

در سالهاي اخير عملکرد رسانهي ملي در تبليغ کتاب و کتابخواني به اندازهاي ضعيف بوده که انتقادات تند بسياري از اهل قلم و مديران فرهنگي را به دنبال داشته است.
در شرايطي که اين رسانه؛ هر روز به آگهيهاي پرآب و تاب خود در شبکههاي مختلف و برنامههاي اسپانسرياش مي افزايد؛ کتاب کمترين اهميت را براي اين رسانه دارد. سوال اينجاست که آيا صداوسيما نميتواند هر روز در هر شبکه؛ زماني هرچند کوتاه را بدون طمع مادي به کتاب اختصاص دهد؟ آيا اين رسانه بايد از کتاب هم پول دربياورد؟ آيا اين رسانه فقط زماني به درخواست تهيهکنندگان براي ساخت برنامه در حوزهي کتاب پاسخ مثبت ميدهند که ضمانت کنند پول از آن دربياورند؟
محمد بقايي ماکان در گفتگو با خبرنگار ايلنا؛ به اين سوالات و برخي پرسشهاي ديگر پاسخ ميدهد.
بقايي ماکان؛ سياست کلي همهي دستگاههاي فرهنگي پس از انقلاب را گام برداشتن در مسير معنويت ذکر کرد و گفت: در آن زمان که سازماني به "صداوسيما" معروف شد و جاي "راديو تلويزيون ملي ايران" را گرفت؛ همه بر اين باور بودند که صداوسيما نبايد به هيچ روي به اصطلاح آن زمان آلودهي ماديگري شود و به تبليغات که از انديشههاي مذموم و پديدآورندهي اقتصاد رقابتي است و پايهگذار آن دنياي غرب است، رو کند.
وي افزود: اين باور چنان نفوذ داشت که روزنامهي معروف "ميزان" که به مرحوم بازرگان تعلق داشت را مورد شماتت قرار دادند، چراکه در سرمقالهاي به حمايت از اقتصاد رقابتي پرداخته بود. اقتصاد رقابتي يعني پيروي از شيوههاي نوين تبليغاتي که در دنياي کنوني بخشي از روانشناسي اجتماعي را شامل ميشود.
وي با بيان اينکه رسانهي ملي به عنوان بزرگترين رسانهي آن زمان کشور تا مدتها از اقتصاد رقابتي رويگردان بود، ادامه داد: با شروع فشارهاي اقتصادي ناشي از جنگ، عرصه براي توليدات درخور توجه تغيير کرد و صداو سيما به دليل رقابتهايي که به ناچار ميبايست با شبکههاي ماهوارهاي و اينترنتي انجام دهد، با کمبود بودجه مواجه شد که از طريق معمول رفع نميشد.
وي بيان کرد: رسانهي ملي براي حل اين مشکل معيارهاي پيشين را به يکباره(!) کنار گذاشت و چنان در ورطهي تبليغات مختلف، حتي آگهيهاي گمراهکننده غرق شد که اکنون برنامههاي اصلي تحت تاثير آگهيهاي تجاري قرار گرفته که به نظر ميرسد چنين حجم تبليغاتي حتي در رسانههاي غربي نيز وجود ندارد.
ماکان به مميزي داخلي صداوسيما اشاره کرد و گفت: در تلويزيون البته براي تبليغ کتاب اندک برنامههاي خاصي درنظر گرفته شده است اما مانند همه دستگاههاي فرهنگي کتابها بايد از صافي خاصي بگذرند. به اين معنا که معرفي و نقد آثاري که در ايران منتشر ميشود در رسانهي به اصطلاح ملي با همان معيارهايي دنبال ميشود که براي ديگر موارد. يعني ميتوان گفت معرفي کتاب در اين دستگاه شامل همان تعريفي است که در مورد ديگر برنامههاي اين تشکيلات ميتوان سراغ داد. بنابراين طبيعي است حتي اگر ناشري کتابهاي مورد توجه عامهي مردم را بخواهد با هزينهي خود تبليغ کند به رغم داشتن مجوز از وزارت ارشاد، در صداو سيما قابل پخش نباشد.
اين مترجم و پژوهشگر با ابراز تاسف از عملکرد صداوسيما در راستاي تبديل شدن به يک منبع بزرگ درآمد، تاکيد کرد: اين درآمد سرشار، صرف توليداتي که براي مخاطبان به معناي واقعي کلمه مفيد باشد، نميشود و اکثر مردم توجهي به برنامههاي راديويي و تلويزيوني ندارند که اين ناشي از دو علت است: اول آن که به سبب محتواي اين برنامههاست که به اندازه کافي جذاب نيستند و دوم به علت عدم دقت در تهيهي اين برنامهها و بروز اشتباهات محتوايي و بياني در آنها که تعدادشان چندان فراوان است که اگر کارشناسان در زمينههاي مختلف اعم از تاريخ و ادبيات و ديگر موضوعات با دقت به اين برنامهها در طول روز توجه کنند؛ ميتوانند در انتهاي هر شب غلطنامهاي براي آنها منتشر سازند.
وي تصريح کرد: بنابراين چنين توليداتي نه به کار خواص ميآيد و نه دردي از عوام درمان ميکند. نتيجه اينکه مسئولان رسمي اظهار ميکنند نزديک به 80درصد مردم از رسانههاي ماهوارهاي استفاده ميکنند که البته طبيعي است چنين اظهاري تحت تاثير برخي ملاحظات هم باشد و آنچه که عيان است اين رقم بسيار بيشتر از اين است.
يقايي در پاسخ به اين سوال که آيا رسانه ملي نميتواند روزي 2ساعت يا کمتر را بيآنکه طمع مادي داشته باشد؛ به حوزه کتاب و کتابخواني اختصاص دهد، گفت: چنين امکاني هست. ولي اصل مساله اين جاست که پرداختن تلويزيون به کتاب چارهي نهايي کمبود مطالعه در ايران نيست. اگر رسانهي ملي همهي وقت خود را به معرفي کتاب اختصاص دهد باز هم مشکل پايين بودن سرانه ي مطالعه از بين نخواهد رفت. زيرا اشکالات و مسائل ديگري وجود دارد که سبب بي روح شدن بازار مطالعه کتاب شده است.
وي افزود: البته صداوسيما ميتواند به سهم خود قدمهايي در اين طريق بردارد. به اين شرط که پاي از دايرهي محصوري که درنظر گرفته بيرون بگذارد و گمان نکند که به عنوان رسانهي ملي فقط مجاز به اهميت دادن به حوزهي خاصي از کتابهاي منتشر شده است.
خالق "از منوچهري تا سپهري" دغدغهي درآمدزايي براي تلويزيون را يک مسير انحرافي دانست که حتي به برنامههاي کودک هم سرايت کرده و در آن يا مستقيما آگهيهاي تبليغاتي پخش ميشود يا برنامهسازان از مجريان و بچهها در برنامههاي خود براي تبليغ برخي کالاها استفاده ميکنند.
بقايي ماکان گفت: ورود آگهيهاي بازرگاني به برنامهي کودک در واقع تبليغ نوعي ماديگرايي است که ذهن حساس و ضربهپذير کودکان را به مسائل مادي ميکشاند که به نظر ميرسد در چنين روشي بايد تجديد نظر کرد.
وي عدم وجود مديريت واحد را مشکل اساسي حوزه فرهنگ ذکر کرد و افزود: اين اشکال به طور کلي نه تنها در حوزه فرهنگي بلکه در همهي حوزهها به چشم ميخورد. براي مثال بسياري از تصميماتي که در يک ارگان گرفته ميشود اما ازسوي نهاد فرهنگي ديگري مورد قبول قرار نميگيرد و در نتيجهي اين تصميم به مرحلهي عمل درنميآيد.
وي ادامه داد: نمونهاش همين داستان خانهي سينماست يا اجازهي عدم نمايش برخي از فيلمها که به طور طبيعي صداوسيما هم به عنوان يکي از مراکز فرهنگي، ضوابطي براي خودش قائل است که مستقل عمل ميکند، حال آن که اگر مديريت واحدي در حوزه فرهنگ وجود داشت اين مسائل پيش نميآمد که نهايتا موجب سرگرداني اهل فرهنگ شود.
مترجم آثار "هرمان هسه" با بيان اينکه همه مشکلات ما از ضعف مديريت و نگاه مادي است، تصريح کرد: اگر حوزه فرهنگي را به ارکستر تشبيه کنيم، چنانچه اين ارکستر به درستي رهبري نشود طبيعي است هر نوازندهاي براي خودش ساز ميزند که در نتيجه ناهماهنگي در آهنگ به وجود ميآيد و شنونده را از خودش دور ميکند. آنچه ما در همه حوزهها به خصوص حوزه فرهنگ به آن نياز داريم انسجام و پيوستگي در اين حوزه است که يک مديريت واحد آن را سرپرستي کند. در اين صورت تکليف همه کساني که با امور فرهنگي سروکار دارند چه از اين سو، چه از آن سو مشخص خواهد شد.
بقايي به دخالتهاي افراد و ارگانهاي مختلف در حوزه فرهنگ اشاره کرد و گفت: اينکه هر کسي در اين زمينه فرهنگي تصميمي بگيرد و آن را معتبر بداند اين ميشود که الان ميبينيم.
ماکان؛ سياست صداوسيما در انتخاب افراد يک طرفه زکر کرد و گفت: در صدا و سيما پيوسته با کساني گفتگو ميشود که از صافي اين دستگاه گذشته باشند يا پول به حساب سازمان واريز کنند. اما اينها کساني نيستد که در حوزه خودشان برترين باشند چراکه اين ارگان به برخي افراد که داراي سطح علمي يا فرهنگي بالاتري در حوزههاي خاص نسبت به همکاران خود هستند، چه زندگان و چه درگذشتگان، توجه نميکند.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه