«جهان اقتصاد» گزارش می دهد ارزهای دیجیتال، مهمان ناخوانده شبکه برق
گلناز پرتوی مهر
در جهان امروز، رمزارزها دیگر تنها یک ابزار مالی یا یک نوآوری فناورانه نیستند؛ آنها به یک بازیگر انرژیبر در مقیاس صنعتی تبدیل شدهاند. مزارع عظیم استخراج بیتکوین و سایر ارزهای دیجیتال، مجهز به دهها هزار دستگاه ماینر، چنان بار سنگینی بر شبکه برق وارد میکنند که برخی کشورها آنها را «رقیب پنهان صنایع انرژی» میدانند. پرسش مهم اینجاست: چگونه پدیدهای که از دل فضای مجازی برخاسته، توانسته اینگونه بر بزرگترین و قدیمیترین زیرساخت فیزیکی جهان یعنی شبکه انرژی اثر بگذارد؟
وقتی بیتکوین بهعنوان طلای دیجیتال مطرح شد، کمتر کسی تصور میکرد که استخراج یک واحد از آن معادل مصرف یک خانه در یک سال باشد. اما اکنون با رشد ارزش بازار رمزارزها، رقابت جهانی برای استخراج، و توسعه فناوریهای پرمصرف، این صنعت نوظهور به یک مصرفکننده کلان انرژی بدل شده است.
در یک مزرعه استخراج متوسط، هزاران ماینر با توان ۲ تا ۳ کیلووات در حال فعالیت مداوماند و بار لحظهای شبکهای که به آن متصلاند، میتواند با یک شهر کوچک برابری کند. گرمایی که از این دستگاهها آزاد میشود، مانند یک دیگ بخار صنعتی است؛ گرمایی که اگر مدیریت نشود، خود تبدیل به یک چالش انرژی ثانویه میشود.
به همین دلیل است که این مزارع تنها مصرفکننده برق نیستند؛ آنها مصرفکنندگان مستقیم انرژی گاز نیز هستند. با گسترش محدودیتها و افزایش نظارتها، بسیاری از استخراجکنندگان به سمت ژنراتورهای گازسوز رفتهاند تا نیاز برق خود را از شبکه عمومی جدا کنند. این حرکت یک پیام روشن دارد: مزارع استخراج، اکنون وارد حوزه رقابت بر سر گاز شدهاند.
در مناطقی که قیمت برق پایینتر از نرخ جهانی است، استخراج رمزارز میتواند سودی رؤیایی ایجاد کند؛ اما این سود خصوصی، در بسیاری از موارد با هزینهای اجتماعی همراه است. فشار بیشتر بر شبکه برق، مصرف گاز بیشتر در ژنراتورها و افزایش آلایندگی حاصل از سوختهای فسیلی، تنها بخشی از این هزینههاست.
در همین حال، برخی مناطق نفتخیز جهان به یک راهکار خلاقانه رو آوردهاند: استفاده از گازهای مشعل (فلر) برای تغذیه مزارع استخراج. این اقدام اگرچه از منظر محیطزیستی و اقتصادی جذاب بهنظر میرسد—چراکه از سوخت بلااستفاده ارزش افزوده ایجاد میکند—اما نتیجهای مهم دارد: پیوند خوردن صنعت استخراج رمزارز با شبکه رسمی انرژی. این پیوند میتواند هم فرصت باشد و هم تهدید.
از یک طرف، منتقدان سختگیر معتقدند رمزارزها «مصرفکنندگان مخرب انرژی» هستند؛ مصرفکنندگانی که هرگز جایگاه تولیدی یا اقتصادی سنتی ندارند و تنها انرژی را میبلعند. اما از سوی دیگر، گروهی از اقتصاددانان و سیاستگذاران دیدگاهی متفاوت دارند: آنها رمزارزها را «مشتریهای جدید شبکه انرژی» میدانند که میتوانند به مصرف انرژی مازاد، تثبیت بار شبکه، ایجاد درآمدهای جدید و حتی توسعه فناوریهای دیجیتال کمک کنند.
در عمل، هر دو نگاه بخشی از واقعیتاند. مزارع استخراج اگر بدون برنامهریزی و مدیریت رشد کنند، میتوانند فشار عظیمی بر شبکه برق، زیرساختهای گاز و محیط زیست وارد کنند. اما اگر هدایت شوند—به سمت استفاده از انرژی مازاد، گازهای محبوس، گازهای مشعل یا منابع تجدیدپذیر—میتوانند به یک ابزار سودآور تبدیل شوند؛ ابزاری که هم ارزش اقتصادی خلق میکند، هم از انرژی هدررفته جلوگیری مینماید.
چالش اصلی امروز این نیست که مزارع ماینینگ را ممنوع کنیم یا آزاد بگذاریم. چالش واقعی این است که جایگاه آنها در اکوسیستم انرژی کشورها تعریف شود. آیا باید آنها را رقیب صنایع انرژی دانست یا یک فرصت اقتصادی جدید؟ آیا باید منابع ارزشمند گاز و برق به استخراج اختصاص یابد، یا باید این صنعت را به انرژیهای مازاد و غیرقابلمصرف محدود کرد؟
پاسخ به این سؤالها، مسیر آینده را مشخص میکند. صنعت انرژی و رمزارز، هر دو بر لبه یک تغییر بزرگ قرار دارند؛ تغییری که در آن، طلای مجازی و گاز واقعی بیش از گذشته به هم گره میخورند