جهان اقتصاد بررسی میکند: ناترازی انرژی؛ دیوار نامرئی رشد اقتصادی
راضیه احمدوند
اقتصاد ایران در حالی به دنبال تثبیت رشد و مهار تورم است که یکی از پنهانترین و خطرناکترین چالشهایش در حال شدت گرفتن است: بحران انرژی. کسری برق در تابستان، کمبود گاز در زمستان، و بهرهوری پایین در صنایع انرژیبر، عملاً به یک «ناترازی ساختاری» تبدیل شده که تهدیدی واقعی برای تولید، اشتغال و سرمایهگذاری صنعتی به شمار میرود. کارشناسان هشدار میدهند اگر سیاستگذاری در حوزه انرژی اصلاح نشود، در چند سال آینده رشد اقتصادی کشور به دلیل فرسودگی زیرساختها و اتلاف منابع، وارد مرحلهای از فرسایش پایدار خواهد شد.
تصویر بحران: برق نیست، رشد هم نیست
تابستان امسال، اوج بار مصرف برق به بیش از ۷۹ هزار مگاوات رسید؛ در حالیکه ظرفیت عملی تولید کشور حدود ۷۵ هزار مگاوات بود. نتیجه، همان سناریوی تکراری خاموشیهای صنعتی و تعطیلی واحدهای تولیدی در مناطق مختلف بود.
در صنایع بزرگ مانند فولاد، سیمان و پتروشیمی، حتی چند ساعت قطعی برق میتواند میلیونها تومان خسارت مستقیم ایجاد کند. «هر مگاوات خاموشی در یک کارخانه فولاد، معادل دهها تن محصول از دسترفته است»، به گفتهی یکی از اعضای انجمن تولیدکنندگان فولاد. این زیانها نه فقط به تولید ملی، بلکه به اشتغال، صادرات و زنجیره تأمین نیز ضربه میزنند.
در بخش گاز نیز اوضاع بهتر نیست. با فرارسیدن زمستان، اولویت تأمین به مصرف خانگی داده میشود و صنایع با افت فشار و قطعی روبهرو میشوند. استفاده از سوختهای جایگزین مانند مازوت هم آلودگی و هزینههای جدیدی را تحمیل کرده است. مجموعه این عوامل باعث شده انرژی در ایران از یک «مزیت نسبی» به «ریسک ساختاری» تبدیل شود.
بررسیها نشان میدهد شدت مصرف انرژی در صنایع ایران بیش از دو برابر میانگین جهانی است. یعنی برای تولید یک تن فولاد، یک تن سیمان یا یک تن آمونیاک، دو تا سه برابر بیشتر از کشورهای منطقه انرژی مصرف میشود.
«بهرهوری پایین انرژی بهتنهایی میتواند سالانه معادل چند میلیارد دلار اتلاف سرمایه ایجاد کند»، قیمتهای غیرواقعی و نبود سیاستهای تشویقی برای بهینهسازی مصرف، مهمترین مانع اصلاح این وضعیت است.
بسیاری از کارخانهها با فناوری دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی کار میکنند و هزینه نوسازی را به دلیل نرخ بهره بالا، تحریمها و نبود خطوط اعتباری در اولویت قرار نمیدهند. در نتیجه، مصرف انرژی بالا، هزینه تعمیرات سنگین و بهرهوری پایین همچنان ادامه دارد.
شبکه انتقال و توزیع برق کشور نیز به نقطه اشباع نزدیک شده است. تلفات شبکه بالای ۱۰ درصد است؛ یعنی حدود یکدهم کل برق تولیدی پیش از رسیدن به مصرفکننده هدر میرود. عمر متوسط نیروگاهها به بیش از ۲۵ سال رسیده و خطوط گاز در زمستان بهسختی پاسخگوی تقاضا هستند.
بحران انرژی در ایران فقط کمبود برق نیست، کمبود تفکر بهرهوری است
سینا رضوی، اقتصاددان و پژوهشگر حوزه انرژی، دربارهی آنچه او «بزرگترین تهدید خاموش رشد اقتصادی ایران» مینامد، در گفتگو با جهان اقتصاد گفت: ناترازی انرژی دیگر یک اتفاق فصلی نیست؛ به مسئلهای ساختاری تبدیل شده که ریشه در سیاستگذاریهای چند دهه اخیر دارد.
وی افزود: وقتی کشوری مثل ایران، که چهارمین ذخایر بزرگ گاز جهان را دارد، در زمستان دچار کمبود سوخت میشود، یعنی مسئله فراتر از ظرفیت تولید است؛ این یعنی ما در مدیریت و بهرهوری شکست خوردهایم. ناترازی انرژی نتیجهی ترکیب سه عامل است: سیاستهای قیمتی غلط، فرسودگی زیرساخت و بیتوجهی به بهرهوری صنعتی.
به گفتهی او، شدت مصرف انرژی در ایران به حدی بالاست که حتی در مقایسه با کشورهای همتراز اقتصادی، غیرعادی به نظر میرسد. «ما برای تولید هر واحد کالا، تقریباً دو برابر ترکیه و سه برابر چین انرژی مصرف میکنیم. این یعنی هزینه پنهان تولید ما از همان لحظه روشنشدن کورهها بیشتر است.» رضوی اضافه میکند که ادامه این وضعیت، رقابتپذیری صنایع ایرانی را در بازارهای جهانی از بین میبرد.
رضوی تجربههای خود در بازدید از کارخانههای فولاد و سیمان را مثال میزند: تجهیزات قدیمی، خطوط تولیدی که با نصف ظرفیت کار میکنند و سیستمهایی که حتی مفهوم “مدیریت مصرف انرژی” برایشان ناشناخته است. در بسیاری از کارخانهها هنوز اندازهگیری دقیق مصرف وجود ندارد. یعنی حتی نمیدانند کجا انرژی هدر میرود. در چنین فضایی، نمیتوان انتظار بهرهوری داشت.
به باور او، نگاه سیاستگذار به انرژی، هنوز اجتماعی است نه اقتصادی. وقتی برق و گاز را تقریباً رایگان عرضه میکنیم، نمیتوانیم از مصرفکننده بخواهیم صرفهجویی کند. تا زمانی که انرژی کالایی ارزان و بیارزش تلقی شود، بهرهوری هم بیارزش خواهد ماند. اصلاح قیمتها باید تدریجی و هوشمندانه باشد تا فشار تورمی بر مصرفکننده ایجاد نکند، اما در عین حال سیگنال واقعی به تولیدکننده بدهد.
این فعال اقتصادی به نقش سرمایهگذاری در زیرساخت نیز اشاره میکند و میگوید کمبود سرمایه یکی از دلایل اصلی فرسودگی شبکه برق و گاز است. برای حفظ پایداری شبکه به سالی پنج تا شش میلیارد دلار سرمایه نیاز داریم، اما کمتر از نصف آن تأمین میشود. این یعنی هر سال، شبکه کمی پیرتر و ناکارآمدتر میشود.
او بر این باور است که راهحل در «انقلاب بهرهوری» نهفته است. از نظرش، آینده انرژی ایران در گروی دیجیتالیسازی شبکهها، استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و ایجاد بازار صرفهجویی است. ما باید از اقتصادی که روی مصرف بیشازحد انرژی بنا شده، به اقتصادی گذر کنیم که بر هوشمندی و کارایی متکی است. بحران انرژی فقط بحران برق نیست، بحران تفکر است. اگر طرز فکرمان را اصلاح نکنیم، هیچ نیروگاه جدیدی نمیتواند ما را نجات دهد.
در پایان گفتگو، رضوی جملهای گفت که شاید خلاصه تمام مصاحبه باشد: «برق و گاز ما تمام نمیشود، اما فرصت توسعهمان ممکن است تمام شود.»
به گزارش جهان اقتصاد و به گفته کارشناسان، نبود سرمایهگذاری کافی در دهه اخیر، دلیل اصلی فرسودگی است. در حالیکه برای حفظ پایداری شبکه به سالانه دستکم ۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید نیاز است، میزان واقعی سرمایهگذاری کمتر از نیمی از این مقدار بوده است.
ناترازی انرژی از مسیرهای مختلف بر متغیرهای کلان اثر میگذارد. کاهش عرضه انرژی، مستقیماً تولید صنعتی را پایین میآورد و رشد اقتصادی را محدود میکند. در عین حال، افزایش هزینه تأمین انرژی و استفاده از ژنراتورهای گرانقیمت موجب افزایش هزینه تولید و فشار تورمی میشود.
در بازار کار نیز اثر این بحران محسوس است. صنایع انرژیبر، در دورههای قطعی، به ناچار ساعات کاری را کاهش یا شیفتها را حذف میکنند. این کاهش تولید و اشتغال به مرور در شاخصهای درآمد خانوار و قدرت خرید خود را نشان میدهد.
سرمایهگذاران داخلی و خارجی نیز از نبود اطمینان در تأمین انرژی گلایه دارند. به گفته یک فعال صنعتی در شهرک عسلویه، «در شرایطی که معلوم نیست فردا برق یا گاز قطع میشود یا نه، هیچ سرمایهگذار جدی حاضر به توسعه ظرفیت نیست». نتیجه این بیثباتی، رکود در سرمایهگذاری صنعتی و عقبماندگی فناوری است.
مسیر برونرفت؛ از مدیریت بحران تا انقلاب بهرهوری
برای عبور از این تنگنا، سیاستگذاران باید مسیر انرژی کشور را از «مدیریت بحران» به «مدیریت بهرهوری» تغییر دهند. اصلاح تدریجی قیمت حاملهای انرژی، ایجاد انگیزه برای صرفهجویی در صنایع، و توسعه بازار صرفهجویی (ESCOs) از گامهای ضروری است.
همچنین باید از ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر و سرمایهگذاری بخش خصوصی در تولید برق استفاده کرد.
طبق برآورد وزارت نیرو، ایران پتانسیل احداث بیش از ۳۰ هزار مگاوات نیروگاه خورشیدی و بادی دارد، اما تاکنون کمتر از ۲ هزار مگاوات آن بالفعل شده است.
در سطح صنعت نیز، دیجیتالیسازی و هوشمندسازی مصرف انرژی (با کنتورهای هوشمند و سامانههای EMS) میتواند به مدیریت بهتر تقاضا کمک کند. ایجاد صندوق نوسازی انرژی صنعتی و اعطای تسهیلات کمبهره برای نوسازی تجهیزات، پیشنهاد دیگر کارشناسان است.
ناترازی انرژی در ایران دیگر صرفاً یک مشکل فصلی نیست؛ به چالشی ساختاری در قلب اقتصاد تبدیل شده است. خاموشی کارخانهها، افت سرمایهگذاری و بهرهوری پایین، به معنای کاهش تدریجی رشد اقتصادی در سالهای آینده است. اگر سیاستگذاری انرژی بهموقع اصلاح نشود، دستاوردهای صنعتی کشور به خطر خواهد افتاد.
اما در مقابل، اگر برنامهای منسجم برای نوسازی زیرساختها، افزایش بهرهوری و واقعیسازی تدریجی قیمتها تدوین شود، همین بحران میتواند به نقطه آغاز «تحول صنعتی و انرژیمحور» ایران تبدیل گردد تحولی که در آن، رشد اقتصادی دیگر وابسته به مصرف بیرویه انرژی نیست، بلکه بر پایه بهرهوری، فناوری و سرمایهگذاری پایدار شکل میگیرد