بورس؛ سرزمین عجایب یا هزارتوی سراب؟

گلناز پرتوی مهر روزنامه نگار

شناسه خبر: 181361

بازار سرمایه برای بسیاری از مردم، به‌ویژه سرمایه‌گذاران تازه‌وارد، همچون سرزمینی پررمز و راز جلوه می‌کند. یک روز در اوج امید، روز دیگر در حضیض ناامیدی. در نگاه اول، بورس می‌تواند فرصت‌ساز باشد، اما برای عده‌ای بیشتر به یک هزارتوی پر از علامت سؤال شباهت دارد. این‌جا پرسش اصلی مطرح می‌شود: چرا مردم در بازار سرمایه سردرگم می‌شوند؟ پاسخ به این سؤال، نیازمند واکاوی چند بُعدی است؛ از روان‌شناسی رفتاری تا ساختار بازار، از آموزش ناکافی تا اعتماد از‌دست‌رفته. 

یکی از مهم‌ترین دلایل سردرگمی مردم در بازار سرمایه، ناآگاهی و آموزش ناقص است. بسیاری از افراد با این تصور وارد بورس می‌شوند که این بازار شبیه یک دستگاه چاپ پول است. مطالب انگیزشی و تبلیغات در فضای مجازی نیز به این باور غلط دامن می‌زنند. در حالی‌که بورس جایی برای تحلیل، صبر، مدیریت ریسک و یادگیری پیوسته است. 

حتی آموزش‌هایی که توسط برخی نهادها یا افراد صورت می‌گیرد، بیشتر از جنس توصیه و فرمول‌سازی است تا درک مفهومی از بازار. کسی به تازه‌واردها نمی‌گوید که "اطمینان کامل" در بورس توهم است، یا اینکه حتی تحلیل‌گران حرفه‌ای هم گاهی اشتباه می‌کنند. 

رفتار جمعی از جمله پدیده‌هایی‌ست که باعث سردرگمی می‌شود. فردی بدون دانش کافی، وقتی می‌بیند دیگران سهم خاصی را می‌خرند یا می‌فروشند، ناخودآگاه دنباله‌رو می‌شود. این رفتار زمانی تقویت می‌شود که رسانه‌ها، کانال‌های تلگرامی، اینفلوئنسرها و شبکه‌های اجتماعی با هیجان در مورد یک سهم صحبت می‌کنند. 

افراد بسیاری سرمایه خود را تنها با چند کلیک و تحت تأثیر شایعات یا جو روانی به سهمی گره می‌زنند، بدون اینکه بدانند چرا این سهم رشد کرده یا چرا ممکن است سقوط کند. 

یکی دیگر از دلایل اساسی سردرگمی، نبود دسترسی برابر به اطلاعات است. در حالی که برخی فعالان حرفه‌ای بازار به اطلاعات بنیادی، گزارش‌های مالی، تحلیل‌های دقیق یا حتی اخبار پشت‌پرده دسترسی دارند، عموم مردم غالباً اطلاعات‌شان را از منابع غیررسمی و تأخیر‌دار دریافت می‌کنند. 

در چنین شرایطی، احساس بی‌عدالتی شکل می‌گیرد و سرمایه‌گذاران خرد، خود را در میدانی نابرابر می‌بینند. این نابرابری اطلاعاتی، نه تنها موجب سردرگمی بلکه منجر به تصمیم‌گیری‌های اشتباه و ضررهای سنگین می‌شود. 

بازار سرمایه ایران شدیداً تحت‌تأثیر تصمیمات سیاسی و اقتصادی است. از نرخ ارز گرفته تا تغییرات ناگهانی در نرخ بهره بین‌بانکی، نرخ خوراک پتروشیمی‌ها، تعرفه‌های صادراتی و حتی توییت‌ها و اظهارات مسئولان، می‌تواند در کسری از ساعت، بازار را به هم بریزد. 

این بی‌ثباتی‌ها باعث می‌شود که تحلیل‌پذیری بازار دشوار گردد و مردم نتوانند برنامه‌ریزی بلندمدت داشته باشند. وقتی هیچ چیز قطعی نیست، پیش‌بینی هم به شوخی شبیه می‌شود. اینجاست که سردرگمی سر بر می‌آورد. 

یکی از مهم‌ترین عوامل روانی سردرگمی در بازار، تجربه‌های تلخ گذشته است. پس از رشد چشمگیر بازار در سال ۱۳۹۹ و سقوط ناگهانی آن، میلیون‌ها نفر که بدون شناخت وارد بورس شده بودند، بخش زیادی از سرمایه خود را از دست دادند. 

این تجربه باعث شد که اعتماد عمومی به بازار کاهش یابد. حال، حتی وقتی شرایط برای رشد فراهم است، مردم با تردید و ترس واکنش نشان می‌دهند. عدم وجود پشتوانه‌های روانی و سیاست‌های حمایتی مؤثر، همچنان مردم را بلاتکلیف و مردد نگه می‌دارد. 

بسیاری از سرمایه‌گذاران حتی نمی‌دانند که چرا وارد بازار شده‌اند. آیا برای سود کوتاه‌مدت آمده‌اند یا سرمایه‌گذاری بلندمدت؟ حاضرند چه مقدار ریسک کنند؟ حد ضرر و سودشان چیست؟ پاسخ ندادن به این پرسش‌های ساده، سرمایه‌گذار را در هر نوسان و افت‌وخیز بازار به سمت تصمیمات احساسی می‌کشاند. 

نبود برنامه، یعنی افتادن در دام اخبار، شایعات، ترس‌ها و طمع‌های روزمره. این بی‌برنامگی خود سرچشمه‌ای جدی از سردرگمی است. 

سامانه‌های معاملاتی و ابزارهای تحلیل بازار، در ایران هنوز برای بسیاری از مردم پیچیده و غیردوستانه هستند. نبود داشبوردهای ساده، نمودارهای گرافیکی قابل درک، هشدارهای هوشمند یا تحلیل‌های ترجمه‌شده و قابل فهم باعث می‌شود مردم ارتباط راحتی با داده‌های بازار برقرار نکنند. 

در حالی که در بسیاری از کشورها، ابزارهای تحلیل بصری، تحلیل‌گرهای هوش مصنوعی و پلتفرم‌های آموزشی تعاملی در دسترس مردم است، در ایران ابزارها یا پیچیده‌اند یا نیازمند تسلط فنی بالا هستند. 

رسانه‌ها، به‌ویژه رسانه‌های اجتماعی، در ایجاد هیجان، ترس یا اعتماد کاذب، نقشی جدی دارند. از سیگنال‌فروشی گرفته تا تبلیغات سهم‌های خاص، از ایجاد جو ناامیدی تا وعده‌های رؤیایی یک‌شبه ثروتمند شدن. این محتواهای گمراه‌کننده نه‌تنها آموزش نمی‌دهند، بلکه ذهن مردم را آشفته می‌کنند. 

در نبود نهادهای ناظر بر تولید محتوا و آموزش مالی عمومی، سردرگمی

 

ناشی از این فضا، روزبه‌روز بیشتر می‌شود. 

بازار سرمایه می‌تواند یک ابزار قدرتمند برای رشد اقتصادی فردی و ملی باشد، اما این ابزار نیاز به بلوغ، آموزش، شفافیت، اعتمادسازی و برنامه‌ریزی دارد. سردرگمی مردم در بازار، نشانه‌ای از شکاف بین واقعیت‌های بازار و ذهنیت‌های شکل‌گرفته توسط تبلیغات، ضعف زیرساخت‌ها و تصمیمات سیاست‌زده است. 

برای عبور از این هزارتوی سراب، نیاز به نقشه راهی واقعی داریم، از سواد مالی در مدارس تا شفافیت اطلاعاتی، از حمایت نهادهای نظارتی تا آموزش‌های کاربردی و قابل فهم برای عموم. تا آن زمان، شاید بورس برای بسیاری همچنان "سرزمین عجایب" باقی بماند؛ جایی که قاعده‌اش، بی‌قاعدگی است.

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار