نوزادان کمتر، سالمندان بیشتر
مهرناز خوشبخت روزنامهنگار

در دهههای اخیر، ایران با تحولی جمعیتی روبهرو شده که در ابتدا شاید آرام و بیسروصدا به نظر میرسید اما اکنون به یکی از چالشهای بنیادین کشور در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و حتی فرهنگی بدل شده است. کاهش نرخ باروری، افزایش امید به زندگی، مهاجرت جوانان و تغییرات سبک زندگی همه و همه عواملی هستند که ساختار جمعیتی کشور را دگرگون کردهاند. امروز در کنار نگرانیهای رایج پیرامون تورم، تحریم و رشد اقتصادی "پیری جمعیت" به عنوان بحران خاموشی در حال شکلگیری است که اگر به موقع و هوشمندانه مورد توجه قرار نگیرد، پیامدهایی جبرانناپذیر خواهد داشت.
پیری جمعیت صرفاً افزایش تعداد سالمندان نیست بلکه موضوعی پیچیده و چندبعدی است که بر تمام ابعاد حیات اجتماعی تأثیر میگذارد در سالهای گذشته، امید به زندگی در ایران به شکلی چشمگیر افزایش یافته و به مرز حدود ۷۶ سال رسیده است؛ عددی که خود نویددهنده بهبود خدمات سلامت و رفاه عمومی است اما این شاخص مثبت، در غیاب سیاستگذاریهای دقیق و آیندهنگر میتواند به معضلی جدی تبدیل شود. سالمندانِ امروزی با سالمندان نسلهای پیشین تفاوت دارند این نسل تحصیلکردهتر، آگاهتر و مطالبهگرتر است. نمیتوان مفهوم سالمندی را همچنان در قالب "ناتوانی و بازنشستگی" محدود کرد بلکه باید آن را بازتعریف کرد به مثابه دورهای از زندگی که میتواند سرشار از مشارکت، تجربهاندوزی و حتی شکوفایی باشد.
یکی از مهمترین چالشها در مواجهه با ساختار جدید جمعیتی، مسئله نظام بازنشستگی و تأمین اجتماعی است. سازمانهایی نظیر صندوقهای بازنشستگی با کاهش تعداد نیروی کار و افزایش تعداد بازنشستگان با فشار مضاعفی مواجهاند اما پرداختن به این موضوع صرفاً از منظر مالی و بودجهای، سطحینگری است در تحلیل دقیقتر، باید به رابطهی بازتولید اجتماعی، اشتغال پایدار، نوآوری در الگوهای کاری و توسعهی خدمات حمایتی نگاه کرد. سالمندان نباید صرفاً مصرفکننده منابع باشند بلکه باید از ظرفیتهای آنان برای مشارکت اجتماعی، آموزشهای بین نسلی و انتقال تجربیات حرفهای بهره برد.
از سوی دیگر، چالشهای بهداشتی و روانشناختی سالمندان نیز نیازمند بازنگری در رویکردهای سیاستگذاری هستند. زیرساختهای درمانی کشور برای مراقبتهای طولانیمدت، مراقبتهای خانگی و خدمات توانبخشی برای سالمندان کافی نیستند و نظام سلامت باید از مدل درمانمحور به سمت مدل مراقبتمحور حرکت کند همچنین، بازنگری در فضای شهری، طراحی ساختمانها، حملونقل عمومی و فضاهای اجتماعی به منظور ارتقاء کیفیت زندگی سالمندان یک ضرورت است، نه انتخاب در این راستا، نهادهایی نظیر شهرداریها میتوانند نقش مهمتری در تحول ساختار خدمات شهری ایفا کنند البته بهشرط وجود اراده سیاسی و مشارکت بینبخشی.
پیری جمعیت را نمیتوان فقط بحران دانست بلکه در آن فرصتهایی نیز نهفتهاند. تجربه، دانایی و ثبات عاطفی سالمندان منابع ارزشمندی هستند که در فرآیند توسعه انسانی، اجتماعی و حتی اقتصادی میتوانند به کار گرفته شوند. کشوری که بتواند از توان سالمندان خود بهره گیرد، میتواند از مسیر پیری جمعیت به انسجام اجتماعی و رشد فرهنگی دست یابد بنابراین، ضروری است نهادهای تصمیمگیر با درک چندلایه از مفهوم سالمندی از نگاه صرف پزشکی و اقتصادی فراتر روند و با رویکردی انسانی، مشارکتی و آیندهنگرانه به این تحول جمعیتی بنگرند.
از منظر بینالمللی نیز تجربه کشورهای مختلف نشان داده که مدیریت سالمندی صرفاً با افزایش بودجه و ساخت خانه سالمندان محقق نمیشود بلکه ایجاد فرهنگ احترام به سالمندان، فراهم آوردن زمینههای مشارکت فعال آنان در جامعه و همچنین آگاهیبخشی به نسل جوان در خصوص اهمیت پیری جمعیت بسیار کلیدیتر است. کشورهایی مانند ژاپن و آلمان اگرچه با درصد بالای سالمندی مواجه هستند اما توانستهاند با سیاستهایی همچون بازتعریف نقش بازنشستگان، آموزش مادامالعمر و گسترش شبکههای حمایت اجتماعی، ساختار جمعیتی خود را تا حدی متعادل نگاه دارند. ایران نیز اگر بخواهد از چالش پیری جمعیت فرصت بسازد باید نگاه خود را به سالمندی تغییر دهد از بار هزینهای به سرمایهای اجتماعی.
باید پذیرفت که آینده جمعیتی ایران در گرو تصمیماتی است که امروز گرفته میشوند. غفلت از این واقعیت، مشابه عقبنشینی از مسیری است که بسیاری از کشورها قبلاً با هزینههای سنگین پیمودهاند بازتعریف سالمندی، توسعه خدمات متناسب با تغییرات جمعیتی و بهکارگیری ظرفیتهای سالمندان، نیازمند اصلاحات ساختاری، همافزایی نهادها و ایجاد گفتمان عمومی جدیدی است که در آن سالمندی نه بهعنوان پایان مسیر، بلکه آغازی دیگر تلقی شود. جامعهای که بتواند سالمندان خود را بپذیرد و به آنها احترام بگذارد نه تنها انسانیتر خواهد بود، بلکه آیندهنگرتر و تابآورتر نیز خواهد بود.