چین و انرژی خاورمیانه

سجاد عطازاده یادداشت پژوهشگر

شناسه خبر: 182373
چین و انرژی خاورمیانه

راهبرد چین نسبت به معدن انرژی جهان یعنی غرب آسیا، به شیوه ای انرژی‌ محور است و جایگاه خاصی‌ دارد؛ شاید برای‌ کسانی‌ که‌ به‌تازگی‌ وارد حوزه مطالعات مربوط به‌ روابط‌ چین‌ و کشورهای‌ حاشیه‌ خلیج‌فارس شده‌اند، اطلاع از این‌ نکته‌ که‌ تا همین‌ اواخر خلیج‌فارس به‌عنوان منبع‌ ٥٠ درصد ذخایر نفتی‌ و ٤٠ درصد ذخایر گازی‌ جهان نقش‌ چندانی‌ در سیاست‌ خارجی‌ چین‌ نداشت‌، شگفت‌آور باشد. اما حقیقت‌ آن است‌ که‌ چین‌ تا سال ١٩٩٠ حتی‌ با همه‌ کشورهای‌ حاشیه‌ خلیج‌فارس رابطه‌ دیپلماتیک‌ هم‌ نداشت‌ و پس‌ از سال ١٩٩٣ و تبدیل‌ پکن‌ به‌ واردکننده خالص‌ انرژی‌ بود که‌ این‌ خلیج‌ برای‌ چین‌ اهمیتی‌ دوچندان یافت‌ و پکن‌ سعی‌ نمود تا به‌عنوان غول سرمایه‌گذاری‌، تأسیس‌ زیرساخت‌ و واردکننده انرژی‌ در معادلات منطقه‌ مطرح شود. اکنون نیز که‌ پکن‌ بزرگترین‌ وارد کننده نفت‌ جهان محسوب می‌شود، منطقه‌ غرب آسیا‌، براساس همین‌ انرژی‌-محوری‌، جایگاهی‌ خاص در سیاست‌ خارجی‌ چین‌ یافته‌ است‌

 علی‌رغم این اهمیت، این سؤال همواره ذهن پژوهشگران را به خود مشغول کرده است که چرا چین علی‌رغم این اهمیت دست به کنشگری فعالانه‌تر- بخوانید امنیتی- در غرب آسیا نمی‌زند و عمده فعالیت آن در این منطقه به نقش‌آفرینی به عنوان میانجی- مثلاً بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان یا گروه‌های مقاومت فلسطینی- محدود می‌شود؟

 در پاسخ به این پرسش اشاره به چند نکته ضروری به نظر می‌رسد. شاید بتوان راهبرد چین‌ در منطقه‌ غرب آسیا‌ را ذیل‌ رویکرد دوست‌ همه‌ و دشمن‌ هیچ‌کس تعریف‌ نمود ؛ مثلاً در حالی‌ که‌ ایالات متحده از زمان جنگ‌ یوم کیپور در سال ١٩٧٣ بر تعهد خود به‌ امنیت‌ اسرائیل‌ ثابت‌ قدم بوده است‌؛ چین‌ در انتخاب شرکای‌ خود در این‌ منطقه‌ بسته‌ به‌ موضوع آزاد است‌ -مثلاً خرید نفت‌ ایران در حالی‌ که‌ با عربستان سعودی‌ در زمینه‌ فناوری‌ موشک‌های‌ بالستیک‌ همکاری‌ می‌کند (در زمانی که تهران و ریاض روابطی خصمانه با یکدیگر داشتند) یا ایجاد زیرساخت‌ در سوریه‌ی زمان بشار‌ در حالی‌ که‌ تلاش می‌کرد ترکیه‌ را به‌ ابتکار کمربند-جاده وصل‌ کند ؛ امری‌ که‌ باعث‌ شده است‌ چین‌ به‌ تعبیر برخی‌ در منطقه‌ غرب آسیا راهبرد موازنه‌سازی را در بین‌ رقبای‌ منطقه‌ای‌ پیگیری‌ نماید؛ مثلاً در حوزه روابط‌ با عربستان سعودی‌ و ایران، مسئولان چینی‌ همواره تلاش کرده‌اند تا با ترجیح‌ یک‌طرف بر دیگری‌، روابط‌ خود را به‌خطر نیاندازند؛ امری‌ که‌ به‌ویژه پس‌ از رونمایی‌ از ابتکار کمربند-جاده شدت گرفته‌ است‌ و عده‌ای‌ را بر آن داشته‌ تا از عمال راهبرد حفاظ‌بندی راهبردی‌١ از سوی‌ چین‌ در رابطه‌ با ایران و عربستان صحبت‌ کنند. دو نمونه‌ بارز در این‌ زمینه‌ وجود دارد. اولاً امضای‌ توافق‌ شراکت‌ جامع‌ راهبردی‌ با دو طرف در سال ٢٠١٦ تنها با فاصله‌ چند هفته‌ از هم و ثانیاً برگزاری‌ رزمایش‌ دریایی‌ توسط‌ چین‌ با دو طرف درسال ٢٠١٩ با فاصله‌ زمانی‌ اندک.

به علاوه، داده‌های موجود از الگوهای رفتاری رهبری چین نشان می‌دهد که در دوران شی جین‌پینگ، سیاست خارجی در قیاس با امور اقتصادی، اجتماعی و حزبی اهمیت کمتری یافته است.

 

 

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار