اسنپبک؛ شمشیر واقعی یا سایهای روی دیوار؟
مهرناز خوشبخت

هر بار که اصطلاح «مکانیزم ماشه» یا همان اسنپبک بر سر زبانها میافتد، بازارها در ایران دچار التهاب میشوند؛ شاخص بورس افت میکند، دلار بالا میرود، و مردم در صفهای طلا و ارز میایستند. گویی ماشهای کشیده شده که گلولهاش مستقیماً به قلب اقتصاد ایران اصابت خواهد کرد. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا اسنپبک واقعاً قدرت اقتصادی دارد یا بیشتر یک بازی روانی است که ذهن فعالان اقتصادی و افکار عمومی را هدف گرفته است؟
مکانیزم ماشه در برجام بهعنوان ابزاری طراحی شد تا اگر ایران تعهداتش را نقض کند، تحریمهای شورای امنیت بهطور خودکار بازگردد. این ابزار حقوقی از همان ابتدا بحثبرانگیز بود: عدهای آن را بمب ساعتی در متن توافق میدانستند، عدهای دیگر صرفاً یک ضمانت اجرایی برای پایبندی طرفین.
اما سالها بعد، با خروج آمریکا از برجام و تلاش این کشور برای فعالسازی اسنپبک، روشن شد که حتی در عرصه حقوق بینالملل هم اختلافنظر جدی درباره اعتبار این سازوکار وجود دارد. چین و روسیه با آن مخالفت کردند و حتی اروپا نیز همراهی کامل نشان نداد. در نتیجه، آنچه بهعنوان «بازگشت قطعی تحریمها» معرفی میشد، در عمل بیشتر یک جدال سیاسی-تبلیغاتی بود تا یک حکم حقوقی قطعی.
در اقتصاد ایران، واکنشها معمولاً قبل از واقعیت رخ میدهند. کافی است خبری درباره احتمال فعال شدن اسنپبک منتشر شود تا بازار ارز پرنوسان شود. همین نوسان کافی است که شاخص بورس قرمز شود، صنایع صادراتمحور دچار افت ارزش شوند و سرمایهگذاران خرد ناامیدانه داراییهای خود را نقد کنند.
این واکنش سریع، نشانه آن است که اسنپبک بیش از آنکه در عمل اقتصاد را فلج کند، انتظارات و ذهنیتها را مدیریت میکند. به بیان ساده، فعالان اقتصادی قبل از آنکه واقعاً تحریمی اعمال شود، خود را برای بدترین سناریو آماده میکنند. همین ترس، خودش به یک نیروی اقتصادی تبدیل میشود.
نباید فراموش کنیم که ایران از سال ۱۳۹۷ به بعد با بازگشت تحریمهای آمریکا، عملاً بخش بزرگی از فشارهایی را که اسنپبک تهدید به اعمال آن میکند، تجربه کرده است.
به همین دلیل برخی کارشناسان معتقدند اسنپبک چیزی برای اضافهکردن ندارد؛ چرا که تحریمهای یکجانبه آمریکا به مراتب گستردهتر و سختگیرانهتر از تحریمهای شورای امنیت بوده است. بنابراین، از منظر اقتصادی، این سازوکار بیش از آنکه ابزار واقعی فشار باشد، یک نماد سیاسی است.
از نگاه سیاسی، غرب با تکرار تهدید اسنپبک، سعی میکند ابزار فشار روانی بر تهران را حفظ کند.
وقتی دلار بالا میرود یا بورس سقوط میکند، کافی است یک مقام سیاسی بگوید «خطر اسنپبک جدی است» تا فضای عمومی پذیرش بیشتری برای سختیهای اقتصادی پیدا کند.
اما پرسش اصلی باقی است اگر فردا شورای امنیت یا کشورهای غربی رسماً اسنپبک را فعال کنند، چه اتفاقی میافتد؟
صادرات نفت ایران هماکنون نیز با محدودیت شدید در فروش نفت مواجه است. احتمالاً تفاوت جدی ایجاد نخواهد شد.
صنایع فلزی و پتروشیمی: تحریمهای فعلی آمریکا تقریباً تمامی مسیرهای اصلی صادرات را بستهاند. تغییر اساسی بعید است.
نظام بانکی: بانکهای بزرگ جهان به دلیل ترس از جریمههای آمریکا، سالهاست با ایران کار نمیکنند. بنابراین، بازگشت تحریمهای شورای امنیت اثر افزوده جدی ندارد.
به بیان دیگر، آنچه باقی میماند بیشتر اثر روانی و رسانهای است تا تغییر واقعی در معادلات اقتصادی.
اگر اسنپبک بیشتر یک سایه روانی است تا واقعیت اقتصادی، پس راه مقابله با آن هم در درجه اول مدیریت انتظارات داخلی است.
شفافیت در سیاستگذاری اقتصادی میتواند جلوی شایعهسازی را بگیرد. تقویت بورس و ایجاد بازارهای موازی سالم میتواند از هجوم سرمایهها به سمت ارز و طلا جلوگیری کند.
دیپلماسی فعال اقتصادی میتواند نشان دهد که ایران گزینههای متنوعی برای همکاری دارد و وابسته به یک مسیر نیست.
مکانیزم ماشه بیتردید یک ابزار حقوقی-سیاسی است که طرفهای مقابل ایران برای اعمال فشار از آن استفاده میکنند. اما در صحنه واقعی اقتصاد ایران، بسیاری از تحریمهای مورد تهدید آن سالهاست که بهواسطه سیاستهای آمریکا اجرا شده و فعالان اقتصادی به آن عادت کردهاند.
بنابراین، اسنپبک بیش از آنکه «شمشیر واقعی» باشد، سایهای است بر دیوار اقتصاد ایران؛ سایهای که هر از گاهی بزرگتر یا کوچکتر میشود، اما توانایی واقعی برای تغییر مسیر اقتصاد کشور را ندارد.
البته این به معنای بیاهمیتبودن آن نیست. چون در اقتصاد، انتظارات به اندازه واقعیت مهماند. اگر سیاستگذاران داخلی نتوانند افکار عمومی و فعالان اقتصادی را نسبت به واقعیات مطمئن کنند، همین سایه میتواند بهتنهایی بازارها را به هم بریزد.