داستان‌های ارز

یادداشت حامد پاک طینت تحلیلگر اقتصادی

شناسه خبر: 184521
داستان‌های ارز

داستان ارز دونرخی ریشه در بحران های اقتصادی شدید آلمان نازی دارد و این سیستم نه بصورت ناگهانی بلکه بعنوان پاسخی به چالشهای مالی ناشی از جنگ جهانی اول و محدودیت های ارزی آلمان پدید آمد. هیالمار شاخت، بانکدار بزرگ آلمان نازی در سال ۱۹۳۱ این ایده را معرفی و پس از رسیدن به مقام ریاست بانک مرکزی توسط هیتلر آنرا سیستماتیک کرد.

در این سیستم، ارز دو نرخ داشت که شامل نرخهای ترجیحی برای واردات ضروری آلمان بود و موجب شد به مدت سه سال بانک مرکزی شرایط ارزی کشور را با اعمال مقررات به شدت سختگیرانه کنترل کند. اولین علائم هشدار اما از سال ۱۹۳۶ آغاز شد. به رغم کنترل تورم و بیکاری، کمبود مواد خام و نیروی کار تبدیل به معضل اساسی شد. شاخت در سال ۱۹۳۸ به هیتلر هشدار داد که ارز دونرخی صرفا یک مٌسکن کوتاه مدت و موقتی است و ادامه آن می تواند به ورشکستگی کامل اقتصاد آلمان منجر شود تا جایی که در سال ۱۹۳۹ و به دلیل مخالفتهای هیتلر استعفا کرد.

امکان تامین نفت، مس، فولاد و فلزات مورد نیاز هیتلر برای ادامه جنگ به یک چالش جدی تبدیل شد؛ مسئله فقط جنگ نبود. کمبود به مواد غذایی رسیده بود. کمبود گوشت، سیب زمینی، قند، میوه و ... منجر به گرسنگی عمومی و جیره بندی غذا توسط هیتلر شد.

اما ارز دونرخی مزایایی هم داشت!

صادرکنندگان می توانستند برای برخی کالاها ۵۰ تا ۱۰۰% یارانه ارزی بگیرند؛ وزارت اقتصاد و اتاق بازرگانی متصدی تهیه فهرست این کالاها بودند. شرکتهای آلمانی حاضر به پرداخت میلیونها مارک رشوه به این افراد و دستگاهها بودند تا از این مزیت بهره مند شوند. شرکتهای بزرگ برای دریافت سهمیه ارزی، کمک داوطلبانه به حزب نازی می دادند و بازار دلالی ارزهای دو نرخی در داخل و خارج داغ بود.

هر کشوری حسابهای خاص برای صادرکننده آلمانی داشت که صادرکننده آلمانی پول را در آن دریافت و فقط می توانست برای واردات از همان کشور استفاده کند. مدیران بانکها حق و حسابهای خوبی می گرفتند تا سقفها را بالاتر و دامنه خرید را افزایش دهند. تراستی ارزی یک شغل نان و آبدار شد.

سرمایه گذاران بزرگ با وجود نرخ ارزان ارز، پولهای خود را به سرعت به سوئیس، هلند و آمریکا منتقل کردند تا جایی که ۲۰% ذخایر ارزی آلمان از کشور خارج شد. ارز صادرات ذغال سنگ به رومانی به ارزش نیم میلیارد دلار هرگز برنگشت؛ درآمدهای صادراتی خارجی در حسابهای بیرون از کشور نگهداری و تمایلی به بازگشت آن نبود.

شرکت Flick از شرکتهای نزدیک به رژیم اما مواد اولیه فولادی را با نرخهای ترجیحی وارد و توسط شرکتهای پوششی در بازار سیاه می فروخت و منافعش را با حزب تقسیم می کرد تا جایی که حزب نازی حتی به او اجازه داد از کارخانه های غارت شده در جنگ منتفع شود. خودروسازان آلمانی به رژیم بسیار نزدیک بودند، BMW از سیستم دو نرخی برای واردات باتری و مواد شیمیایی منتفع و خود را از ورشکستگی کامل نجات داد. پورشه نیز با واردات قطعات خودرو و لاستیک ارزان قیمت پروژه های مورد علاقه هیتلر را اجرا و سودهای میلیاردی می کرد.

هیتلر و حزب نازی نه تنها از سیاست ارز دونرخی حمایت می کردند بلکه آنرا بعنوان یکی از مهمترین ابزار اقتصاد جنگی خود می دانستند. پنهان کردن هزینه های نظامی از مردم آلمان، امکان یارانه پنهان به اهداف حزب نازی، ایجاد رانت برای فعالان اقتصادی نزدیک به حزب و توجیه ایدئولوژیک هیتلر که می گفت ما به تجارت جهانی لیبرال نیاز نداریم و خودکفایی نژادی و اقتصادی ارجح است، موجب شد این سیستم تا آخرین روز شکست آلمان ادامه یابد!

اما همه اینها برابر هزینه برای کشور بود.کشوری در حال جنگ با هزینه های سرسام آور که ارز را مانند خونی در رگها از دست می داد. ۲۰ میلیارد مارک طی ۴ سال بدلیل یارانه ارزی، نگهداری ارز در حسابهای خارج از کشور، خروج سرمایه و هزینه های مبادله از بین رفت. این عدد برای خزانه هیتلر که تنها ۳۰ میلیارد مارک بود به معنی سوختن بیش از نیمی از دارایی کشور بود. بانکهای آلمان حتی از دادن تسهیلات ناتوان شدند، هیتلر تلاش داشت با غارتهای جنگی این کمبودها را جبران کند اما حجم زیان بزرگتر از این حرفها بود.

عاقبت این فشار، فروپاشی کامل پول ملی آلمان، از بین رفتن پس انداز آحاد جامعه و ابرتورم پساجنگی بود؛ با تسلیم آلمان در سال ۱۹۴۵ رژیم نازی سقوط کرد و سیستم دونرخی عملا متوقف شد. متفقین کنترل ارزی را در دست گرفتند و اصلاح ارزی از سال ۱۹۴۸ با سیستم تک نرخی شناور آغاز شد.

 

 

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار