روانِ فرسوده در سایه اضطرار پزشکی
اشرفسادات جلالزاده | روزنامهنگار
مواجهه با مرگ، بیماری و بحران، بخشی از زیست انسانی است، اما در بیمارستانها ،جایی که مرز باریک میان زندگی و مرگ مدام به چشم میآید – این مواجهه شکل پیچیدهتری به خود میگیرد. اورژانسها هر روز شاهد حضور بیمارانیاهستند که در وضعیت بحرانی به مراکز درمانی منتقل میشوند، و در کنار آنان، همراهانی که بهدلیل نگرانی، ترس و شوک روانی، بهشدت بیقرار محوطه بیمارستان را می پیمایند .
در چنین شرایطی، تمرکز کادر درمان میبایست در جهت نجات جان بیمار باشد. اما همزمان، با صحنههایی روبهرو میشویم که مختص جامعه ما است همراهانی که با شیون، اضطراب، فریاد و گاه پرخاش، فضای بیمارستان را ملتهب میکنند. این وضعیت، اگرچه قابل درک است، اما گاه نهتنها مانعی برای انجام صحیح وظایف پزشکی است، بلکه آرامش روانی دیگر بیماران و کارکنان را نیز مختل میکند.
بحرانیتر از این وضعیت، زمانی رخ میدهد که تلاش تیم پزشکی نتیجه نمیدهد و بیمار جان میسپارد. آنگاه خشم، اندوه و اتهامزنی، فضای درمان را به صحنهای از اعتراض تبدیل میکند. کادر درمان، که خود با ناکامی در احیای جان بیمار روبهروست، هدف ناسزا، خشم و قضاوتهای سخت میشود. حراست بیمارستان وارد میشود، همراهان به محوطه هدایت میشوند و سوگواری، خارج از ساختمان بیمارستان، در برابر چشم سایر بیماران ادامه خواهد داشت و در این وضعیت بیماران بستری در بخش های مختلف بیمارستان روحیه خود را از دست خواهند داد.
در این چرخه پرتکرار، آنچه غایب است، حضور نظاممند روانشناسان و مشاوران حرفهای در ساختار درمانی کشور است. در اغلب بیمارستانهای ما، نه برای همراهان بحرانزده ساختاری پیشبینی شده و نه برای کادر درمان، که هر روز با مرگ و درد مواجهاند، برنامهای برای تابآوری روانی تدارک دیده شده است.
تجربه پاندمی کرونا، آشکارا نشان داد که در کنار بحران سلامت جسم، با بحران سلامت روان نیز روبهرو هستیم. پرسنل درمانی، فرسوده از ساعتهای بیپایان کار، مرگهای مداوم، و دوری از خانواده، با زخمی پنهان – اما عمیق – مواجه شدند؛ زخمی که امروز، در بسیاری از آنها به شکل فرسودگی شغلی، افسردگی و اضطراب نمایان است.
بر همین اساس، ضرورت دارد واحدهای مشاوره و روانشناسی، بهعنوان بخشی جداییناپذیر از ساختار بیمارستانی کشور تعریف شود. این واحدها نهتنها میتوانند در لحظات بحرانی به همراهان داغدیده کمک کنند تا پذیرش واقعیت مرگ را بهتر مدیریت کنند، بلکه به پرسنل بیمارستان نیز امکان میدهند تا تابآوری خود را در مواجهه مداوم با رنج، ارتقا دهند.
سیاستگذاران حوزه بهداشت و درمان باید بپذیرند که سلامت روان، دیگر یک موضوع حاشیهای نیست. بیمارستان، فقط محل درمان جسم نیست؛ باید پناهگاهی برای روان خسته و دلنگران نیز باشد. در دنیای پزشکی امروز، هیچ درمانی کامل نیست، اگر روان در آن سهمی نداشته باشد.