توافق بزرگ
دكتر هاشم اورعي استاد دانشگاه صنعتي شريف
سالهاست مصرف انرژي در ايران روند افزايشي داشته ولي اقتصاد كشور از رشد قابـل تـوجهي برخوردار نبوده است. كار به جايي رسيده كه در حال حاضر متوسط مصرف روزانه گـاز بـه 5 ميليون و بنزين و گازوئيل به 8/1 ميليون بشكه معادل نفت رسيده است. بدين ترتيـب مصـرف انرژي از اول انقلاب تاكنون بيش از 10 برابر و جمعيـت 4/2 برابـر شـد ه يعنـي يعنـي سـرانه مصرف بيش از 4 برابر افزايش يافته است. در اين دوران صادرات نفـت كشـور از 2/5 ميليـون بشكه در روز به بيش از يك ميليون بشكه يعني به ازاي هر ايراني به حدود يـك دهـم كـاهش يافته است. حاصل سياست قيمت گذاري انرژي در چهار دهه اخير آن است كه بـه هـر خـانوار ايراني ساليانه 8000 دلار انرژي اختصاص مي يابد كـ ه بيشـتر آن را هـدر داده و نتيجـه نهـايي افزايش مصرف، كاهش صادرات و مستولي شدن فقر بر جامعه اسـت . در ايـن ميـان عربسـتان سعودي با جمعيت 35 ميليون نفري روزانه بيش از 10 ميليون و امـارات 8 ميليـون ي 4 ميليـون بشكه نفت صادرات مي كنند و سرانه صادرات آنها 30 برابر ماست. در چنـين شـرايطي چطـور مي توان قيمت خودرو را در ايران با اين دو كشور مقايسه كرد و انتظار داشت كه سطح رفاه مـا ايرانيان در حد مردم اين دو كشور باشد؟ لذا بايد قبول كنيم كه بارزترين نتيجه سياستهاي نظـام حكمراني در چهار دهه اخير گسترش فقر و فلاكت بوده است. در سطح بين المللـي نيـز سـهم ايران از اقتصاد جهاني به كمتر از نيم درصد و تجارت جهـاني بـه 25/0 درصـد كـاهش يافتـه است. تاسف بارتر آن كه در سال 1375، 60 درصد صادرات كشـور بـه 20 كشـور جهـان و در سال 1401، 75 درصد صادرات تنها به 5 كشور بوده است كه به معنـي فاصـله گـرفتن اقتصـاد كشور از اقتصاد جهاني و انزواي بين المللي است.
خلاصه اينكه دولتها يكي پس از ديگري ملت را با هدر دادن انرژي سرگرم كرده و شاهد آنـيم كه ديگران در حال توليد، صادرات، رشد اقتصادي و بالا بردن سطح رفـاه ملتنـد و مـا مشـغول گرم و سرد كردن خانه هايمان و مسـافرت ميليـوني در ايـام عيـد و عـزاييم و بـا مصـرف 180 ميليارد دلار انرژي در سال سياست انرژي مان ايران را به بهشت سـوزان دن و دود كـردن انـرژي تبديل كرده است.
داده هاي آماري حكايت از آن دارد كه ايران از رتبه هشتم مصرف سوختهاي فسـيلي بـه رتبـه پنجم بالاتر از آلمان، انگلستان و فرانسه صعود كرده است. براستي كـه بـراي ايـران بـا اقتصـاد كوچك 450 ميليارد دلاري در مقايسه با آلمان 4500 ميليارد دلاري، اين مصرف انرژي شگفت آور است! بياد داشته باشيم ثروتي كه اين چنين بي محابا دود كرده و به هوا مي فرستيم متعلق به نسلهاي آينده بوده و فاقد هر گونه توجيه عقلاني و ملّـي اسـت . در بخـش كشـاورزي نيـز بـا برخورداري از برق ارزان و 900 هزار چاه مجاز و غير مجاز منـابع آب زيرزمينـي را بـي محابـا مصرف كرده و فلات ايران را خشكانده ايم.
خلاصه اينكه هيچكس مسئوليت نمي پذيرد و دولت تقصير را بر گردن ملت مي اندازد غافـل از اينكه اين سياستهاي دولت در بخشهاي اقتصادي و فرهنگي در چند دهه اخير بوده كه وضعيت انرژي كشور را اين چنين به گره كوري تبديل كرده است.
بد نيست بعنوان دليل اصلي رسيدن به اين شرايط اسفبار نگاهي به قيمت بنزين و مقايسه آن با ساير اقلام خوراكي بياندازيم و ببينيم چرا بنزين به تابوي بـزرگ نظـام تبـديل شـده اسـت . بـا بررسي قيمت برخي كالاهاي مصرفي در سال 1392 و مقايسه آن با امروز مي بينـيم بهـاي يـك بطري شير يك ليتري طي يك دهه 30 برابر شده است. در همين دوران قيمت يك بطـري 5/1 ليتري دوغ 40 برابر، يك كيلو گوشت چرخ كرده 25 برابر و يك عـدد نـان سـنگك 20 برابـر شده است و طي اين دوره بهاي مواد غذايي و مصرفي حدود 30 برابر افزايش يافته اسـت . امـا قيمت بنزين بطور متوسط حدود 2 برابر شده و گازوئيل ثابت مانده است. لـذا ارزش سـوخت نسبت به ساير كالاها به شدت سقوط كرده بطوريكه مصرف بنزين به روزانه 120 ميليون ليتر و گازوئيل به 110 ميليون ليتر رسيده است. افسوس كه 10 سال برنامـه ريـزي و سـرمايه گـذاري براي توسعه پالايشگاه ستاره خليج فارس و آرزوي خودكفـايي و صـادرات بنـزين ايـن چنـين بي محابا به باد رفت و خواب پنبه دانه از آب درآمد! كار به جايي رسيده كه در روزهـاي اخيـر مدير عامل شركت پالايش و پخش فرآورده هاي نفتي رسمارسماً اعـلام كـرد كـه بـا پيشـي گـرفتن مصرف از توليد، روزانه 13 ميليون ليتر بنزين از ذخاير استراتژيك مصرف مي شود. براستي كـه براي نابودي كشور نيازي به دشمن خارجي نيست! در اين تـراژدي نظـام بـا تـرس از واكـنش منفي مردم مي خواهد به هر شكلي كه شده سرنوشـت م حتـوم افـزايش بهـاي انـرژي را عقـب بياندازد. چند سال در اقدامي نسنجيده متوسل به سهميه بندي شد ولـي رونـد فزاينـده مصـرف متوقف نشد. در مجلس نيز گويا طرح سهميه بنزين براي هر ايراني مطرح است بدين معني كـه انرژي دقيقًاً همچون گوشت قرباني بين آحاد ملت تقسيم شود تا سر مست از گرفتن سهمشـان از غنايم آينده مملكت و نسلهاي بعد را بسوزانند. غافل از اينكه تنها راه نجـات كشـور و گـام نهادن در مسير توسعه كاهش مصرف داخلي، افزايش صـادرات و سـرمايه گـذاري منـابع مـالي بدست آمده در توسعه زير ساختهاي كشور است. همان مسـيري كـه همسـايگان عـرب مـا در جنوب و آذربايجان در شمال طي كرده و به نتايج درخشاني رسـيده انـد . طـرح مـورد اشـاره و پيشنهادات مشابه همگي دلالت بر فرار از واقعيات داشته و كارساز نخواهد بود.
حل بحران انرژي كشور مستلزم يك توافق است، توافقي بزرگ. بر مبناي اين قرارداد اجتمـاعي ملت يكبار ديگر، شايد براي آخرين بار، به نظام حكمراني اعتماد كرده و با تغيير روش زنـدگي خود و تحمل كمي سختي نسبت به اهميت انـرژي حسـاس بـوده و از مصـرف خـود خواهـد كاست. مجموعه نظام هم عليرغم همه وعده هاي توخالي داده شده اين بار بجـاي آنكـه درآمـد حاصل از افزايش صادرات انرژي را صرف اهداف ايدئولوژيك خـود كنـد در راسـتاي توسـعه اقتصاد كشور سرمايه گذاري خواهد كرد تا مردم پس از مدتي كوتاه حس كنند كه همياري آنـان در پرهيز از مصرف بي رويه انرژي منجر به افزايش رفاهشان شده است. البته دستيابي به چنـين توافقي بين دولت و ملت در فضاي اجتماعي امروز كاملاكاملاً بعيد به نظر مي رسد ولي چنانچه نظام بخواهد و بتواند نظر اكثريت جامعه را جلب كند بايد نگاه ارباب- رعيتي را كنار گذاشته و بـه مردم اطمينان دهد كه درآمد كسب شده فقط و فقط در مسير رسيدن به رونـق اقتصـادي خـرج شده وافزايش رفاه ملت را بدنبال خواهد داشت. خلاصه اينكه دولت بايد به مردم قول دهد كه آخرت آنها را به عهده خودشان واگذاشته و به امور دنيوي شان خواهد پرداخت. با توجه به جو بي اعتمادي حاكم بين ملت و نظام حكمراني، ضروريست گروهـي بيطـرف بعنـوان نماينـدگان مردم بر اجراي چنين توافقي نظارت داشته و گزارش عملكرد را نه بصـورت متـداول بلكـه بـا صداقت و شفافيت تمام به اطلاع ملّت برسانند.
كلام آخر اينكه چنانچه نظام حكمراني بر اربابيـت خـود اصـرار ورزيـده و ملـت نخواهـد بـه حكمرانان خود اعتماد كند، حاصل كار وخيمتر از طولاني شـدن صـف مقابـل پمپهـاي بنـزين خواهد بود و هر سال شاهد افزايش قطعي برق در تابستان و گاز در زمستان بوده و همراه با آن روياي توسعه اقتصادي كشور شايد براي هميشه به باد خواهد رفت.