جهان اقتصاد بررسی میکند؛ سقوط آرام؟ نه؛ دلار در مسیر انفجار بیسابقه
راضیه احمدوند
افزایش بیسابقه نرخ ارز در ماههای اخیر، بار دیگر بازارهای مالی ایران را به کانون نگرانی افکار عمومی و فعالان اقتصادی تبدیل کرده است؛ روندی که به باور بسیاری از کارشناسان، اگر مهار نشود، میتواند زمستان ۱۴۰۴ را به یکی از دشوارترین مقاطع اقتصادی دهههای اخیر بدل کند. در چنین شرایطی، نقش بانک مرکزی، انتظارات تورمی و رفتار هیجانی بازار بیش از هر زمان دیگری تعیینکننده شده است.
بازار ارز ایران بار دیگر وارد مرحلهای شده که نوسان، نه یک استثنا بلکه به قاعده تبدیل شده است. جهش نرخ دلار به سطوحی فراتر از پیشبینیها، تنها یک عدد روی تابلوهای صرافی نیست؛ بلکه نشانهای از انباشت بحرانهای حلنشدهای است که طی سالهای گذشته، بهتدریج اقتصاد کشور را در تنگنا قرار دادهاند. افزایش بیسابقه نرخ ارز، آنگونه که در متن خبر نیز آمده، چشمانداز زمستان را تیره و پرابهام ترسیم میکند؛ زمستانی که میتواند برای خانوارها، تولیدکنندگان و حتی سیاستگذاران، فصلی تعیینکننده باشد.
از منظر تحلیلی، آنچه امروز در بازار ارز دیده میشود، بیش از آنکه ناشی از یک عامل مقطعی باشد، نتیجه همزمان فشارهای ساختاری و روانی است. کسری بودجه مزمن، رشد نقدینگی، محدودیت دسترسی به منابع ارزی و تداوم نااطمینانیهای سیاسی و اقتصادی، همگی به شکل زنجیروار بر بازار ارز اثر گذاشتهاند. در چنین فضایی، دلار به پناهگاه انتظارات تورمی تبدیل شده و هر خبر منفی یا حتی شایعه، میتواند موج تازهای از تقاضای سفتهبازانه ایجاد کند.
کارشناسان اقتصادی در تحلیل این وضعیت، بیش از هر چیز بر نقش بانک مرکزی تمرکز دارند. به اعتقاد آنان، اگر سیاستگذار پولی بتواند با تزریق محدود و هدفمند ارز، یا حتی مهمتر از آن، با مدیریت انتظارات تورمی، سیگنال ثبات به بازار ارسال کند، امکان مهار نوسانات و حتی تثبیت نسبی نرخ دلار وجود دارد. اما نکته کلیدی اینجاست که دامنه مانور بانک مرکزی محدود است. ذخایر ارزی نامحدود نیست و تجربه سالهای گذشته نشان داده که مداخلههای گسترده و بدون پشتوانه، تنها به اتلاف منابع و تعمیق بحران در آینده منجر میشود.
در همین چارچوب، «کنترل انتظارات تورمی» بهعنوان یک ابزار نرم اما حیاتی مطرح میشود. بازار ارز ایران بیش از آنکه به دادههای رسمی واکنش نشان دهد، به برداشت فعالان اقتصادی از آینده پاسخ میدهد. وقتی چشمانداز سیاستگذاری مبهم است و پیامهای متناقض به بازار مخابره میشود، حتی تزریق ارز نیز نمیتواند اثر پایدار داشته باشد. از این رو، کارشناسان تأکید میکنند که ثبات در گفتار، شفافیت در تصمیمگیری و پرهیز از سیاستهای غافلگیرکننده، بهاندازه منابع ارزی اهمیت دارد.
سناریوی دیگری که در متن خبر به آن اشاره شده، احتمال کاهش نرخ دلار در صورت فروکش کردن هیجانات بازار است. این سناریو، هرچند در کوتاهمدت قابل تصور است، اما با یک قید مهم همراه میشود: ناپایداری. تجربه بازار ارز در سالهای اخیر نشان داده که عقبنشینیهای مقطعی نرخ دلار، اغلب دوام چندانی نداشتهاند. به محض بازگشت نااطمینانی یا انتشار یک خبر منفی، قیمتها دوباره مسیر صعودی خود را از سر گرفتهاند. این رفتار رفتوبرگشتی، خود به عاملی برای تشدید بیاعتمادی تبدیل شده است.
زمستان ۱۴۰۴ از این منظر، میتواند نقطه تلاقی چند بحران باشد: فشار معیشتی بر خانوارها، افزایش هزینه تولید برای بنگاهها و محدودتر شدن گزینههای سیاستگذار. افزایش نرخ ارز، بهطور مستقیم قیمت کالاهای وارداتی و بهطور غیرمستقیم سطح عمومی قیمتها را بالا میبرد. در چنین شرایطی، دهکهای متوسط و پایین جامعه بیشترین آسیب را میبینند و شکاف طبقاتی تعمیق میشود؛ موضوعی که پیامدهای اجتماعی آن، کمتر از آثار اقتصادی نیست.
در سطح کلانتر، نوسانات شدید ارزی، برنامهریزی اقتصادی را مختل میکند. تولیدکنندهای که نمیداند نرخ ارز در سه ماه آینده چه مسیری را طی خواهد کرد، قادر به تصمیمگیری بلندمدت نیست. سرمایهگذار نیز در فضایی که ریسک ارزی بالا است، ترجیح میدهد سرمایه خود را به داراییهای غیرمولد منتقل کند. نتیجه این چرخه، کاهش رشد اقتصادی و تضعیف بنیانهای تولید است؛ چرخهای که شکستن آن، نیازمند فراتر رفتن از سیاستهای کوتاهمدت است.
بازار ارز امروز، آینه تمامنمای اقتصاد ایران است: اقتصادی گرفتار عدم قطعیت، فشارهای انباشته و اعتماد آسیبدیده. تثبیت یا کاهش موقت نرخ دلار، اگرچه میتواند از شدت بحران بکاهد، اما بدون اصلاحات عمیق در سیاستهای مالی، پولی و ساختاری، دوام نخواهد داشت. زمستان ۱۴۰۴، نهتنها آزمونی برای بازار ارز، بلکه سنجشی جدی برای توان حکمرانی اقتصادی کشور خواهد بود؛ آزمونی که نتیجه آن، مسیر سالهای آینده اقتصاد را تا حد زیادی مشخص میکند