گزارش «جهان اقتصاد» از تابستان ۱۴۰۴ و زنگ خطر بی‌پاسخ

آب رفت، ما ماندیم و تشنگی!

گلناز پرتوی مهر

شناسه خبر: 181255

 

 

تابستان ۱۴۰۴ از راه رسید؛ تابستانی که نه‌تنها دماسنج‌ها را به نقطه انفجار رساند، بلکه آژیر بی‌آبی را در تمام شهرهای ایران به صدا درآورد. از کلان‌شهرهای پرجمعیت گرفته تا روستاهای دورافتاده، همه و همه تشنه بودند؛ تشنه آب، تشنه مدیریت، تشنه عدالت. این بحران، نه ناگهانی بود و نه غیرقابل پیش‌بینی. اما مثل همیشه، تا فاجعه چهره‌اش را به‌طور کامل نشان نداد، هیچ‌کس آن را جدی نگرفت. 

بحران آب در ایران، ماجرایی تازه نیست. چند دهه است که کارشناسان از وضعیت خطرناک منابع آبی هشدار می‌دهند. کاهش بارندگی، افزایش جمعیت، مصرف بی‌رویه، کشاورزی سنتی و فرسوده، حفاری بی‌رویه چاه‌های غیرمجاز و سیاست‌های غلط مدیریت منابع، همگی همانند دانه‌های دومینو کنار هم چیده شدند تا بالاخره در تابستان ۱۴۰۴ یکی یکی سقوط کنند. 

بر اساس گزارش وزارت نیرو، متوسط بارش سال آبی گذشته (۱۴۰۳-۱۴۰۴) حدود ۲۳ درصد کمتر از نرمال بوده است. از طرف دیگر، دمای هوا در بیشتر نقاط کشور ۱.۵ تا ۲ درجه بالاتر از میانگین بلندمدت ثبت شده است. این افزایش دما موجب تبخیر سریع‌تر منابع سطحی و کاهش ذخیره برف در مناطق کوهستانی شد؛ یعنی مخازن طبیعی آب کشور، مثل سدهای امیرکبیر، کرج، و زاینده‌رود، عملاً بی‌رمق به تابستان رسیدند. 

در تهران، قطعی آب دیگر تنها شایعه یا شایعه مجازی نبود. در برخی مناطق جنوبی و شرقی شهر، مردم ساعت‌ها بدون آب سپری کردند. در اصفهان، زاینده‌رود بار دیگر به خاک بدل شد و کشاورزان خشمگین، جاده‌ها را بستند. در خوزستان، اعتراض‌های مردمی به بی‌آبی و آلودگی شدید آب، رنگی دوباره به خود گرفت و تنش‌های اجتماعی را شعله‌ور کرد. حوضه آبریز دریاچه ارومیه، دیگر جانی برای نفس کشیدن ندارد و این دریاچه تاریخی به تلی از نمک و خاطره بدل شده است. 

جالب آن‌که در حالی که مردم در شهرها با بطری‌های پلاستیکی به دنبال آب بودند، برخی پروژه‌های عظیم آبیاری در مناطق خاص، همچنان با فشار سیاسی، سهم بالایی از منابع محدود را به خود اختصاص می‌دادند. 

سوال اساسی اینجاست: آیا واقعاً این بحران حاصل تغییرات اقلیمی است؟ یا ما با دست‌های خودمان منابع‌مان را خشک کرده‌ایم؟ 

واقعیت این است که بحران آب در ایران، بیشتر مدیریتی است تا طبیعی. نه اینکه تغییرات اقلیمی نقش نداشته باشند، اما سهم پررنگ‌تری متعلق به سیاست‌گذاری‌های اشتباه و بی‌توجهی به علم و آینده است. برای مثال: 

کشورهایی مانند اسرائیل، استرالیا و حتی امارات متحده عربی، توانسته‌اند با سرمایه‌گذاری هوشمندانه و اصلاح سیاست‌ها، مشکل کم‌آبی را تا حدی مهار کنند. استفاده از آب‌شیرین‌کن‌های خورشیدی، تصفیه‌ی مجدد فاضلاب، آموزش کشاورزان، و قیمت‌گذاری واقعی آب، بخشی از اقداماتی است که آنها انجام داده‌اند. 

اما آیا این نسخه‌ها برای ایران قابل اجرا هستند؟ پاسخ بله است، اما به شرطی که اراده‌ی سیاسی، مشارکت مردمی، و نگاه علمی در کنار هم قرار گیرند. در غیر این صورت، تنها طرح‌ها روی کاغذ می‌مانند و بی‌آبی ادامه پیدا خواهد کرد. 

بحران آب، فقط یک چالش محیط‌زیستی نیست. تبعات آن می‌تواند کل ساختار اجتماعی و سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار دهد. کوچ‌های اجباری از روستاها به شهرها، افزایش نرخ بیکاری کشاورزان، رشد حاشیه‌نشینی، درگیری‌های منطقه‌ای بر سر آب، و حتی مهاجرت‌های بین‌استانی، همگی در سایه این بحران تشدید می‌شوند. 

از منظر امنیت ملی، آب در ایران به یک مسئله استراتژیک تبدیل شده است؛ مسئله‌ای که اگر جدی گرفته نشود، می‌تواند پایه‌های انسجام اجتماعی را سست کند. 

اگرچه صرفه‌جویی یک ضرورت است، اما راهکار اصلی در تغییر بنیادین نگاه به آب نهفته است. تابستان ۱۴۰۴ شاید نقطه عطفی باشد؛ جایی که جامعه ایرانی به‌طور ملموس، درد بی‌آبی را حس کرد. اما اینکه این بحران به نقطه‌ی اصلاح بدل شود یا تنها به‌عنوان فصلی دردناک در تاریخ معاصر ثبت شود، به تصمیم‌هایی بستگی دارد که از امروز گرفته می‌شود. 

 

 

آب رفت؛ اما هنوز می‌توان کاری کرد. هنوز می‌شود به‌جای پروژه‌های نمایشی، سراغ راه‌حل‌های واقعی رفت. هنوز می‌شود در کنار طبیعت ایستاد، نه در برابر آن. و اگر نایستیم، ممکن است روزی برسد که این جمله فقط یک استعاره نباشد "ما خشک شدیم، پیش از آن‌که زمین خشک شود..."

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار