داستان تورم وطنی

شناسه خبر: 2619

دکتر تیمور رحمانی_ اقتصاددان و استاد دانشگاه

آیا ما اصحاب علم اقتصاد علت و درمان تورم را می‌شناسیم؟ تا حد قابل توجهی. آیا شناخت ما از علت و درمان تورم الزاما به کنترل تورم می انجامد؟ تردید داریم.

ما اصحاب علم اقتصاد و یقین دارم مسوولان و سیاستگذاران کشور نیز درست در وضعیتی هستیم که علمای نظریه بازی‌ها آن را نوعی تعادل نش نابهینه (Sub-optimal) می‌نامند؛ به این معنی که همه می‌دانیم وضعیت موجود تورم به‌طور قطع بسیار دور از بهینه اجتماعی است و حتی بخش قابل توجهی از اصحاب علم اقتصاد و حتی اصحاب سیاستگذاری می‌دانند وضعیت‌های امکان‌پذیر دیگری نسبت به وضع موجود وجود دارد که مرجح است؛ اما با این حال چون وضع موجود نوعی تعادل است که انگیزه تغییر به سمت آن وضعیت‌های امکان‌پذیر مرجح به وضع کنونی وجود ندارد، پس وضعیت تورمی تداوم می‌یابد. این را به این دلیل نوشتم که ما اصحاب علم اقتصاد حرفه‌ای برخلاف آنچه در محافل رسانه‌ای پررنگ است، بالا بودن تورم را صرفا ناشی از نقص دانش و به‌طور قطع صرفا ناشی از ناتوانی مسوولان اجرایی مرتبط با کنترل تورم و به‌طور قطع ناشی از بی‌توجه بودن سیاستگذاران به مساله تورم نمی‌دانیم.

همین است که حل مساله تورم را دشوار کرده است؛ به این معنی که یافتن راه‌حلی که بتواند سبب تغییر تعادل موجود شود و انگیزه تغییر از تعادل موجود به سمت تعادلی با زیان اجتماعی کمتر را فراهم کند که در چارچوب اقتصاد سیاسی سیاستگذاری قابلیت اجرایی داشته باشد، سخت است. با این حال، مسئولیت ما آن است که به شرح و تحلیل حرفه‌ای موضوع ادامه دهیم و به راه‌های برون‌رفت از تعادل نش نابهینه موجود بیندیشیم.

اما چرا تورم با وجود آنکه در سال۱۴۰۰ به تدریج گرایش به تنزل پیدا کرده بود و حتی بعد از شوک حذف ارز ترجیحی و جهش تورمی شدید ماهانه خرداد و تیر ۱۴۰۱ که مجددا نرخ تورم در مسیر نزولی قرار گرفت، در نیمه دوم سال و به‌ویژه در ماه‌های پایانی سال نرخ تورم ماهانه، نقطه به نقطه و متوسط مسیر صعودی محسوسی را در پیش گرفتند؟ برای درک این موضوع، بسیار ضروری است که بین عوامل ایجاد متوسط یا روند نرخ تورم و عوامل ایجاد جهش تورمی تمایز قائل شویم.

درباره عوامل ایجاد متوسط یا روند نرخ تورم این توافق عمومی وجود دارد که «ایجاد توان خرج کردن فراتر از توان تولید» عامل متوسط تورم بالای اقتصاد ایران است و تمام آنچه سبب ایجاد توان خرج کردن فراتر از توان تولید می‌شود، حتما خود را به شکل رشد نقدینگی بسیار فراتر از رشد حقیقی اقتصاد نشان می‌دهد.

دقت داشته باشیم که رشد نقدینگی یک میان‌بر یا متغیر جانشین برای تمام آن نیرو‌ها است و امکان ندارد که بدون رشد نقدینگی، تورم ماندگاری در اقتصاد ایجاد شود. آنچه در ایران رخ می‌دهد، آن است که به مرور این «ایجاد توان خرج کردن فراتر از توان تولید» در قالب انواع ناترازی‌ها تشدید شده که بخش قابل توجهی از آن هم پیامد عملیات مالی دولت‌ها بوده و به مرور زمان تشدید شده است.

در مقاطعی وجود درآمدهای سرشار ارزی امکان واردات گسترده و کنترل نرخ ارز و لذا کنترل تورم را تا حدی فراهم می‌کرده و اثر این ناترازی‌ها تا حدی پنهان مانده و به محض کاهش درآمدهای ارزی خود را آشکار کرده است. به‌دلیل افزایش حجم ناترازی‌ها، متوسط نرخ تورم در ایران نیز بزرگ‌تر شده است نرخ تورم تحقق‌یافته و روند خطی نرخ تورم برای کل دوره ۱۴۰۱-۱۳۳۸ در دسترس همگان است و همان‌طور که ملاحظه می‌شود، نرخ تورم ضمن آنکه نوساناتی را تجربه کرده است، روند صعودی دارد که بیانی از افزایش حجم ناترازی‌ها در ایجاد تورم است و بخشی از این ناترازی‌ها طی مدت زمانی طولانی شکل گرفته است و به سرعت هم قابل وارونه کردن نیست.

بنابراین اصحاب علم اقتصاد درباره این بخش از تورم کم و بیش اجماع نظر دارند و اساسا نیازی به بحث درباره آن نیست. همان‌طور که در گذشته هم نیروهای «ایجاد توان خرج کردن فراتر از توان تولید» خود را به شکل رشد بالای نقدینگی بسیار بالاتر از رشد اقتصادی و در نتیجه متوسط تورم بالا نشان داده‌اند، در سال۱۴۰۱ نیز وجود داشته‌اند و در سال۱۴۰۲ هم وجود خواهند داشت.

ارسال نظر