ظرفیت اکو

معصومه علیانپور یادداشت پژوهشگر

شناسه خبر: 183335
ظرفیت اکو

ایران در سال‌های اخیر با واقعیتی چندوجهی روبه‌روست؛ از یک سو فشارهای خارجی و تحریم‌های سیاسی آن را از برخی مسیرهای سنتی همکاری دور کرده، و از سوی دیگر، تمرکز قدرت‌های جهانی بر مناطق دیگر موجب شده خلأیی در جغرافیای پیرامونی‌اش شکل گیرد. این خلأ، برخلاف تصور اولیه، نه تهدید، بلکه فرصتی برای نقش‌آفرینی است. تهران این را به‌درستی دریافته و در پی آن است تا با تکیه بر سازوکارهایی چون اکو، نظمی جایگزین بر مبنای همکاری درون‌منطقه‌ای تعریف کند. اما همین نقطه آغاز، خود حامل یک تناقض است: وقتی اعضای اکو برداشت‌های متفاوتی از «امنیت» دارند، آیا گفت‌وگو درباره امنیت می‌تواند نتیجه‌ای جز بازتولید اختلاف به بار آورد؟

واقعیت این است که امنیت در نگاه هر عضو اکو، معنایی خاص دارد. برای ترکیه، امنیت به معنای تثبیت نفوذ در قفقاز و آسیای میانه است؛ برای پاکستان، مدیریت بی‌ثباتی در افغانستان؛ برای آذربایجان، مهار ایران و تثبیت دستاوردهای جنگ قره‌باغ؛ و برای ایران، کاهش فشار خارجی و کنترل تهدیدهای پیرامونی. از چنین تنوعی نمی‌توان انتظار زایش مفهوم مشترک داشت. اگر مبنای گفت‌وگو تفاوت ادراک‌ها باشد، محصول آن نه همگرایی، بلکه رقابت در قالب واژه‌های محترمانه خواهد بود. در این میان، ایران می‌کوشد با طرح گفتمان «امنیت منطقه‌ای»، بگوید امنیت زمانی پایدار است که از بیرون تحمیل نشود، بلکه از درون منطقه بجوشد. اما آیا واقعاً منطقه به این بلوغ رسیده است که خود، منبع امنیت خویش باشد؟

اینجا باید میان دو مفهوم تمایز گذاشت: «امنیت بیرونی» و «امنیت بومی». اولی، متکی به حمایت یا مداخله قدرت‌های فرامنطقه‌ای است؛ دومی، بر پایه اعتماد میان همسایگان شکل می‌گیرد. ایده ایران به وضوح بر دومی استوار است. اما مسأله اینجاست که اعتماد، در این جغرافیا کالایی کمیاب است. تاریخ معاصر منطقه بیشتر شاهد رقابت‌های کوتاه‌مدت بوده تا همکاری‌های پایدار. پس اگر اعتماد وجود ندارد، بر چه بنیانی می‌توان از امنیت جمعی سخن گفت؟ شاید پاسخ درک جدیدی از قدرت باشد؛ قدرتی که نه در توان نظامی، بلکه در ظرفیت «معنا‌سازی» ریشه دارد. ایران اگر بتواند درک سایر کشورها از منافع و تهدیدها را به‌تدریج هم‌سو کند، بدون نیاز به ائتلاف‌های سخت، نوعی بازدارندگی ادراکی خواهد ساخت.

اما بازدارندگی ادراکی، خود یک شمشیر دولبه است. تکیه بر ادراک، یعنی تکیه بر ذهن‌ها؛ و ذهن‌ها سیال‌اند، نه ثابت. هر دگرگونی در توازن سیاسی یا تغییر در برداشت رهبران کشورهای عضو، می‌تواند این همگرایی ذهنی را در یک لحظه از هم بپاشد. این پرسش، خواننده را به تأمل وا‌می‌دارد: آیا ایران می‌خواهد بر ذهن‌ها حکومت کند یا بر سازوکارها؟ اگر دومی، پس باید اکو از مرحله گفت‌وگو عبور کند و به سطح نهادسازی برسد. بدون سازوکار اجرایی، هیچ گفت‌وگوی امنیتی به عمل منجر نمی‌شود و بدون عمل، هیچ ادراکی پایدار نمی‌ماند.

در این میان، باید پرسید چرا تهران چنین باری را بر دوش سازمانی می‌گذارد که اساساً اقتصادی متولد شد؟ پاسخ در منطق لحظه نهفته است. اکو، برخلاف سازمان‌های سنگین و پیچیده بین‌المللی، ساختاری منعطف دارد و به‌راحتی می‌تواند به صحنه‌ای برای دیپلماسی چندلایه تبدیل شود. ایران با هوشمندی می‌داند که قدرت‌های منطقه‌ای چون ترکیه و پاکستان نیز در پی تعریف نقش جدیدند. پس بهترین راه آن است که بازی را از سطح رقابت مستقیم، به سطح گفت‌وگوی چندجانبه منتقل کند؛ گفت‌وگویی که در آن همه طرف‌ها احساس حضور داشته باشند، نه حاشیه‌نشینی. اما باز هم این پرسش باقی است: گفت‌وگو تا کجا می‌تواند جایگزین راهبرد شود؟

برخی ناظران می‌گویند ایران از اکو برای ساختن «بازدارندگی نرم» استفاده می‌کند؛ یعنی هر چه روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میان اعضا عمیق‌تر شود، تمایل آنان برای فشار بر ایران کاهش می‌یابد. این تحلیل از نظر منطقی درست است، اما از نظر اجرایی نیازمند بستر اعتماد و ظرفیت نهادی است که هنوز وجود ندارد. اکو تاکنون نتوانسته در عرصه اقتصادی موفقیتی چشمگیر داشته باشد، چه رسد به عرصه حساس امنیت.

 

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار