطرناک تری پیدا می کند تا جایی که عضو هیأتمدیره شرکت بازآفرینی شهری، خطر واقعی را نه تنها در وقوع زلزله، سیل یا سایر سوانح طبیعی بلکه در ادامه ساختوسازهای غیرمجاز، استقرار جمعیت و بیتوجهی نهادهای مسئول به این مسئله می داند.
این رویکرد انفعالی، خسارات انسانی، اجتماعی و اقتصادی را به طور چشمگیری افزایش میدهد و مدیریت بحران را در آیندهای نزدیک، پرهزینه و پیچیده میسازد.
بابایی اقدم پهنههای پرخطر را محل تلاقی چندین لایه آسیبپذیری همزمان توصیف کرد. استقرار مسکن در حریم یا روی گسلهای فعال، مسیلها و رودخانهها، پرتگاههای طبیعی، نزدیکی به خطوط انتقال نیرو، طرحهای توسعه شهری بدون پیوست ایمنی و مداخلات ناهماهنگ شهری، از عوامل اصلی تشکیل این پهنهها هستند.
این مناطق نه تنها در برابر زلزله آسیبپذیرند، بلکه در معرض سیلابهای فصلی، رانش زمین و حتی خطرات انسانی مانند انفجار یا برقگرفتگی قرار دارند.
در ایران که یکی از کشورهای لرزهخیز جهان است و گسلهای متعددی مانند گسل شمال تهران، تبریز و زاهدان را در خود جای داده، چنین سکونتگاههایی به بمبهای ساعتی تبدیل شدهاند.
بر اساس آمارهای رسمی که بابایی اقدم به آنها استناد کرده، بیش از ۴۳ هزار خانوار با جمعیتی حدود ۲۰۰ هزار نفر در این پهنههای پرخطر زندگی میکنند.
این رقم، هرچند ممکن است بر اساس شناساییهای اولیه باشد اما نشاندهنده عمق بحران است. بسیاری از این سکونتگاهها در حاشیه شهرهای بزرگ مانند تهران ، اهواز، سنندج، مشهد، زاهدان و تبریز شکل گرفتهاند.
در اهواز مثلاً، بخش قابل توجهی از جمعیت حاشیهنشین در معرض سیلاب رودخانه کارون یا رانش زمین قرار دارند. در تهران، ساختوساز روی گسلها یا در حریم رودخانهها، ریسک را چند برابر کرده است.
این مسئله ریشه در عوامل متعددی دارد. مهاجرت روستایی به شهری، کمبود مسکن مقرونبهصرفه، ضعف نظارت شهرداریها و نهادهای شهرسازی، و گاهی سودجویی دلالان زمین، منجر به گسترش سکونتگاههای غیررسمی شده است.
عادیانگاری این وضعیت، یعنی پذیرش زندگی در چنین مناطقی به عنوان امر طبیعی، بزرگترین تهدید است. مردم به دلیل فشار اقتصادی، ناچار به سکونت در این اراضی ارزانتر میشوند، بدون اینکه به عواقب بلندمدت فکر کنند.
نهادها نیز اغلب پس از وقوع بحران واکنش نشان میدهند، نه پیش از آن.
تداوم این روند، نه تنها جان صدها هزار نفر را به خطر میاندازد، بلکه بار مالی سنگینی بر دوش کشور میگذارد. هزینههای امدادرسانی، بازسازی پس از بحران و درمان مجروحان، میلیاردها تومان است.
برای مثال، زلزلههای گذشته مانند بم یا کرمانشاه نشان داد که سکونت در مناطق پرخطر، تلفات را چندین برابر میکند. اگر امروز اقدام نکنیم، مدیریت بحرانهای آینده غیرممکن خواهد شد.
شرکت بازآفرینی شهری ایران، به عنوان متولی اصلی این حوزه، تلاشهایی برای ساماندهی آغاز کرده است. تفاهمنامههای سهجانبه با بنیاد مسکن و سازمان مدیریت بحران، پروژههایی مانند اسکان مجدد در اهواز و شناسایی محلات پرخطر، از جمله این اقدامات هستند.
اما چالشها همچنان پابرجاست: کمبود منابع مالی پایدار، خلأهای قانونی برای جلوگیری از ساختوساز غیرمجاز، و نیاز به همافزایی بین نهادها.
برای حل این بحران، باید رویکرد از واکنش پس از حادثه به پیشگیری پیش از وقوع تغییر کند. تدوین برنامههای اقدام مشترک برای هر محله پرخطر، تأمین مسکن جایگزین، تقویت نظارت بر ساختوساز، آموزش عمومی برای افزایش آگاهی ساکنان، و تخصیص بودجه ویژه برای جابهجایی جمعیت، ضروری است.
همچنین، بازنگری در طرحهای جامع شهری و گنجاندن پیوست ایمنی در همه پروژهها، میتواند از گسترش پهنههای پرخطر جلوگیری کند.
سکونت در پهنههای پرخطر نه تنها یک مسئله شهرسازی، بلکه یک تهدید ملی برای امنیت و توسعه پایدار است. اگر عادیانگاری ادامه یابد، خسارات جبرانناپذیری در انتظار خواهد بود. زمان آن رسیده که از شناسایی به عمل سریع گذار کنیم و با اولویتبندی محلات بحرانی، جان و مال هزاران نفر را نجات دهیم. این مسئولیت مشترک دولت، شهرداریها، نهادها و حتی شهروندان است تا آیندهای ایمنتر بسازیم