داستان غم ­انگیز مدیران غیرمتخصص و سریالی

شناسه خبر: 114343

دکتر مهدی گل‌سفید علوی ، مدرس و محقق دانشگاه

داستان غم انگیز مدیران غیر متخصص و سریالی سالهاست که فضای اجرایی کشور را آزار می‌دهد. مدیرانی که همواره بر مسند مسئولیت و کار بوده و هستند. این مدیران براساس ترمینولوژی علم فیزیک و قوانین پایداری، هرگز از صحنه مدیریت خارج نشده و تنها از صندلی مدیریت یک سازمان به صندلی ریاست سازمانی دیگر منتقل می‎شوند. به عنوان مثال از مدیریت صنعت قطعه­سازی و خودرو به صنعت دامپروری و کشاورزی و از آنجا به نظام سلامت کشور و صنعت دانش­بنیان داروسازی و مقصد بعدی احتمالاً صنعت هوا و فضا یا نانوتکنولوژی خواهد بود. مدیران غیرمتخصص یکی از عوامل اساسی کند شدن روند توسعه در بسیاری از صنایع و حوزه­ها می­باشند. متاسفانه به علت عدم ثبات و نداشتن تخصص اکثر این مدیران دستاورد خاصی نخواهند داشت و نمی­توانند عملکرد مثبت و شایسته­ای را به منصه ظهور برسانند و به علت سوء مدیریت و عملکرد، بیشترین انرژی این مدیران به جای عملگرایی و حرکت در مسیر توسعه، صرف ایجاد ارتباطات خاص جهت حفظ صندلی مدیریتی خود خواهد شد. نداشتن دانش ضمنی صنعت خاص، تفکر اجمالی و نابالغ، کاهش کیفیت تصمیمات و اختلال در عملکرد سازمان­ها از دیگر برکات حضور مدیران دستوری و غیرمتخصص در نظام اجرایی و مدیریتی کشور است.

اما مدیریت هوشمندانه و مبتنی بر خرد، قلب تپنده هر سازمان است و انتخاب و انتصاب مدیران یکی از اقدامات مهم در هر دولت یا سازمانی می­باشد. به عبارت دیگر، مدیریت تخصص محور و مبتنی بر دانایی، رکن اساسی موفقیت در سازمان­های هزاره سوم است. ضعف عملکرد مدیران در سازمان، حتی با وجـود نقاط قوت دیگر همچون منابع مالی، تکنولوژی و نیروي انسانی باعث سوء عملکـرد و شکسـت آن سـازمان خواهد شد. در نبود مدیران متخصص، قابل تصور نخواهد بود، مدیرانی که تخصص لازم را ندارند، قادر به هدایت اثربخش سازمان­ها به خصوص در صنایع دانش­بنیان باشند. در سال­های اخیر، فقدان ثبات مدیریتی در سازمانهاي دولتی و شبه دولتی یکی از بزرگترین آسیب های مدیریتی کشور بوده است و لطمات زیادی را به سازمان­ها و سرمایه­های انسانی وارد کرده است. با تغییر مدیر ارشد یک سازمان، ماجرا خاتمه نمی یابد و گاهی تغییرات تا رده هاي سرپرسـتی و کارشناسی سـازمان ادامه می­یابد. مدیران غیر متخصص چون خود فاقد دانش لازم هستند، لذا نمی‎توانند با نخبگان کار کرده و هر فردی را که در سازمانشان از آن‌ها به لحاظ تخصص و نبوغ بالاتر باشد، از دور خارج می‎کنند و به حاشیه می‎رانند. از طرف دیگر، تعهد مدیریتی زمانی مفهوم پیدا می‌کند که مدیران در حوزه مدیریتی خود دارای تخصص و دغدغه باشند و اگر مدیری در حیطه فعالیت خود، تخصص لازم را ندارد، به تعهد آن مدیر نسبت به کار، سازمان و کارکنان باید شک کرد. چرا که انسان متعهد، هیچ‎گاه به خودش اجازه نمی‎دهد کاری را قبول کند که از علم و توانش خارج است. به فرمایش شهید چمران: کسی که در کاری تخصص ندارد و آن را می‌پذیرد، بی‌تقوا است. بر این اساس پست­های مدیریتی، لغزشگاه بسیاری از بزرگان و خواص جامعه است.

این درحالیست که در سازمان های موفق امروزی، ثبات مدیریت یک اصل است. یکی دیگر از آسیب­های مدیریتی که در این بین وجود دارد این است که اکثر مدیران ناکارآمد ترجیح می­دهنـد کارکنانی انتخـاب کنند که از نظر قومیتی، زبانی، فرهنگی، فکری، سیاسی، تحصیلات و افکار شـبیه خودشـان باشند. در واقع سعی در انتخاب افرادی می­کنند که دارای صفات مشترک با آن­ها هستند. نتایج تحقیقات نشان می­دهد که وجود افراد دگراندیش با ایجاد تعارض سازنده در سازمان به افزایش نوآوری، افزایش قدرت حل مساله و بهبود کیفیت در تصمیمات سازمان کمک زیادی خواهد کرد.

به نظر می­رسد درحال حاضر استقرار نظام شایسته­گرایی، ایجاد ثبات در خدمات مدیران و رعایت عدالت و انصاف در انتصابات ضروری است و پرورش و توسعه درون­زا مدیران متخصص و تحول­گرا در هر صنعت باید یکی از مهمترین دغدغه دولت­ها و سازمانها باشد. از سوی دیگر، استعداد و ظرفیت‌های فکری بسیاری در کشور وجود دارد. از جمله نیروی انسانی توانمند و متخصص و استعدادهای درخشان. جمعیت فعال و جوان کشور به معنای یک فرصت طلایی برای توسعه و پیشرفت کشور است. لذا باید براین ظرفیت‌ها و توانایی‌های کشور به‌خوبی تأکید و تکیه کرد. جوانان نخبه و دانشمند کشورمان؛ بزرگ‌ترین ذخیره و سرمایه آینده ما هستند. باید این ظرفیت‌ها را مدیریت کرد و به‌خوبی به کار گرفت. آینده امیدوارانه کشور وابسته به استفاده عقلانی از همین ظرفیت‌هاست. اما متاسفانه در عمل بیشتر نسل­کشی حرفه­ای و اجرایی جوانان صورت پذیرفته است.

ارسال نظر