جهان اقتصاد بررسی میکند: از سفره مردم تا تریبون رسانه؛ فاصلهای به وسعت یک دانه جو
مهرناز خوشبخت روزنامهنگار
وقتی گرانی برنج به اوج میرسد برخی بهجای پاسخگویی،نسخهای عجیب در تریبون رسمی برای مردم میپیچند: «جو بخورید!» جملهای که نهتنها طعم تلخ تورم را از سفرهها نمیگیرد بلکه نمک میپاشد بر زخم معیشتی مردمی که دیگر نه حوصله شوخی دارند، نه توان جایگزینی.
در روزگاری که سفرههای مردم هر روز کوچکتر میشود و تورم به یکی از ملموسترین واقعیتهای زندگی روزمره بدل شده، توصیههایی از تریبونهای رسمی که بهجای همدلی، رنگ و بوی بیخبری از واقعیتهای معیشتی دارند نهتنها کمکی به حل بحران نمیکنند بلکه به شکاف میان مردم و رسانههای رسمی دامن میزنند. اظهارنظر اخیر یکی از کارشناسان برنامههای صداوسیما که در واکنش به گرانی برنج، مردم را به مصرف جو دعوت کرده بود، نمونهای از همین گسست عمیق میان گوینده و شنونده است؛ گسستی که اگرچه در ظاهر تنها یک جمله ساده است اما در بطن خود حامل پیامهایی نگرانکننده درباره نگاه بخشی از ساختار رسانهای به مردم است.
نخست باید پرسید که این توصیه از کدام منظر قابل دفاع است؟ اگر از زاویه تغذیهای به موضوع نگاه کنیم، جو بهعنوان یک غله مفید و مغذی جایگاه خود را در سبد غذایی دارد و در برخی رژیمهای درمانی نیز توصیه میشود اما آیا این بهمعنای آن است که میتوان آن را جایگزین برنج کرد؟ پاسخ هم از منظر علمی و هم از منظر فرهنگی، منفی است. برنج در فرهنگ غذایی ایرانی نهتنها یک ماده خوراکی بلکه بخشی از هویت آشپزی ملی است از شمال تا جنوب از مراسم عروسی تا سفرههای افطار، برنج حضوری پررنگ دارد. حذف آن از سفرهها صرفاً یک تغییر غذایی نیست بلکه نوعی دگرگونی در سبک زندگی است که نمیتوان آن را با یک جمله ساده توجیه کرد.
از سوی دیگر این توصیه در بستر اقتصادی کنونی کشور، نوعی عادیسازی فشار معیشتی تلقی میشود. وقتی بهجای پرداختن به ریشههای گرانی از مردم خواسته میشود که با تغییر ذائقه خود را با شرایط وفق دهند این پیام به جامعه منتقل میشود که قرار نیست تغییری در سیاستهای اقتصادی رخ دهد و مردم باید خود را با شرایط سخت وفق دهند این همان نقطهای است که واقعبینی اقتصادی با عادیسازی فقر اشتباه گرفته میشود. رسانهای که باید صدای مردم باشد در چنین لحظاتی بهجای بازتاب دغدغههای عمومی به تریبونی برای توصیههای غیرواقعبینانه بدل میشود.
نقش صداوسیما بهعنوان رسانهای که از بودجه عمومی ارتزاق میکند بیش از پیش زیر ذرهبین میرود. انتظار از رسانه ملی این است که در شرایط بحرانی بهجای ارائه توصیههایی که رنگ و بوی بیتفاوتی دارند به تحلیل ریشهای مسائل بپردازد از مسئولان پاسخ بخواهد و صدای مردم را به گوش تصمیمگیران برساند اما وقتی کارشناس دعوتشده به برنامهای رسمی بهجای تحلیل دلایل افزایش قیمت برنج، مردم را به مصرف جو دعوت میکند این پرسش پیش میآید که آیا رسالت رسانه در این میان فراموش شده است؟
چنین اظهارنظرهایی نشان از ضعف در انتخاب کارشناسان دارد. رسانهای که داعیهدار اطلاعرسانی و آگاهیبخشی است، نمیتواند مسئولیت دعوت از افرادی را که فاقد درک عمیق از شرایط اجتماعی و اقتصادی هستند، نادیده بگیرد. کارشناس رسانهای باید نهتنها در حوزه تخصصی خود بلکه در شناخت بستر اجتماعی و روانی جامعه نیز آگاه باشد. توصیه به مصرف جو در خلأ شاید بیاشکال بهنظر برسد اما در بستر جامعهای که با تورم، بیکاری، کاهش قدرت خرید و ناامیدی از بهبود شرایط دستوپنجه نرم میکند چنین توصیهای نهتنها بیفایده بلکه تحریکآمیز است.
این نوع اظهارنظرها میتواند به بیاعتمادی عمومی نسبت به رسانههای رسمی دامن بزند در شرایطی که شبکههای اجتماعی به سرعت اخبار را بازنشر میدهند و افکار عمومی با حساسیت بالا تحولات را دنبال میکند هر جملهای که از تریبون رسمی منتشر میشود باید با دقت و مسئولیت همراه باشد. رسانه ملی نمیتواند نسبت به بازتاب اجتماعی گفتههای کارشناسان خود بیتفاوت باشد حتی اگر نیت گوینده خیرخواهانه باشد، نحوه بیان و زمانبندی آن میتواند نتیجهای معکوس داشته باشد.
چنین توصیههایی میتواند احساس تحقیر و نادیدهگرفتهشدن را در میان مردم تقویت کند وقتی شهروندی که با حقوق ثابت و هزینههای رو به افزایش دستوپنجه نرم میکند از رسانه رسمی میشنود که بهجای برنج، جو بخورد این پیام را دریافت میکند که مشکلاتش دیده نمیشود یا بیاهمیت تلقی میشود این احساس در بلندمدت میتواند به بیاعتمادی، انفعال و حتی خشم اجتماعی منجر شود.
در این میان، نباید از مسئولیت نهادهای ناظر نیز غافل شد. شورای نظارت بر صداوسیما، اگرچه در ساختار قانونی کشور جایگاه مشخصی دارد اما در عمل کمتر شاهد واکنشهای جدی نسبت به چنین مواردی بودهایم.
شاید زمان آن رسیده باشد که این شورا با نگاهی دقیقتر به محتوای برنامهها از تکرار چنین اظهارنظرهایی جلوگیری کند. همچنین سازمان صداوسیما نیز باید در سیاستگذاریهای خود، بازنگری کند و بهجای تمرکز صرف بر تولید محتوا به کیفیت، دقت و اثرگذاری آن نیز توجه داشته باشد.
مردم ایران مردمی صبور، مقاوم و آگاه هستند اما این صبوری،نباید بهانهای برای بیتفاوتی یا سادهسازی مسائل باشد. رسانهها بهویژه رسانههای رسمی باید در کنار مردم بایستند،نه در برابرشان. توصیه به مصرف جو اگرچه شاید از منظر تغذیهای قابل بررسی باشد اما در بستر اجتماعی و اقتصادی امروز، نهتنها راهحل نیست بلکه نشانهای از گسست میان گوینده و واقعیتهای جامعه است این گسست اگر ترمیم نشود، میتواند به بحران اعتماد بدل شود؛ بحرانی که هزینههای آن، بسیار فراتر از قیمت برنج یا جو خواهد بود.