«جهان اقتصاد» از هشدارهای کم آبی در کشور گزارش می دهد
قصه پر غصه قطرههای آخر
گلناز پرتوی مهر
صدای ترک خوردن زمین دیگر فقط در خیال کشاورزان پیر کویر نیست؛ حالا شهرنشینها هم آن را میشنوند. شیرهای آب در خانهها آرامآرام خشک میشوند، مخازن سدها دیگر شبیه دریاچههای خالیاند، و آمارها فریاد میزنند: آب نیست!
ایران وارد یکی از وخیمترین دورههای خشکسالی چند دهه اخیر شده است. میانگین بارندگی در بسیاری از استانها به پایینترین سطح در ۵۰ سال اخیر رسیده، سدهای حیاتی مثل زایندهرود، لار، لتیان، درودزن و کرج کمجان یا حتی خشک شدهاند. در چنین شرایطی، عبارت «جیرهبندی آب» دیگر یک تهدید دور نیست؛ واقعیتی است که در برخی شهرها به مرحله اجرا رسیده، و در سایر مناطق پشت در ایستاده است.
اما چرا به اینجا رسیدیم؟ بحران کمآبی چقدر ساختاریست و چقدر اقلیمی؟ آیا جیرهبندی تنها راهکار باقیمانده است؟ و مهمتر از همه، چه باید کرد؟
در نگاه اول، خشکسالی پدیدهای طبیعی بهنظر میرسد؛ کاهش بارش، گرمایش جهانی، و الگوهای نامنظم آبوهوایی. اما واقعیت پیچیدهتر است. آنچه ایران امروز تجربه میکند، ترکیبی از خشکسالی اقلیمی و سوءمدیریت منابع آبی است.
در کشور ما بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی صرف بخش کشاورزی میشود، آن هم با راندمان پایین ۳۰ تا ۴۰ درصد. کشت محصولات پرآببر مانند برنج، هندوانه و چغندر در مناطق خشک و نیمهخشک، نمونهای از سوءتفاهمی عمیق در سیاستهای کشاورزی است.
از طرفی، برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی که ذخیره استراتژیک کشور در سالهای خشک به شمار میرود طی دهههای اخیر، باعث فروچالهها، نشست زمین و نابودی تدریجی سفرههای آب شده است.
ایران در دهههای اخیر به ساخت سد بهعنوان راهحل بحران آب نگاه کرده است. سدسازی گسترده، بدون ارزیابی دقیق اکولوژیک و اجتماعی، باعث تغییر الگوی جریانهای سطحی، خشکشدن تالابها، و در برخی موارد، کاهش دسترسی جوامع پاییندست به آب شده است.
امروز بسیاری از این سدها خود با بحران مواجهاند: ورودی کم، تبخیر بالا، و رسوبگذاری زیاد. سدها دیگر پناهگاه نیستند؛ خود به نشانه بحران تبدیل شدهاند. وقتی سدها خالی باشند، یعنی دیگر حتی ذخیرهای هم برای روز مبادا نداریم.
تابستان ۱۴۰۴ برای بسیاری از شهروندان ایران با قطعی مکرر آب، افت فشار و پیامهای هشدار همراه بوده است. جیرهبندی در برخی شهرهای جنوبی و مرکزی کلید خورده، و زمزمه آن در تهران و کلانشهرهای دیگر نیز به گوش میرسد.
اما جیرهبندی، هرچند اضطراری، راهحل بلندمدت نیست. این اقدام تنها میتواند در کوتاهمدت مصرف را مدیریت کرده و فشار بر شبکه توزیع را کاهش دهد. اگر بحران ادامه یابد که با توجه به کاهش بارندگی و پیشبینیهای اقلیمی محتمل است باید چارههای ریشهایتری اندیشید.
دیگر وقت آن رسیده که مسئولان و کشاورزان با واقعیت جدید اقلیمی روبهرو شوند. کشت محصولات پرمصرف باید بهشدت محدود، و بهجای آن کشتهای کمآببر جایگزین شوند. دولت باید با پرداخت یارانههای هوشمند، کشاورزی را به سمت بهرهوری بالا و الگوهای پایدار هدایت کند.
آموزش عمومی برای مصرف بهینه، نصب تجهیزات کاهنده مصرف، بازچرخانی آب خاکستری (آب دستشویی، ظرفشویی و غیره برای آبیاری فضای سبز) و قیمتگذاری پلکانی برای مشترکان پرمصرف، از ابزارهای ضروری کاهش مصرف خانگیاند.
برداشت از چاههای غیرمجاز باید متوقف و کنترل شود. نصب کنتورهای هوشمند بر چاهها، ممنوعیت کشتهای آببر در مناطق بحرانی، و تقویت تغذیه مصنوعی سفرهها، از گامهای ضروری در این مسیر است.
ساختار تصمیمگیری درباره آب در ایران هنوز بخشینگر است. شرکتهای آب منطقهای، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، شهرداریها و محیط زیست، هرکدام ساز خود را میزنند. زمان آن فرا رسیده که یک نهاد فرابخشی برای هماهنگی کلنگر منابع آبی کشور ایجاد شود.
تصفیهخانههای پیشرفته، شیرینسازی آب دریا در سواحل جنوبی (با نگاه محیطزیستی)، انتقال هوشمند آب، و سامانههای هشدار خشکسالی، باید در کانون سرمایهگذاریهای جدید قرار گیرند. بخش خصوصی میتواند در این عرصه نقشآفرین باشد، اگر فضا و انگیزه کافی داشته باشد.
تجربه جهانی نشان داده است که بحرانهای آبی میتوانند به تحول در حکمرانی و رفتارهای مصرفی منجر شوند. کشورهایی مانند استرالیا، آفریقای جنوبی و اسرائیل، نمونههایی از عبور موفق از بحران کمآبی با ابزارهای مدرن، سیاستهای هوشمند و مشارکت اجتماعی هستند.
در ایران نیز، اگرچه شرایط اقلیمی سختتر و ساختار مدیریتی پیچیدهتر است، اما با عزم سیاسی، سرمایهگذاری علمی و همراهی مردم میتوان مسیر را اصلاح کرد. خشکسالی اگرچه اجتنابناپذیر است، اما تبدیلشدن آن به بحران انسانی، انتخاب ماست.
جیرهبندی آب یک علامت هشدار است؛ نه پایان، نه آغاز. این سیاست باید همزمان با اقدامات بلندمدت در اصلاح
ساختار مصرف، فرهنگسازی و مدیریت منابع اجرا شود. اگر نه، تنها به تأخیر بحران کمک میکند، نه حل آن.
وقتی سدها دهان میبندند و خاک ترک برمیدارد، وقت آن است که چشمها را باز کنیم. شاید هنوز دیر نشده باشد برای نجات آنچه باقی مانده است: قطرهای آب، ذرهای امید، و تصمیمی برای آیندهای پایدار.