بهره برداری نظام اقتصاد سرمایه داری از رواج مد
در جامعه ابتدایی که هنوز طبقههای اجتماعی شکل نگرفته بود و رقابت اقتصادی وجود نداشت، زنان و مردان، بدنشان را رنگآمیزی و زینت میکردند که هیچ ربطی به مقوله زیبایی نداشت. در آن زمان لازم بود همه افرادی که به دلیل قرابت، متعلق به گروه مشخصی بودند، خود را به شکل خاصی « نشانهگذاری» کنند. این نشانهها، تنها به زینت آلات، انگشتر، النگو و مانند آن محدود نمیشد، بلکه به صورت شکاف و بریدگیهایی بر روی بدن، خالکوبی و رنگآمیزی به شکلهای مختلف و ... خودنمایی میکرد. این نشانهها نه تنها جنسیت هر فرد را تعیین میکرد، بلکه تعیین کننده گروه و موقعیت کاری هر فرد از دوره کودکی تا پیری بود. با شکلگیری جامعه طبقاتی این نشانهها دگرگون گردید و به مد و آرایش تبدیل شد و دیگر بیانگر نابرابری اجتماعی نبود، بلکه به عنوان نشانه تعلقات قومی، قبیلهای و گروهی تلقی میگردید. اوج این تشخص و تمایز اجتماعی را میتوان در دربار فرانسه و پیش از انقلاب کبیر فرانسه مشاهده کرد. شاهان، شاهزادگان و اشراف زمیندار و مردان و زنان آنها طبق مد روز به بهترین شکل لباس میپوشیدند. صورتهایشان را پودر میزدند و موهایشان را رنگ میکردند، از والانهای توردار، زینتآلات، طلا و نظایر آن استفاده میکردند. هر دو جنس به زیبا نمودن خود توجه میکردند، اما مهمتر آنکه این مدها و لوازم آرایش، زنان و مردان طبقات بالا را نشانهگذاری میکرد و آنان را از تهیدستان جدا مینمود. در آن دوران، مد نشانه تمایز طبقاتی زنان و مردان طبقه حاکم بود و آنان را از طبقات دیگر باز میشناساند. اما بورژوازی بزرگی که بعد از انقلاب فرانسه سر برآورد، تعداد ماشینهای تولید افزایش یافت و نیاز به بازارهای بسیار وسیع برای مصرف این ماشینها بالا گرفت. سودجویان عرصه زیبایی درصدد برآمدند از توده زنان به عنوان بخش عظیمی از جامعه بهرهبرداری کنند و این چنین شد که مد از محدوده تنگ ثروتمندان بیرون آمد و فراگیر شد و در روابط اجتماعی بر کل جامعه تحمیل گردید. در دوران معاصر با توجه به شکل گرفتن برداشتهای تازه از زیبایی در رویکردی کلی، زیبایی امری دنیوی، جزئی و ظاهری قلمداد شده و در قالب مولفههایی مانند تناسب اندام و آرایش تعریف میشود. این رویکرد بر جنبههایی از زیبایی تاکید دارد که قابل اکتساب، پروراندن و خلق کردن بوده و بر اساس آن تاکید از روی زیبایی طبیعی برداشته میشود. با رواج فردگرایی در زندگی انسان مدرن، مسئولیت کسب این زیبایی یا فقدان کسب آن بر عهدهی وی گذارده میشود و در این روند، بدن به منزلهی عرصهای که هم خصوصی و هم عمومی است شکل اختصاصیتری مییابد و هر کسی میکوشد مدیریت بهتری بر بدن خود داشته باشد. این زیبایی کلینیکی و اکتسابی نوعی زیبایی طبقاتی است و ربط مستقیمی با سرمایه دارد. این زیبایی نه تنها از طریق ثروت کسب میشود بلکه خود یک ثروت و سرمایه به شمار میآید، زیرا با تبدیل زیبایی به زیبایی مازاد، قادر به ورود به بازار تبادل و معامله است. به عبارت دیگر بدن و زیبایی و جذابیت متجسم در آن در مناسبات اجتماعی نوین به عنوان سرمایهی جسمانی تبدیلپذیر به انواع دیگر سرمایه است. بر این اساس هزینههای زیباسازی بدن، به عنوان یکی از شاخصهای مصرفگرایی قسمت عمدهای از مخارج یک خانواده را در فرهنگ مصرفی تشکیل میدهد. در جامعه مصرفگرا، اقتصادی شدن فرهنگ و حاکمیت فرهنگ مصرفگرایانه عناصر هویتبخش و فرآیند هویتیابی را دچار مشکل میسازد. فرهنگ مصرفی باعث میشود تا فرد به جای اینکه از طریق روابط اقتصادی یا پیوندهای سیاسی هویت پیدا کند، با مصرف اعم از: خوردن، نوشیدن، پوشیدن، نحوه گذراندن اوقات فراغت و یا به عبارت دیگر شیوه زندگی هویت یابد. بنابراین آنچه که امروزه تحت عنوان مد و به شکل افراطی آن به ویژه در جوامع جهان سوم رواج یافته شکل مذموم و ناپسند پدیده مدگرایی است که عموما از سوی کشورهای تحت سیطره نظام سرمایهداری غربی در قالب پروژهی جهانی-سازی فرهنگ با هدف نفوذ بر ارزشها، هنجارها، الگوهای فرهنگی و سلطه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به سایر کشورها رواج مییابد. استفاده از مدلهای لباس، اجناس لوکس و حتی افکار خارج از عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزایندهای بروز پیدا میکنند. اما نکتهی مهمی که در این چرخه قابل توجه است، لطمهای است که بر فرهنگ وارد میشود. در این چرخه، همانگونه که طبقات پایینتر جامعه از نوع و شیوهی زندگی طبقات بالاتر جامعه پیروی میکنند، در بعدی وسیعتر، کشورهای در حال توسعه نیز از کشورهای پیشرفتهتر پیروی میکنند و در نتیجه پیروی از مدگرایی این جوامع را به سمت مصرفگرایی سوق داده و موجب تغییرات اساسی فرهنگی در سبک و شیوهی زندگی جامعهی مصرفکننده میشود. واضح است که عامل مهم شکلگیری چنین جامعهای، گسترش تهاجمی سیطره نظام سرمایهداری، شتاب تبلیغاتی رسانهها و حاکمیت نگرش کالایی و لذتجویانه نسبت به انسان و زندگی است که منجر به دگرگونی ارزشهای معنوی و اخلاقی و اهمیت یافتن وجوه مادی زندگی شده است. نظام سرمایهداری با تبلیغات گسترده خود پذیرش ارزشهای فرهنگی بیگانه را تنها راه پیشرفت و سعادت میداند و با تمام قوا میکوشد تا با جهانیسازی فرهنگی و اقتصادی و با گسترش و ایجاد مدهای گوناگون، انسانها را از سرمایههای وجودیشان تهی ساخته و از مقاومت باز دارد و باقیمانده منابع اقتصادی آنها را تصاحب نماید. چنانکه امروزه در هر کدام از بخشهای مد، سوداگران از طریق لوازم آرایش، سالن-های آرایش، سالنهای لاغری، سالنهای زیبایی، جواهرات چه بدلی و چه واقعی و مانند آن، میلیاردها دلار به جیب میزنند. مقابله با این جریان نیازمند کار فرهنگی گسترده و سیاستگذاریهای حساب شده فرهنگی است. در این مسیر لازم است با آموزشهای علمی و رفتاری به جوانان یاد داد که این نوع مدگرایی وارداتی، خود باختگی است. این آموزش باید از مدرسه و کتب درسی آغاز شود و با رسانههای جمعی ادامه پیدا کند. باید توجه داشت، پیروی از الگوها و موهای غربی و پوشیدن لباسهای با آرم خارجی یا تقلید از مدل موی سر فلان فوتبالیست، نمیتواند به ما شخصیت اعطا کند و موجب پیشرفت و ترقی گردد. عوامل اصلی موفقیت در تمامی زمینهها، خودباوری و پایبندی به اصول اعتقادی و ارزش-های فرهنگی است. تا زمانی که علم و دانش در وجود شخص شکوفا نگردد و زیرساختهای شخصیت مبتنی بر الگوهای فرهنگ اصیل این مرز و بوم، شکل نگیرد، آرایش ظاهر و تقلید از مدها و الگوهای غربی، جز بحران هویت و دور شدن از اصالتهای خویشتن، نتیجهای در بر نخواهد داشت. پس باید یک بار دیگر در رفتارمان تجدید نظر کنیم و اصالتهای فرهنگیمان را در پرتو جذابیتهای دروغین فرهنگ بیگانه از دست ندهیم. همانگونه که میل به امروزی شدن و مدگرایی (که از ویژگیهای دوران جوانی است)، ناخواسته ما را به پیروی از الگوهای بیگانه میکشاند، غرور و احراز هویت نیز به همین دورهی سنی اختصاص دارد؛ چه خوب است ارزشهای ملی و دینی را در خویش تقویت کنیم و میل به امروزی شدن و مدگرایی را با الهام گرفتن از آموزههای تمدنساز اسلام و فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی خویش و متناسب با هویت فرهنگی خود، به فعلیت برسانیم.