خودکفایی اقتصادی؛ از سراب تا واقعیت

شاپور پشابادی، خبرنگار

شناسه خبر: 178649
خودکفایی اقتصادی؛ از سراب تا واقعیت

تا چند دهه قبل، ایده «خودکفایی اقتصادی» طرفداران سینه چاک بسیاری داشت اما اکنون با قاطعیت می توان ادعا کرد که عمر این وسوسه جذاب، به سر آمده و جز چند استثنا انگشت شمار؛ روانه گورستان ایده های اقتصادی ناکام شده است. 

در عصر جهانی شدن وسیع و پرشتاب، خودکفایی اقتصادی نه ممکن است نه مطلوب. از طرف دیگر بعضی محصولات را حتی در صورت امکانپذیر بودن تولید آن در داخل کشور نباید تولید کرد چون نمونه های خارجی آن چه بسا مرغوب تر و در عین حال ارزانتر باشد. 

خودکفایی اقتصادی به اصطلاحی منسوخ تبدیل شده است اما حضور و ردپای پررنگ آن را می توان در نگرش ها، باورها و گفتمان اقتصادی شماری از دولتمردان و سیاستگذاران دید. 

ایده خودکفایی اقتصادی تا دهه ۱۹۷۰ (در عصر موسوم به فوردیسم) در میان کشورهایی که به تازگی فرایند توسعه اقتصادی را آغاز کرده بودند، همچین در میان کشورهای تازه استقلال یافته و بالاخره و علی الخصوص در بلوک شرق، رونق بسیاری داشت. اما خودکفایی اقتصادی اکنون به عنوان یک استراتژی شکست خورده و غیرعملی شناخته می‌شود. در ادامه به بررسی ابعاد مختلف این ایده، دلایل شکست آن، و تجربیات کشورهای مختلف در این زمینه می‌پردازیم.

بدیهی است که تامین و تولید بعضی کالاها در داخل کشور کاملا مقرون به صرفه است و بعضی کشورها در تولید بعضی محصولات؛ مزیت رقابتی دارند اما در این نوشتار منظور «خودکفایی اقتصادی نسبتا کامل» است. به عبارت دیگر از وضعیتی سخن گفته می شود که در آن؛ دولتمردان بر این اعتقاد هستند که تقریبا تولید هر کالایی در داخل کشور امکانپذیر و مقرون به صرفه است. 

کشورهایی که در صدد تحقق خودکفایی اقتصادی هستند، معمولاً سیاست‌های اقتصادی خاص و متفاوتی را تدوین

و دنبال می‌کنند؛ بنابراین ابتدا باید دید که خودکفایی اقتصادی در عمل چگونه دنبال می شود. 

حمایت از صنایع داخلی: اعمال تعرفه‌های بالا بر واردات، وضع یارانه‌های دولتی برای تولیدکنندگان داخلی، تعیین محدودیت‌های وارداتی از جمله اقداماتی هستند که برای حمایت از صنایع داخلی در برابر رقابت خارجی انجام می‌شوند.

جایگزینی واردات: هدف از این سیاست، تولید داخلی کالاهایی است که قبلاً از خارج وارد می‌شدند. این امر می‌تواند از طریق سرمایه‌گذاری در صنایع جدید، انتقال فناوری و آموزش نیروی کار انجام شود.

کنترل تجارت خارجی: دولت می‌تواند با وضع محدودیت‌های صادراتی و وارداتی و همچنین تعیین نرخ ارز، تجارت خارجی را کنترل کند.

اقتصاد دولتی و متمرکز: در این مدل اقتصادی، دولت نقش پررنگی در اقتصاد ایفا می‌کند و مالکیت بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی را در اختیار دارد. برنامه‌ریزی اقتصادی نیز به صورت متمرکز انجام می‌شود. اساسا سیاست اقتصادی برنامه ریزی شده که به نوبه خود؛ معایب فراوانی دارد پیش شرط اتخاد سیاست خودکفایی کامل است. 

دلایل شکست ایده خودکفایی اقتصادی

همانطور که گفته شد ایده خودکفایی اقتصادی به دلایل مختلفی با شکست شد. مهمترین دلیل مرگ این ایده به شرح زیر است:

عدم کارایی: حمایت از صنایع داخلی و محدودیت رقابت خارجی منجر به کاهش کارایی و بهره وری، ایجاد انحصار و تضعیف نوآوری و خلاقیت در صنایع می‌شود. 

هزینه‌های بالا: سیاست‌های خودکفایی اقتصادی هزینه‌های زیادی برای دولت و مصرف‌کنندگان به همراه دارد. برای مثال وضع تعرفه‌های بالا باعث افزایش قیمت کالاها می‌شود و یارانه‌های دولتی، بار مالی زیادی بر بودجه دولت تحمیل می‌کنند.

انزوای اقتصادی: خودکفایی اقتصادی منجر به انزوای کشور از اقتصاد جهانی می‌شود و از مزایای تجارت بین‌المللی محروم می ماند (مزایایی مثل سرمایه گذاری خارجی، دسترسی به بازارهای بزرگ تر، فناوری روز).

عدم امکان‌پذیری: در دنیای امروز، با توجه به پیچیدگی اقتصاد جهانی و وابستگی متقابل کشورها، خودکفایی اقتصادی در بسیاری از زمینه‌ها غیرممکن است. 

تجارب کشورهای مختلف

تجربیات کشورهای مختلف نشان می‌دهد که خودکفایی اقتصادی نه تنها مفید نیست، بلکه می‌تواند مضر و حتی فاجعه‌بار باشد. با ارائه مثال های متعدد می توان ادعا کرد که پیگیری خودکفایی اقتصادی در بسیاری از کشورها، زیانبار بوده است.

برای مثال رشد و توسعه اقتصادی چین تا حد زیادی ناشی از کنار گذاشتن ایده خودکفایی اقتصادی و باز کردن اقتصاد خود به روی جهان بوده است. سیاستگذاران اقتصادی چین به ویژه در دوره مائو، خودکفایی اقتصادی به نسبت کامل را هدفی مقدس و بی چون و چرا می دانستند اما بعد از مرگ مائو در این ایمان خدشه ناپذیر عمیقا بازنگری کردند. 

از طرف دیگر اصرار بر ایده خودکفایی اقتصادی یکی از دلایل فروپاشی شوروی سابق بود. خودکفایی اقتصادی یا خوداتکایی سوسیالیستی باعث حذف سازوکارهای بازار (خلاقیت، نوآوری و رقابت) و در نتیجه کاهش چشمگیر بهره وری شد. صنایع داخلی شوروری غالبا از فناوری های قدیمی و ناکارآمد استفاده می کردند. 

بی اعتنایی به واقعیات باعث شد که دولت در حوزه هایی سرمایه گذاری کند که اساسا در آن مزیت نسبی نداشت (برای مثال کشاورزی و تولید بسیاری از کالاهای مصرفی). کمبود همیشگی محصولات غذایی و کشاورزی یکی از نتایج مخرب مدیریت نادرست و تمرکز افراطی بر خودکفایی غذایی بود. 

واقعیت آن است که بخش عمده اقتصاد شوروری؛ متکی به صادرات نفت و گاز متکی بود و با کاهش قیمت این دو در دهه 1980 مشخص شد که خودکفایی ادعای دولتمردان، شعار بوده است. خودکفایی و برنامه ریزی متمرکز سبب گردید که کمبود کالاهای مصرفی، صف های طولانی برای خرید کالاهای اولیه، به یکی از نمادهای همیشگی؛ بلوک شرق تبدیل شود. به این ترتیب منایع اقتصادی از بخش های مهم خارج می شد. تاکید بر خودکفایی نسبتا کامل باعث شد که اقتصاد این کشور نتواند به خوبی و با سرعت، خود را با تغییرات سریع و مستمر بازارهای بین المللی منطبق کند.

از همه بدتر اصرار بر خودکفایی به معنای تخصیص نادرست منابع بود. منابع اقتصادی صرف پروژه های بزرگ و بسیار پرهزینه می شد (مانند صنایع بزرگ) اما بخش های حیاتی ای مثل کشاورزی و کالاهای اولیه و مصرفی نادیده گرفته می شد 

بسیاری از کشورهای در حال توسعه که در دهه‌های گذشته به دنبال خودکفایی اقتصادی بودند، امروزه از این سیاست‌ها دست کشیده‌اند و به دنبال جذب و ادغام در اقتصاد جهانی هستند.

نتیجه‌گیری

ایده خودکفایی اقتصادی یک ایده اشتباه و شکست خورده است که نه تنها ممکن و شدنی نیست، بلکه مضر و نامطلوب نیز هست. علاقه زیاد به خودکفایی اقتصادی نتایج مخرب و بعضاً فاجعه‌باری برای بعضی کشورها داشته است. بسیاری از کشورها از این تجارب شکست خورده درس گرفته‌اند و دیگر دنبال چنین هدفی نیستند. با این وجود، هنوز هم کشورهایی را می‌توان یافت که به دنبال تحقق آن هستند و از آسیب‌های آن رنج می‌برند.

 

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار