سوء هاضمه اقتصادی
یادداشت حمید روشنائی پژوهشگر
در تعریف بیماری های اقتصادی (Economic Diseases) گفته شده که اقتصاد هم می تواند مانند بدن انسان دچار بیماری شده و از «اختلال در کارکرد طبیعی» رنج ببرد. همانطور که بدن برای حفظ سلامت نیاز به تعادل، تغذیهی مناسب و واکنش به بیماریها دارد، اقتصاد هم باید تعادل بین تولید، مصرف، سرمایهگذاری و سیاستگذاری را حفظ کند. در تمثیل این بیماری ها مثلا گفته می شود: تب در بدن شبیه تورم، سرطان مانند انحصار و رانت خواری، عفونت شبیه فساد اقتصادی، تصلب شریان مانند بوروکراسی اداری و .. می باشد.
سوءهاضمه یا بدهضمی نیز یکی از شایعترین مشکلات گوارشی در انسان است. این بیماری در واقع یک نشانه یا مجموعهای از علائم است، نه یک بیماری مستقل. یعنی وقتی میگوییم کسی سوءهاضمه دارد، یعنی دستگاه گوارش او در هضم غذا دچار مشکل شده است.
بین بدهضمی در بدن و سوءهاضمه در اقتصاد تشابههای جالب و معناداری وجود دارد. همانطور که بدن برای سالم ماندن باید غذا را درست جذب و هضم کند، اقتصاد هم باید منابع مالی، انسانی و طبیعی را بهصورت مؤثر جذب و تخصیص دهد. اگر در هرکدام از این فرآیندها اختلالی پیش بیاید، «سوءهاضمه» رخ میدهد.
در اقتصاد یک کشور، منابع مالی یا درآمد به صورت سرمایهگذاری، درآمدهای نفتی، مالیات و.. تغذیه یک جامعه و ورودی آن هستند و برای بهره برداری از آن می بایست فرآیند جذب و تخصیص منابع به صورت بودجهریزی، تولید، سرمایهگذاری در بخشهای مختلف صورت پذیرد. در همین زمان می بایست زواید و موانع موجود دفع شده و با اصلاح ساختارها، حذف رانت و فساد، چرخه اقتصاد به کار افتد.
اما اگر این چرخه درست کار نکند، کشور نیز دچار «سوءهاضمه اقتصادی» میشود. برای مثال اگر منابع زیادی وارد شوند مانند اینکه افزایش ناگهانی درآمدهای نفتی صورت گیرد و این سرمایه درست تخصیص نیابد، بیماری هلندی شکل می گیرد و یا اگر به واسطه بوروکراسی، فساد یا سوءمدیریت، جذب سرمایه و منابع به خوبی انجام نشود، باز نوعی دیگر از سوء هاضمه اقتصادی بوجود می آید.
برای شناسایی این بیماری کافی است که به "شرایط طبقات اجتماعی" یک کشور دقت کنیم. با افزایش ورود سرمایه به یک جامعه اگر بصورت نادرست تقسیم گردد و در زیرساخت ها هزینه نشود، به سرعت حجم طبقه مرفه افزایش می یابد و ثروت در این بخش انباشته می شود. در این شرایط فربه شدن و رفاه زدگی یک طبقه موجب فساد، رانت و بعضا تورم می گردد. اما اگر اقتصاد یک کشور با کاهش سرمایه و درآمد و یا بوروکراسی مواجه گردد، طبقه متوسط از بین رفته و حجم طبقه فقیر افزایش می یابد. در این زمان نیز، فساد و بی عدالتی رشد می کند و حتی ممکن است با کوچک شدن طبقه متوسط، ثروتمداری دلالی و زالوصفت افزایش یابد.
برای مقابله با این بیماری اقتصادی، چه راهکارهایی را می توان انجام داد:
تنظیم رژیم اقتصادی سالم: برای کشوری که با عدم تعادل اقتصادی مواجه است و سرمایه ها یا به شکل ثروت دپو می گردد و یا با فساد از چرخه تولید خارجی می شود، می بایست رژیم غذایی سنگین تجویز کرد و آن کنترل رشد نقدینگی، مدیریت صحیح درآمدها و جلوگیری از واردات بیرویه کالاهای مصرفی است. که البته این سخت ترین بخش مدیریت یک کشور می باشد.
تقویت نهادهای تولیدی: اگر نهادهای تولیدی و مالی یک کشور ناکارآمد باشند، سرمایه جذب نمیشود. برای مقابله با این موضوع می بایست فضای کسبوکار بهبود یابد، از تولید داخلی و نوآوری حمایت شود و نظام بانکی برای تأمین مالی تولید اصلاح و بخش خصوصی واقعی تقویت گردد.
تعادل در مصرف و پسانداز: برای ممانعت از سوء هاضمه اقتصادی می بایست از مصرفگرایی افراطی جلوگیری کرد و مردم را به پسانداز و سرمایهگذاری مولد تشویق نمود.
مبارزه با فساد و رانتخواری: فساد مانند یک ویروس سیستم اقتصادی را آلوده میکند و مانع جذب مؤثر منابع میشود. برای مبارزه با آن می بایست سیستماتیک و همه جانبه برنامه ریزی و عمل نمود وگرنه کل نظام اداری و مدیریت را نابود خواهد کرد.
استفاده از سیاستگذاری علمی: مطمئنا اقتصاد بدون یک برنامه ریزی علمی و حساب شده، قابل اصلاح نیست و برای این منظور می بایست اقتصاددانان و دانشگاهها موظف به اجرای آن شوند و در این رستا سیاستگذاری نمایند.
آرامش و ثبات: همه اقدامات اقتصادی زمانی جواب می دهد که در یک زمینه آرام و با ثبات انجام گردد و این آرامش در بازار ارز و قوانین با ثبات تجلی می یابد.
در نهایت باید گفت سوء هاضمه اقتصادی یک پدیده مجزا از دیگر مشکلات اقتصادی نیست بلکه نتیجه و پیامد سیاست گذاری های غلط و نسنجیده است که با یک مدیریت درست می توان آن را اصلاح و بهبود بخشید، هرچند ممکن است به آسانی نباشد.