توسعه و وزن ژئواکونومیکی شرق
یادداشت سجاد عطازاده پژوهشگر
از منظر نظری، آسیایی شدن بیانگر انتقال تدریجی وزن ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی نظام جهانی به آسیاست. این انتقال نه حاصل تصمیم سیاسی واحد، بلکه نتیجه همزمانی سه روند تاریخی است: نخست، اشباع ظرفیتهای رشد در نظام سرمایهداری غربی و نیاز به بازارها و نیروی کار آسیایی؛ دوم، ارتقای توانمندی فناورانه و زیرساختی قدرتهای نوظهور در شرق؛ و سوم، شکلگیری گفتمانهای غیرغربی درباره توسعه، حکمرانی و مشروعیت سیاسی. در نتیجه، آسیا از موضوع سیاست جهانی به یکی از منابع تعریف آن بدل شده است. در این شرایط، ایران با موقعیت میانجیگر میان غرب آسیا، آسیای مرکزی و شبهقاره، ناگزیر از بازتنظیم جایگاه خود در چارچوبی است که محوریت کنش در آن به سمت شرق منتقل میشود.
از منظر تحلیلی، نگاه به شرق را میتوان واکنش نظاممند دستگاه سیاست خارجی ایران به سه محدودیت اصلی دانست: محدودیت ساختاری در نظام بینالملل ناشی از تمرکز قدرت در غرب، محدودیت محیطی در غرب آسیا بهسبب ناامنی و رقابتهای منطقهای، و محدودیت نهادی ناشی از انحصار ساختارهای اقتصادی جهانی در اختیار نهادهای غربی. پاسخ ایران به این محدودیتها، نه در قالب انزواگرایی بلکه در قالب گسترش پیوندهای متنوع با بازیگران آسیایی تعریف شده است. از این منظر، سیاست نگاه به شرق استمرار منطقی دکترین استقلال سیاسی جمهوری اسلامی است که هدف آن ایجاد موازنه دروننظامی از طریق تعمیق روابط با مراکز جدید قدرت است.
در سطح مفهومی، نگاه به شرق مستلزم بازتعریف خود «شرق» در چارچوب فرایند آسیایی شدن است. شرق در این تلقی نه یک «دیگری» در برابر غرب، بلکه شبکهای از مناسبات اقتصادی، فناورانه و فرهنگی است که بر مبنای اصل همزیستی و استقلال متقابل عمل میکند. این تعریف موجب میشود که سیاست نگاه به شرق از سطح یک جهتگیری سیاسی به سطح یک راهبرد ساختاری ارتقا یابد. در چنین چارچوبی، ایران نه صرفاً بهدنبال جابهجایی شریکان اقتصادی، بلکه در پی بازسازی موقعیت خود در مدار قدرت آسیایی است؛ مداری که در آن همکاری اقتصادی با چین، تعامل فناورانه با هند، و مشارکت امنیتی با روسیه، اجزای مکمل یک منطق کلانتر هستند.