وقتی کمدت از کارت بانک پرتره، یک جای کار میلنگه
مهرناز خوشبخت روزنامهنگار

سبک زندگی مینیمالیستی در نگاه اول شاید همان سادگی زندگی قدیمی پدربزرگها و مادربزرگها بهنظر برسد اما واقعیت این است که مینیمالیسم مدرن نه بازگشت به گذشته است و نه زهدگرایی افراطی بلکه پاسخی است هوشمندانه و آگاهانه به فروپاشی روانی، زیستمحیطی و اقتصادی انسان معاصر در عصر مصرفگرایی بیرحم. جایی که ارزش انسان با برند کیفش سنجیده میشود و شادی با تعداد فالوئرهای اینستاگرام متر میخورد، مینیمالیسم یک اعلان جنگ است به بیمعنایی.
واقعیت این است که ما از انفجار اطلاعات، مصرف و انتخاب خستهایم. انبوهی از کالاهایی که نمیدانیم چرا داریم، فهرست بلندبالای سرگرمیهایی که حتی وقت تجربهشان را نداریم و آدمهایی که تنها در پیامرسانها حضور دارند. اما همچنان با سرعت سرسامآوری در حال خرید، دریافت، مصرف و تکراریم در چنین شرایطی مینیمالیسم میگوید: مکث کن، بپرس که چه چیزی واقعاً اهمیت دارد و جسارت داشته باش آنچه را که بیهوده است حذف کنی.
از منظر روانشناختی، مینیمالیسم میتواند چون تیری در قلب اضطراب عمل کند تحقیقات متعدد نشان دادهاند که محیطهای شلوغ و پر از اشیای غیرضروری منجر به افزایش استرس، کاهش تمرکز و احساس نارضایتی میشوند. زیستن در فضایی خلوت، تمیز و منظم تأثیری آشکار بر ذهن و احساس انسان دارد وقتی تنها چیزهایی اطرافت هستند که واقعاً دوستشان داری یا به آنها نیاز داری، حس کنترل و آرامش بازمیگردد.
از جنبه اقتصادی، پیروی از سبک زندگی مینیمالیستی یک کنش مقاومتی است علیه نظام سرمایهداری افراطی و بازاری که با تبلیغات بیپایان ما را به مصرف بیشتر ترغیب میکند در چنین ساختاری که از کودکی به ما یاد دادهاند "بخر تا باشی"، تصمیم به «نخریدن» یک اعتراض سیاسی است. تصمیمی که البته آسان نیست زیرا ساختار رسانهای و حتی برخی نهادها دقیقاً بر استمرار مصرف بیحد و مرز بنا شدهاند. آیا شما تا کنون دیدهاید یک آگهی یا بروشوری که بگوید "نیازی به این کالا نداری"؟ نه زیرا اگر مصرف نکنیم، چرخ اقتصاد مصرفمحور متوقف میشود.
در حوزه محیطزیست نیز مینیمالیسم نه یک مد زودگذر، بلکه ضرورتی حیاتی است در جهانی که با بحران تغییر اقلیم، آلودگی پلاستیک و اتمام منابع طبیعی روبروست، کاهش مصرف نه یک انتخاب لوکس که یک مسئولیت اخلاقی است. هر کالا که نمیخریم، هر سفری که پروازش را لغو میکنیم و هر بار که تصمیم میگیریم بیشتر تعمیر کنیم تا جایگزین در واقع اقدامی عملی برای حفظ سیارهمان است.
مینیمالیسم صرفاً درباره نداشتن نیست، درباره آزاد شدن است. آزاد شدن از قیاس دائمی با دیگران از دویدن بیپایان برای داشتن بیشتر از بار سنگین خاطرات اشیاء بیمعنی از زیستن برای چشم دیگران. مینیمالیسم فرصتی است برای کشف دوباره خویشتن برای بازتعریف موفقیت، برای خلق معنایی تازه.
مینیمالیسم در کشورهای ثروتمند ممکن است شکلگیری از اشرافیت نوین باشد: خانههایی با طراحی اسکاندیناوی، مبلمان مینیمال از چوب گردو، لوازم خانگی چند هزار دلاری که به ظاهر سادهاند این مینیمالیسم نیست، پوز مصرفگری مدرن است. مینیمالیسم واقعی از قلب نیاز و دغدغه میجوشد، نه از میل به تفاخر.
در جامعه ما برخی سبکهای زندگی مینیمالیستی با زهد اسلامی یا تصوف ایرانی همخوانی دارند اما نباید این دو را با یکدیگر خلط کرد. زهد، گاه با نگاه منفی به دنیا همراه است، در حالیکه مینیمالیسم در ذات خود عاشق زندگیست اما زندگی اصیل، نه زندگی پر زرق و برق و در حالیکه دستگاههای رسمی و رسانهها مشغول تبلیغ مصرفاند، مینیمالیسم میتواند حلقهای از کنشگران خاموش ولی اثرگذار ایجاد کند کسانی که با انتخابهای ساده و شخصی، نظم غالب را به چالش میکشند.
مینیمالیسم دعوتیست برای نگاهکردن از نو به جهان و خود برای آنکه بپرسیم: آیا داراییهای من، در خدمت مناند یا من در خدمت آنها هستم؟ آیا این همه چیزهایی که خریدهام، واقعاً زندگیام را بهتر کردهاند یا تنها مشغولم کردهاند؟ آیا زمانی که صرف مرتبکردن کمد، پرداخت اقساط، مقایسه گوشیها و گشتن در فروشگاهها کردهام، میتوانست صرف عشق، هنر، اندیشه یا استراحت شود؟
این سبک زندگی بازگشت به سادگی نیست، بازگشت به آگاهیست و تا زمانی که ارزش انسان با چیزهایی که دارد سنجیده میشود نه آنچه هست، ما نیازمند مینیمالیسم خواهیم بود نه بهعنوان یک مد زودگذر، بلکه بهعنوان شیوهای برای بازپسگیری انسانیتمان.