چرا در بازار ضرر میکنیم؟
انسان اساساً بنا به ذات غریزی خود از ضرر و زیان گریزان است از این رو زمانی که متضرر می شود به دنبال دلیل می گردد تا از بروز مجدد این ضرر جلوگیری کند اما روش علمی که در جهت شناسایی علت مورد نظر باید بر اساس آن تحقیق نمودب اید با توجه به ذات و فلسفه آن علم مورد نظر باشد.
از منظر رابطه علت و معلولی علوم به دو دسته مکانیکی و کاتالیکی تقسیم میشوند معمولا در کشورهای در حال توسعه یا کشورهایی که فعالیت های اصلی در دست دولت می باشد میل به تحصیل در رشته های مکانیکی بیشتر است زیرا راه اندازی یک کسب و کار مدرن با مشکلاتی روبروست اما در کشورهای توسعه یافته آحاد جامعه طور دیگری فکر میکنند سیاستمداران و افراد جامعه در کشورهای توسعه یافته به دلیل این که در راه اندازی کسب و بزرگ آزادی بیشتری دارند اغلب بر این باور هستند که اگر توانایی مدیریت و تفکر حرفه ای را کسب کنند می توانند با استخدام افرادی که در رشته های مختلف که اغلب مکانیکی هستند کسب و کار خود را توسعه دهند از این رو در میان آن ها تفکرات کاتالیکی رایج تر است بر همین اساس است که در کشورهای توسعه یافته رشته های علوم انسانی ارجحیت بیشتری پیدا می کند اما حال باید ببینیم که این دو تفکر دقیقا چیست و چه تفاوت هایی دارند در علوم مکانیکی یک علت مشخصی می تواند منجر به یک نتیجه مشخص شود (مانند علوم تجربی ریاضی و انواع مهندسی) طبیعی است در این حوزه می توان برای بررسی مسائل مختلف از نتیجه به علت رسید به طور مثال زمانی که در کره زمین مشاهده می کنیم ۲ هیدروژن و یک ایزوتوپ خاص اکسیژن در کنار هم تشکیل آب می دهند حتی بدون اشراف به مسائل درون اتم ها متوجه می شویم که هر جای دیگری دو هیدروژن و یک اکسیژن را کنار هم دیدیم یقیناً تشکیل آب می دهد اما در مقابل علوم کاتالیکی علوم هستند که انسان در آنها فاکتور مهمی می باشد مثل علوم انسانی اقتصاد علوم سیاسی مدیریت و غیره زمانی که پای تجمع های انسانی وسط باشد به معادلات ما یک فاکتور بسیار مهم به نام خرد جمعی اضافه می گردد و رابطه های علت و معلولی ما را دچار تغییری کوچک اما بسیار مهم میکند همانطور که در علوم مکانیکی متوجه شدیم زمانی که علت منجر به نتیجه میگردد رابطه تمام میشود به عنوان مثال شما با فشردن یک کلید کامپیوتر نتیجه را مشاهده می کنید و تمام .یا دریاضیات با وارد کردن ورودی خاص به یک تابع خروجی معینی بیرون می آید و رابطه تمام میشود اما در علوم کاتالیکی این چرخه و رابطه بین علت و و معلول یک طرفه نیست بدین صورت که علت نتیجه را پدیدار می سازد اما این نتیجه مجدداً بر علت تاثیر می گذارد و می تواند باعث شدت یا کاهش نتیجه گردد از این رو در علوم کاتالیکی یک علت مشخص منجر به طیفی از نتایج می شود نه الزاما یک علت واحد یا مشخص.
به طور مثال فرض کنید خرد جمعی به این نتیجه برسد که قیمت یک کالا باید بالا برود این موضوع به عنوان یک علت تحت عنوان پیشگویی خود متحقق ظاهر می شود و منجر به بالا رفتن قیمت میگردد اما این موضوع در اینجا به پایان نمی رسد زیرا خود این افزایش قیمت مجدد بر خرد جمعی تاثیر میگذارد و خرد جمعی به این نتایج احتمال دارد برسد.اول :قیمت بالاتر برود دوم: قیمت بالا رفته و باید برگردد و سوم: همین قیمت خوب است. از این رو مشاهده میکنیم در علوم کاتالیکی با یک علت مشخص با طیفی از نتایج مواجه هستیم از این رو در علوم کاتالیکی احتمالات پدید می آید.
این مباحث مطرح شد تا اولاً این سوگیری برطرف گردد که بسیاری معتقد هستند این ذات احتمالاتی از بی دانشی یک تحلیلگر یا وجود راندهای است در صورتی که اینطور نیست و حتی اشخاص بلند مرتبه د راقتصاد یا اشخاص بسیار متخصص هم با ذات احتمالاتی بازار درگیر هستند دوماً با توجه به ذات کاتالیکی بازار مالی که نوعی تجمع انسانی است روش پژوهشی خود را در بازار مالی دچار تحول کنیم زیرا اکثراً با تفکرات مکانیکی سعی در تحلیل بازار و ایجاد یک سیستم معاملاتی دارند.
در طراحی و تدوین یک سیستم معاملاتی یا تحلیلی در بازار مالی باید به این نکته توجه داشت که بازار بر اساس رابطه علت و معلولی ساده بین اتفاقات و تغییر قیمت رفتار نمیکند بلکه در اصل ما باید به دنبال پیش بینی واکنش خرد جمعی باشیم نه به دنبال نتایجی که فکر می کنیم اتفاقات باعث آنها می شوند همواره باید در تحلیل ها به این نکته توجه داشت که آیا نتیجه ای که از یک اتفاق بنیادی انتظار داریم در قالب پتانسیل خرد جمعی میگنجد یا خیر. از طرفی در حین مسیر و تغییرات قیمت نیز همواره باید واکنش مجدد این تغییرات بر خرد جمعی را بررسی کنیم.
زیرا به طور مثال ما بر اثر یک اتفاق بنیادی توقع افزایش قیمت در یک سهم را داریم ولی باید ببینیم که بر اساس خرد جمعی این نتیجه الان رخ می دهد یا با گذشت زمان و یا اصلاً خرد جمعی به این اتفاق واکنش نشان می دهد یا خیر چه بسا خبرهای خوب که در تاریخ گم شدند و چه بسا اتفاقات بد که منجر به رشد یک سهم یا بازار شدند به یاد داشته باشید که نهایتاً در یک سرمایه گذاری یا معامله مهمترین چیز نقطه و زمان ورود شما و سپس نقطه و زمان خروج شماست نه اینکه به امید یک نتیجه بر اثر تفکر مکانیکی یک سهمی را خریداری کنیم و آن را نگه داریم اکثر افراد در این موقعیت دچار تله بلند مدت می شوند بدین صورت که به امید اتفاقی خوشایند در آینده در یک سرمایه گذاری و معامله باقی می مانند زیرا انسان ناخودآگاها با آینده دور امیدوار است. به یاد داشته باشیم کینز اقتصاددان شهیر میگوید" در بلند مدت همه ما مرده ایم".
علی سعدی - پژوهشگر و کارشناس اقتصادی