محمدحسین دیدهور
یادداشت تحلیلگر اقتصادی اغراق اقتصادی
به نظر من اعداد سنگین در خصوص تورم تا حد زیادی اغراقآمیز است. اصولاً در دنیا هم کمتر کشوری تجربه چنین تورمی را داشته و اگر هم بوده، مربوط به مقاطع بسیار کوتاهمدت و شرایط کاملاً استثنایی مانند جنگ یا فروپاشی کامل ساختارهای اقتصادی بوده است.
شاید در برخی کشورها مانند ترکیه یا کوبا، در دورههایی کوتاه، شوکهای تورمی شدیدی دیده شده باشد، اما در کشوری مثل ایران که از منابع زیرزمینی، ظرفیتهای تولیدی و نیروی انسانی برخوردار است، رسیدن به تورم ۳۰۰۰ درصدی بسیار بعید به نظر میرسد. من معتقدم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.
البته این به آن معنا نیست که تورم نداریم یا شرایط مطلوب است. متأسفانه تورم در کشور ما به صورت روزافزون در حال افزایش است و بیشترین فشار آن هم بر دوش افرادی است که درآمد ثابت دارند؛ مانند حقوقبگیران، کارمندان دولت و کارکنان بخش خصوصی.
کسانی که درآمد ثابت ندارند، حتی دستفروشان یا فعالان بازار آزاد، معمولاً میتوانند خودشان را با تورم تطبیق دهند. امروز کالایی را میخرند و فردا با قیمت بالاتر میفروشند و عملاً از تورم آسیب نمیبینند. اما حقوقبگیران نمیتوانند هزینههای زندگی خود را چهار روز یا یک ماه جلوتر پیشبینی کنند و همین موضوع فشار معیشتی شدیدی به آنها وارد میکند.
افزایش حقوقها هم معمولاً تأثیر چندانی در بهبود وضعیت ندارد، زیرا این افزایشها دوباره به قیمت تمامشده کالاها برمیگردد. تولیدکننده وقتی دستمزد نیروی کار بالا میرود، ناچار است قیمت تمامشده را افزایش دهد و این افزایش در نهایت به مصرفکننده منتقل میشود.
دولت به نظر من باید بدون تعارف و رودربایستی، یک فراخوان جدی از همه اقتصاددانان و صاحبنظران بدهد و از آنها بخواهد راهکارهای عملی ارائه دهند. در بسیاری از خانوارها و شرکتها، وقتی دخل و خرج با هم نمیخواند، اولین کار کاهش هزینههاست. دولت هم باید همین کار را انجام دهد.
هزینههایی که در شرایط فعلی ضروری نیست، باید کاهش پیدا کند تا فشار آن به مردم منتقل نشود. اگر دولت هزینههایش را کنترل نکند، ناچار است از مسیرهایی مثل افزایش نقدینگی یا فشار بر بازار ارز کسریها را جبران کند که نتیجه آن تورم بیشتر است.
توضیح شفافی درباره دلایل این افزایشها ارائه نشده است. البته رشد نقدینگی مؤثر است، اما رشد نقدینگی امسال حدود ۴۰ درصد بوده، در حالی که سالهای قبل حدود ۲۰ درصد بوده است. این اعداد بهتنهایی نمیتوانند جهشهای عجیب و غریب را توضیح دهند.
برخی تصمیمات سیاستی دولت هم به افزایش انتظارات تورمی دامن میزند. برای مثال، آزادسازی واردات خودرو اگر بدون مدیریت ارزی انجام شود، میتواند تقاضای ارز را بالا ببرد. وقتی تقاضا برای دلار افزایش پیدا کند، قیمت ارز بالا میرود و با بالا رفتن دلار، قیمت همه کالاها حتی محصولات سادهای مثل میوه و صیفیجات هم افزایش پیدا میکند.
تورم افسارگسیخته سرنوشت محتوم اقتصاد ایران نیست. اگر رشد نقدینگی کنترل شود، هزینههای دولت کاهش یابد و سیاستها به سمت تقویت تولید داخلی و اقتصاد درونزا برود، میتوان جلوی سناریوهای خطرناک را گرفت و اقتصاد را به مسیر باثباتتری هدایت کرد.