زمستانِ طولانیِ خوراک
مهرناز خوشبخت
در تقویم صنعت پتروشیمی ایران، زمستان فقط یک فصل نیست؛ روایت تکرارشوندهای از اضطراب، نوسان، توقف تولید و چشمانتظاری است. سالهایی که شبکه گاز کشور زیر فشار مصرف خانگی قرار میگیرد، نخستین بخشی که طعم کمبود را میچشد، نه کارخانه فولاد است و نه نیروگاه بلکه مجتمعهای پتروشیمیاند؛ صنایعی که قرار بود پیشران ارزآوری کشور باشند، اما ریشههایشان گاهی با کمبود خوراک لرزان میشود.
داستان خوراک پتروشیمیها، داستان صنعتی است که با وجود ظرفیتهای عظیم، همچنان از یک شکاف ساختاری رنج میبرد؛ شکافی میان نیاز روزافزون مجتمعها و زیرساختهای محدود تولید، انتقال و مدیریت انرژی.
هر زمستان، مصرف گاز خانگی رکورد جدیدی ثبت میکند. با هر افزایش دما در شوفاژها و بخاریها، فشار در خطوط بالادستی کم میشود و این کاهش فشار خود را ابتدا در منطقههای جنوب و غرب کشور نشان میدهد؛ جایی که دهها مجتمع پتروشیمی خوراکشان را از همان خطوطی دریافت میکنند که نیاز خانگی در اولویت آن قرار دارد.
نتیجه، کاهش خوراک گاز، توقف واحدهای تولیدی، افت ظرفیت و نهایتاً کاهش صادرات است. اگرچه این چرخه سالهاست تکرار میشود، اما هیچگاه «عادت» نشده؛ هر بار پیامدهای آن ملموستر و هزینههایش سنگینتر است.
صنعت پتروشیمی ایران طی دو دهه اخیر توسعه قابل توجهی داشته و تبدیل به یکی از ارکان اصلی صادرات غیرنفتی شده است. دهها طرح جدید در عسلویه، ماهشهر و اخیراً مکران تعریف شدهاند و بعضی از آنها در مراحل تکمیل یا بهرهبرداری هستند. اما مشکل از آنجاست که این توسعهِ گسترده، با توسعه زیرساختی متناظر در حوزه تأمین گاز همراه نبوده است.
به زبان ساده، ظرفیت اسمی پتروشیمیها هر سال افزایش یافته، اما ظرفیت تحویل خوراک تقریباً ثابت مانده است. نتیجه آنکه واحدهای جدید به نوبت وارد میدان میشوند، اما کیک خوراک همان اندازه است و سهمبندی دشوارتر از گذشته.
نباید فراموش کرد که مصرف خانگی در ایران سهم بسیار بزرگی از شبکه گاز را به خود اختصاص میدهد؛ سهمی که در زمستان بهطور چشمگیری افزایش مییابد. از سوی دیگر، نیروگاهها، که باید برای تأمین برق پایدار در زمستان فعال باشند، نیز نیاز دائمی به گاز دارند و هرگاه کمبود ایجاد شود، اولویت مصرف آنها و بخش خانگی است.
در چنین شرایطی، پتروشیمیها با وجود ارزآوری قابل توجه در اولویت پایینتر قرار میگیرند. همین معادله، برنامهریزی تولید مجتمعها را دچار اختلال میکند؛ برنامهریزیای که باید بر مبنای قراردادهای صادراتی، تأمین کاتالیست، تعمیرات دورهای و کنترل موجودی انجام شود. یک تغییر ۱۰ درصدی در خوراک گاز گاهی کل این برنامه را از نو مینویسد.
توقف یک واحد پتروشیمی فقط توقف تولید نیست؛ فرآیندی پیچیده و پرهزینه است. راهاندازی مجدد نیاز به زمان، انرژی و گاهی حتی مصرف اضافی خوراک دارد. برخی واحدها، بهویژه مجتمعهای الفینی، بهدلیل ماهیت فرآیندشان، نسبت به نوسان خوراک بسیار حساساند.
کاهش خوراک در صنایع پاییندستی دومین اثر را ثبت میکند: کاهش عرضه مواد اولیه برای پلاستیکسازها، تولیدکنندگان الیاف و مجموعههایی که در دل صنعت پتروشیمی فعالیت میکنند. این کمبود خود را بهصورت افزایش قیمت، کاهش تولید و برخی نوسانهای بازار داخلی نشان میدهد.
از منظر صادرات نیز، هر کاهش خوراک به معنای کاهش ارسال محموله، کاهش ارزآوری و ایجاد بیاعتمادی در مشتریان خارجی است؛ مشتریانی که به رقبا (عربستان، امارات، قطر و چین) با ثبات تولید بیشتر نگاه میکنند.
پاسخ کوتاه زنجیره انرژی کشور همزمان با سرعت توسعه پتروشیمیها بهروزرسانی نشده است.
چالش خوراک پتروشیمیها راهحلهای متعددی دارد و نکته مهم آن است که بخشی از این راهحلها نه پیچیدهاند و نه زمانبر، اما نیازمند همصدایی و تصمیمگیری شفاف هستند.
پتروشیمی ایران یک مزیت رقابتی کمنظیر است؛ کمتر کشوری ترکیب همزمان «گاز ارزان، موقعیت جغرافیایی ممتاز، سواحل طولانی، بازار داخلی بزرگ و تجربه چند دههای» را داراست. اما مزیت زمانی مزیت میماند که بر بستر زیرساخت قوی قرار گیرد.
چالش خوراک، نه فقط مشکلی فنی، بلکه مسئلهای سیاستی است که اگر حل شود، صنعت پتروشیمی میتواند موتور قدرتمندتری برای اقتصاد کشور باشد؛ موتوری پایدار، غیرنفتی و متکی بر زنجیره ارزش.
«زمستان بلند خوراک» ضرورتی محتوم نیست. این بحران تکرارشونده میتواند با اصلاحات زیرساختی و مدیریتی به روایتی تاریخی تبدیل شود، نه یک واقعیت سالانه. امروز که بازار جهانی پتروشیمی در حال بازآرایی است، ثبات تولید مهمترین کارت ایران برای حفظ و گسترش سهم بازار است.
اگر این کارت بهدرستی بازی شود، زمستان صنعت کوتاهتر، تهیه خوراک پایدارتر و آینده پتروشیمی روشنتر از امروز خواهد بود.