۳۰ میلیون زیر خط فقر؛ زنگ خطر خاموش جامعه
سعید افشاری (پویش)
آمار تازهای که از سوی سیدهادی موسوینیک، عضو هیأت علمی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر شده، چهرهای نگرانکننده از وضعیت فقر در کشور نشان میدهد؛ به گفته او، حدود ۲۶ میلیون نفر در ایران دچار فقر هستند و نزدیک به ۴ میلیون نفر نیز در فقر شدید زندگی میکنند. یعنی بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور، زیر خط فقر مطلق قرار گرفتهاند؛ رقمی که نسبت به میانگین جهانی بالاتر است و معنایش چیزی جز خطر اجتماعی پنهان نیست.
موسوینیک به نکته دیگری هم اشاره کرده است: ضریب جینی ۰.۳۹؛ شاخصی که بیانگر نابرابری درآمدی است و جایگاه ایران را در میان کشورهای نابرابر جهان تثبیت میکند. اهمیت این اظهارات در آن است که از زبان یک پژوهشگر رسمی و عضو مرکز پژوهشهای مجلس مطرح میشود؛ جایی که سخن بر پایه دادههای واقعی و تحلیلهای کارشناسی است، نه از سر شعار.
اما واقعیت فقر در ایران، تنها در عدد خلاصه نمیشود. کشور ما از ثروتهای طبیعی، منابع زیرزمینی، زمینهای حاصلخیز و چهار فصل متنوع بهرهمند است. در سرزمینی چنین غنی، ۳۰ میلیون انسان فقیر بودن، یعنی فاصلهای عمیق میان ظرفیت و واقعیت. این شکاف، محصول سیاستهایی است که نه کشاورزی را به بهرهوری رسانده، نه صنعت را به روز کرده، و نه از گردشگری به عنوان موتور درآمدی استفاده کرده است.
صنعت ما بهدلیل نبود ارتباط مؤثر با جهان، در مسیر فرسودگی گام برمیدارد. تحریمها، کمبود مواد اولیه و عقبماندگی فناوری، بسیاری از خطوط تولید را به تعطیلی کشانده است. نتیجه روشن است: افزایش بیکاری، مهاجرت نیروهای متخصص و کاهش قدرت خرید مردم. این چرخه معیوب، خود بازتولیدکننده فقر است.
در چنین شرایطی، کارگران، کارمندان و بازنشستگان ـ که بخش بزرگی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند ـ عملاً با درآمدهایی ثابت در برابر تورمی سیلآسا قرار گرفتهاند. افزایش دستمزدها یکبار در سال و معمولاً کمتر از نصف نرخ تورم انجام میشود؛ یعنی هر سال بخش بیشتری از طبقه متوسط به طبقه فقیر میپیوندد.
برای جوانان این خانوادهها، فقر دیگر تنها به معنای کمبود پول نیست؛ به معنای بستهشدن راه آینده است. ازدواج، خانهدار شدن، حتی اجاره یک اتاق کوچک، به رویایی دوردست بدل شده است. جامعهای که جوانش نتواند زندگی بسازد، دیر یا زود سرمایه انسانی خود را از دست میدهد.
ایران نباید کشوری باشد که ثروتهایش زیر خاک بماند و مردمش در فقر زندگی کنند. فقر مطلق سی میلیون نفر، نه آمار اقتصادی، بلکه هشدار ملی است. مسئولان محترم، وقت آن رسیده است که تصمیمهای بزرگ بگیرید؛ نه وعدههای کوتاهمدت. برای نجات این جامعه، باید سیاستها را به نفع مردم واقعی، نه اعداد روی کاغذ، بازتعریف کرد.
فقر اگر درمان نشود، دیر یا زود همهچیز را در خود میبلعد؛ از امید تا آینده.