معیشت و جوانی جمعیت
یادداشت مجید مرادی استاد دانشگاه

دولت به معنای عام در ایران عصب واحدی ندارد و نمی توان آن را موجودی یک پارچه با مخچه و مرکز فرماندهی واحد به شمار آورد. برای همین است که آن چه که یک نهاد دنبال میکند با رفتار نهادی دیگر خنثی میشود.
برای نمونه دولت میکوشد تا زمینه اشتغال جوانان و شکوفایی استعدادشان را فراهم آورد و دانشگاه را به کار و مهارت و تخصص و اشتغال و تولید گره بزند و با بالابردن سطح درآمد و رفاه، زمینه ازدواج و افزایش جمعیت را فراهم آورد اما هم زمان قانون خدمت سربازی اجباری همه اینها را تارومار میکند.
دو سال از بهترین سالهای عمر جوانان است و در مقابل حقوق ناچیز ۵ میلیون و شش میلیون تومان توقع دارند که این جوان بتواند از عهده هزینه خود برآید و به آینده امیدوار باشد. در این حدود دو سال این جوان هر فن و مهارت و دانشی را که آموخته است فراموش میکند و در محیط پادگان، کرامت خود را هم لگدکوب شده میبیند.
پادگان کار خود را میکند و تومار آرزوهای جوانان را در هممیپیچد اما دولت که حتی از دادن وام ازدواج هم عاجز است ستاد جوانی جمعیت تشکیل میدهد و دنبال تهیه مشوق برای فرزندآوری است و نمیداند که آب از سرچشمه گل آلود است.
تصور کنید پسری قبل از سربازی ازدواج کرده و به توصیه دولت هم گوش کرده و بچهدار هم شده است. بعد هم خواست به سربازی برود و حتی به او اجازه داده شود که شب ها به خانه برگردد آیا با حقوق ناچیزی که به او میدهند میتواند زنده بماند؟! آنان که آزادند با دو جا اشتغال از عهده هزینههای خانواده خود بر نمیآیند. چگونه سربازی که ده میلیون تومان به او میدهند میتواند هزینه مسکن و خوراک و پوشاک خانواده و رفتوآمد خود را تامین کند؟!
در پاکستان و عراق، دو همسایه ما که همواره شاهد تنش نظامی داخلی یا خارجی بودهاند چیزی به نام سربازی اجباری وجود ندارد اما در ایران سربازی تبدیل به کفشهای میرزا نوروز شده است. کالای کهنه و مندرسی که هزینه حفظش چند برابر فائدهاش است.
حداقل بگویید با جوانانی که به سربازی در پادگان می برید قصد جوانی جمعیت را دارید یا با جوانانی که از سربازی سر باز زدهاند و قید هر گونه اشتغال دولتی را زدهاند؟!
قوانین دستوپاگیر و مندرسی مانند نظام وظیفه کم نیست اما این یکی از هم بدتر است! هیچ نهادی هم در پی آسیبشناسی آن نیست.