
رضا طبیبزاده-تحلیلگر اقتصادی
شاید کشور ما یکی از کشورهای بسیار استثنایی در حوزه تحصیلکردگان در گروه کشورهای با سن کم و همچنین در گروه کشورهایی است که بیشترین فارغالتحصیل دانشگاهی را چه دختر و چه پسر نسبت به جمعیت خود دارد . مسئولان ذیربط مملکت در بهکارگیری جوانان و تعیین جایگاه آنها بسیار گفته و نوشتهاند. نگارنده معتقد است که ما در این مورد کاملا موفق نبودهایم و نه تنها این جایگزینی انجام نشده بلکه با خیل کارشناسان جوان در رشتههای مختلف بیش از مورد نیاز کشور همچون مهندسی، پزشکی، اقتصاد، علوم اجتماعی بودهایم. دراین نوشتار تلاش میشود که در حد امکان به دلایل این امر پرداخته شود.
در این مورد باید به سوالات مهم ذیل پاسخ لازم و قانعکننده داده شود :
1. آیا روش کار پذیرش جوانان در دانشگاه در حد موجود منطقی است؟ که ما در سال با فارغالتحصیلان بسیار زیاد مواجه هستیم.
2. آیا سطح آموزش لازم برای تربیت یک مهندس یا یک پزشک کارا با توجه به نرمهای بینالمللی در کشور ما همخوانی دارد؟ یا صرفا یک جوان در طول 4 سال و بیشتر تنها به فکر گرفتن یک مدرک دانشگاهی است.
3. در رشتههای مختلف مهندسی و همچنین طب حد فاصل بسیار زیادی بین تعیین متخصص و مهندس متخصص وجود دارد که این دو شخص میتوانند به درجات بالاتر ورود نمایند در همه دنیا این حد فاصل به عنوان یک اصل مسلم مورد توجه سیستم آموزشی کشورهای پیشرفته قرار دارد و از ابتدا و ورود به دانشگاه قرار نیست همه با مدرک دکتری یا مهندسی از دانشگاه خارج شوند بلکه برای آن تخصص میانی (فی المثل برای کار مهندسی حد فاصل بین کارگر متخصص و مهندس طراح و مدیر) جایگاه های خاص خود را می بینند در کشور ما چنین نیست همه جوانان ما می خواهند عنوان مهندسی و دکترا برای ورود به مرحله بعدی زندگی خود داشته باشند .
4. چرا در 4 دهه بعد از انقلاب جوانان کارشناس و متخصص ما جلای وطن کردند و تخصص و دانش خود را که از این کشور و در دانشگاه های این کشور و با پول و هزینه این ملت بدست آوردند و دو دوستی و آن هم با التماس و پس از عبور از موانع سخت تقدیم کشورهای بعضا پیشرفته نمودهایم.
5. عدهای از کارشناسان دولتی در مصاحبهها و نشستها، تخصصها را با دلار ارزیابی و می سنجند فی المثل ما برای تربیت یک مهندس از ابتدا تا انتها و با تجربه که وارد کار عملی شود (حدودا 30 سال) و یا طبیب فلان مقدار دلار خرج کرده ایم و این مبلغ مبنای سیستم مقایسه ای قرار میگیرد و فاکتور زمان به هر یک از این گروه ها حداقل 20 سال برای تحصیل در دانشگاه ها و 10 سال برای تجربه در کار یعنی 30 سال برای هر مهندس یا طبیب به عنوان حداقل لازم است را چقدر قیمت گذاری می نماییم ؟ آیا می توانیم برای آنها قیمتی قائل شد یا خیر؟
6. امید به آینده در جوانان برای ماندن در کشور خود و خدمت کردن تا چه میزان در ایران وجود دارد؟ و آیا می توان برای آن یک آمار عملی و رسمی ارائه نمود ؟ در طی این 4 دهه آیا جوانان ما بعد از فراغت از تحصیل و کسب تجربه توانسته اند در امور اجرایی مملکت و همچنین فضای دانشگاهی خود را نشان داده و بدرخشند؟
7. هم اکنون جوانان تحصیلکرده ایرانی در کشورهای پیشرفته صنعتی جهان دارای چه جایگاهی از نظر علمی، فنی و اقتصادی و حیثیتی قرار دارند؟ و آیا این نکته تا چه میزان صحیح است که گردش پول در دست ایرانیان بیش از یک تریلیون دلار است؟ ما برای ورود به برگشت این ذخیره ارزشمند انسانی که به هیچ وجه قابل اندازه گیری با دلار یا هر معیار مالی دیگری نیست چه راهکارهایی وجود دارد و وظیفه دولت چیست؟
8. تمایل جوانان تحصیلکرده ما برای خروج از کشور و به اصطلاح فرار مغزها دارای چه عللی است ؟ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظایر آن و راهکار جلوگیری از آن به چه صورت است؟
9. نگارنده با توجه به حرفه خود تمرکز خود را بیشتر بر روی کارهای مهندسی قرار داده است. آیا مهندسین ما قدرت وتوان انتقال دانش فنی از کشورهای پیشرفته را تنها با تحصیل در داخل ایران و بدون حضور در دانشگاه های معتبر بینالمللی دارند؟ به بیان روشنتر دانشگاه های ما به بلوغ علمی رسیده اند یا خیر؟ قطعا مراد بنده اشاره به تنها زنده یاد دکتر مریم میزراخانی و نمونه های شاخص بین المللی نظیر این بانوی زنده یاد نیست. البته اگر فضای دانشگاهی ما شکوفا شود امثال این بانوی بزرگ را بسیار خواهیم داشت .
10. آیا هزینهها و امکاناتی که ما برای تشویق دانشجویان من جمیع جهت هم در دوران تحصیل و هم برای آینده سازی آنها صرف میکنیم با معیارها و استانداردهای بینالمللی مطابقت دارد؟
11. آیا ارتباط بین صنعت و دانشگاه در کشور ما با توجه به نرمهای متداول بینالمللی برقرار بوده است؟ برای خلق تکنولوژی و پیشرفت درک دانشها فراهم است و اصولا چنین ارتباطی برقرار می باشد یا خیر؟
12. در سالهای اخیر با پیشرفت بسیار شگرف تکنولوژی در فضای مجازی بحث کاراستارتآپها شرکتهای دانش بنیان در کشور ما مطرح بوده و در این مورد قوانین لازم به منظور پشتیبانی از متفکرین و کاراندیشان بسیار ترویج یافته است تا چه میزان این موارد در سالهای اخیر موفقیتآمیز بوده است؟
13. در همه کشورهای پیشرفته شرکتها و غولهای اقتصادی برای حضور در بازار رقابتی بسیار سنگین بینالمللی چه در داخل و چه در خارج از کشور بخشی از درآمد خود را (5 یا 6درصد) را صرف تحقیق و توسعه (R&D) می نمایند آیا شرکتهای ایرانی که با خیل عظیم مشکلات موجود در مسیر اجرای پروژههای خود مواجه هستند چنین امکانی را داشتند یا خیر؟
14. قوانین و مقررات موجود کشور برای بازگشایی و فعالیت صحیح بخش خصوصی و شکوفا شدن کامل این بخش به کدامین دلیل تاکنون مغفول مانده است ؟ در این ارتباط دستورالعمل سند چشم انداز تا افق سال 1404 برای خصوصی شدن ارکان کشور، قانون اصلاح سیاستهای اصل 44 و قوانین بسیار دیگر در این حوزه به کدامین دلیل عملی نشده و بخش خصوصی نتوانسته است حضور فعال داشته باشد و هم اکنون ما مواجه به افول بخش خصوصی هستیم؟
15. چرا از شروع پیدایش نفت بیش از 110سال قبل در مسجدسلیمان که این زمان با پیدایش نفت در خاورمیانه بود ما نتوانستیم جایگاه خود را در بدست گرفتن تکنولوژی مربوط به بازار نفت بدست آوریم؟ و همواره به عنوان یک کالای خام و به منظور کسب درآمد و هزینه نمودن آن در کشور فکر کردهایم . گرچه در سالهای اخیر و به علت تحریم های موجود بحث وابستگی به نفت مطرح است؟ ولی تا رسیدن به عبور از سوخت فسیلی و تسلط و بدستآوردن انرژیهای تجدیدپذیر راه طولانی در پیش روی ما در بهدستآوردن استانداردهای بینالمللی است. چرا در این مسیر موفق نبودهایم؟ و از مسیر خودکفایی در امر خام فروشی فاصله بسیار داریم؟
16. چرا ورود دانش در قالب how-know / Science و خلق و انتقال تکنولوژی در کشور ما و با وجود خیل عظیم متخصصان و دانشمندان برجسته که همواره در سطح جهان میدرخشیدند نتوانستهایم جایگاه خود را تثبیت نماییم؟ آیا در سیستم آموزشی ما فقدانی وجود دارد؟
17. امروز تخمین زده میشود که بیش از 5 میلیون ایرانی تحصیلکرده و فرهیخته در علم و تکنولوژی و تولیدکار و علاقهمند و دوستدار وطن در خارج از کشور و در اقصینقاط دنیا حضور فعال دارند. نظام جمهوری اسلامی چه بستر و سیاستی برای ورود این ثروت عظیم را باید در پیش بگیرد؟
نظرات نگارنده :
سوالات بنیادی در مورد حضور و تربیت نسل مدیر جوان در کشور ما قطعا به موارد و چالشهای اشاره شده در قسمت فوق ختم نمیشود و برای هر یک از این سوالات باید پاسخ های بعضا معقول از منظرهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جستجو نمود که پرداختن به آنها در مجال این گفتار محدود نیست. علاقهمندان به این بحث میتوانند نگارنده را در این حوزه راهنمایی و یاری دهند.
در ادامه تلاش شده است که به صورت مختصر به پارهای از چالشهای فوق پاسخ نوشته شود.
1. حضور کارشناسان و مهندسین توانمند ایرانی در بیش از 5 دهه در خارج از کشور بخوبی نشان داد که تحصیلکردگان ایرانی توانمند بوده و به راحتی توانستند جایگاه خود را در مجامع علمی و اجرایی باز نمایند و قطعا این کارشناسان به طریق اولی در کشور خود نیز خواهند توانست به شرط آنکه بستر آن آماده باشد .
2. متقابلا در داخل ایران عینا کارشناسان در پروژه های صنعت احداث منجمله صنعت نفت، صنعت آب و سدسازی، صنعت تونلسازی و سایر پروژههای کلان بهراحتی نشان دادند که قادر به انجام پروژه های داخلی هستند و شک و ابهامی در آن نیست.
3. نحوه جایگزینی مدیران جوان بهجای مدیران قدیمی این نیست که کلا در یک فضای فعالیت پروژهای یا مهندسی از جوانان تنها استفاده شود به باور نگارنده این امر منطبق با بهدست آوردن اثر مطلوب نیست ما باید از مدیران با تجربه و توانمند قدیمی در فضای کسب و کار بدرستی استفاده نماییم و در هربخش، موسسه و شرکت (دولتی و خصوصی) با قبول یک فاصله عبورTransition کار را کلا دست جوانان بسپاریم از نگاه اینجانب مدیر 30 ساله تا 50 ساله مدیر جوان تا مدیر با تجربه از نظر فنی و اجرایی تلقی میشود این منطقه عبور 20ساله بهعنوان زمان حداقل در فضای فعالیتهای چه دولتی و چه خصوصی است. در فضای تربیتی دولتی و خصوصی تفاوتهایی دارند نگارنده شاهد بوده است که در وزارت نفت در دو دهه گذشته برای تربیت مدیران برنامهای توسط وزیر وقت نفت تدارک دیده شد که برای این گروه منتخب که تعداد آنها قابل ملاحظه بود هم دورههای کارشناسی داخلی و هم دورههای کارشناسی خارج از کشور گذاشته شد. نگارنده در مقطعی با این گروه در مورد مسائل قراردادی بحث و مذاکره داشت. در بخش خصوصی فضا راحتتر است و در بخش R&D که در قسمت اول اشاره شد بخش خصوصی می تواند با دانشگاه ها و شرکتهای مهندسی حرفه ای علاوه بر گسترش R&D در شرکت نسبت به تربیت مدیران جوان همت گمارند متاسفانه در صنعت نفت کشور و در شرکتهای بزرگ موجود نمونه ای از این فعالیت ها یا دیده نمی شود یا اگر باشد بسیار نادر است .
4. دولت وظیفهمند است که در بالاترین سطح علاقه و تمایل خودتان برای ماندن در کشور به منظور تشکیل زیرساختهای کاری و خانوادگی همت جدی گمارد. ایجاد این امر به هیچ وجه دستوری نیست باید شرایط بهنحوی ایجاد شود روح و روان مدیر جوان ایرانی برای ماندن و خدمت به نسل بعدی خود آماده باشد و هر یک از جوانان مدیر به ضرب المثل «دیگران کاشتند و ما خوردیم» «ماهم باید بکاریم برای آیندگانمان» معتقد بوده و به آن عمل نمایند. نگارنده با این ذهنیت در ایران مانده است و نزدیک به پنجاه و چند سال در فضای مهندسی خدمت می کند.
5. نگارنده اعتقاد دارد تجربیات بینالمللی نشان داده است النهایه راه عبور برای ورود به اقتصاد آرام و حکمرانی خوب گرفتن دست بخش خصوصی و عبور از این چالش بزرگ با کوشش و پایداری بخش خصوصی است. با عنایت به ضوابط و الزامات حکمرانی خوب و بومی سازی نرمهای بینالمللی با مختصات حکمرانی در کشور می توان امیدوار به نگاه به آینده روشن در جامعه ایرانی و حضور ایران خواهیم بود. این آینده روشن قطعا از طریق بخش خصوصی قابل حصول و دستیابی است.
-
دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است.
-
افزودن دیدگاه