جهان اقتصاد از بحران بی آبی گزارش می دهد ایران در آستانه تشنگی مزمن
گلناز پرتوی مهر
صبحها که از خواب بیدار میشویم، شیر آب را باز میکنیم و بیتأمل، دست و صورتمان را میشوییم، چای را دم میکنیم و ظرفها را میشوییم. برای بسیاری از ما، جریان آب آنقدر عادی و همیشگی به نظر میرسد که به ندرت به این فکر میکنیم پشت این راحتی، چه زنجیره پیچیده و چه تراز شکنندهای از منابع و مصرف نهفته است. اما این روزها این تراز بهشدت به هم خورده. ایران در قلب یک بحران کمآبی کمسابقه ایستاده است؛ بحرانی که نه فقط یک مشکل زیستمحیطی، بلکه تهدیدی برای امنیت غذایی، مهاجرت جمعیت و حتی ثبات اجتماعی است.
ایران کشوری است که اقلیمش همیشه کمآب بوده، اما چیزی که امروز با آن روبهرو هستیم فقط «کمآبی طبیعی» نیست. ترکیبی از تغییرات اقلیمی جهانی، افزایش دما، کاهش بارشها و البته مدیریت نادرست منابع آب، شرایطی را ساخته که بسیاری از کارشناسان آن را «بحران تمامعیار» مینامند. متوسط بارش سالانه در ایران حدود یکسوم میانگین جهانی است، اما الگوی مصرف ما گویی برای کشوری با رودخانههای دائمی و بارشهای فراوان طراحی شده است.
کشاورزی ایران، که حدود ۹۰ درصد آب تجدیدپذیر کشور را مصرف میکند، هنوز در بسیاری از مناطق به روشهای سنتی و غیربهینه آبیاری متکی است. زمینهایی که با کانالهای روباز آبیاری میشوند، در مسیر انتقال تا رسیدن به ریشه گیاه، بخش بزرگی از آب را تبخیر یا هدر میدهند. نتیجه این میشود که ما هم منابع زیرزمینی را بیش از حد برداشت میکنیم و هم محصولات کمبازده را با بهای گزاف آبیاری. چاههای غیرمجاز در بسیاری از دشتها سفرههای آب زیرزمینی را تا حدی خالی کردهاند که در برخی نقاط پدیده فرونشست زمین به شکلی نگرانکننده ظاهر شده؛ ترکهایی که آرام و بیصدا پیش میروند، اما به زیرساختها و روستاها آسیب جبرانناپذیر میزنند.
شهرها نیز سهم خود را در این داستان دارند. شبکههای فرسوده آب شهری باعث هدررفت میلیونها مترمکعب آب میشوند. فرهنگ مصرف، به جای صرفهجویی، اغلب بر پایه وفور فرضی شکل گرفته است. شیرهای باز برای شستن خودرو، آبیاری باغچههای با گیاهان غیر بومی و شستن پیادهروها نمونههایی از همین نگاهاند. این رفتارها در کشوری که در حال خشکتر شدن است، نه یک عادت ساده، که نوعی چشم بستن بر واقعیت است.
تغییرات اقلیمی هم در این میان نقش یک شتابدهنده را بازی میکند. افزایش میانگین دما، بارشهای نامنظمتر و کوتاهتر، و سیلابهای ناگهانی، چرخه طبیعی آب را مختل کردهاند. در ظاهر ممکن است فکر کنیم بارشهای شدید جبران کمبود باران را میکنند، اما بارانهای سیلابی نه تنها سفرههای زیرزمینی را تغذیه نمیکنند، بلکه گاهی خاک حاصلخیز را هم میشویند و با خود میبرند.
این بحران پیامدهای فراتر از خشکی زمین دارد. امنیت غذایی در خطر است؛ وقتی محصولات کشاورزی به دلیل کمبود آب کاهش یابد یا کیفیتشان افت کند، وابستگی به واردات بیشتر میشود و این یعنی آسیبپذیری بیشتر در برابر نوسانات بازار جهانی و تحریمها. از سوی دیگر، کمآبی به مهاجرتهای داخلی دامن میزند. روستاهایی که منابع آبشان خشک میشود، خالی از سکنه میشوند و ساکنانشان به حاشیه شهرها پناه میآورند. این جابهجایی جمعیت میتواند فشار اجتماعی و اقتصادی بر شهرها را افزایش دهد و مسائل جدیدی بیافریند.
راهحلهای بحران آب در ایران پیچیده اما ناممکن نیستند. نخستین گام، تغییر نگاه به آب است: از یک منبع بیپایان به یک سرمایه محدود و ارزشمند. این تغییر باید در سطح سیاستگذاری و فرهنگ عمومی همزمان رخ دهد. در بخش کشاورزی، گذار به آبیاری قطرهای، کشت محصولات کمآببر و اصلاح الگوی کشت ضروری است. این تغییرات نیازمند حمایت مالی و آموزشی دولت و مشارکت کشاورزان است. هیچ کشاورزی حاضر نیست محصولش را رها کند مگر آنکه بداند جایگزین پایدار و سودآورتری دارد.
در شهرها، کاهش هدررفت آب از طریق نوسازی شبکههای فرسوده و نصب تجهیزات کممصرف میتواند اثر بزرگی داشته باشد. آموزش عمومی و تشویق به تغییر رفتار مصرفی باید با ابزارهای تشویقی و بازدارنده همراه باشد؛ تعرفههای پلکانی که مصرفکنندگان پرمصرف را وادار به صرفهجویی کند، یکی از این ابزارهاست.
تغذیه سفرههای آب زیرزمینی با پروژههای آبخیزداری و احیای تالابها، نهتنها به پایداری منابع آب کمک میکند، بلکه تنوع زیستی را نیز حفظ میکند. همچنین بازچرخانی و استفاده مجدد از آب، بهویژه در صنایع و فضای سبز شهری، میتواند مصرف آب تازه را کاهش دهد.
اما شاید مهمتر از همه، همکاری منطقهای و دیپلماسی آبی باشد. ایران با کشورهای همسایهاش رودخانهها و منابع آبی مشترک دارد. بدون توافقات شفاف و همکاری مشترک، هر کشور ممکن است برای تأمین نیاز خود فشار بیشتری بر این منابع وارد کند، که در نهایت همه را متضرر
میکند.
اگر امروز به بحران آب بهعنوان یک اولویت ملی نگاه نکنیم، آیندهای دور نیست که کمآبی به مهمترین عامل جابهجایی جمعیت، کاهش تولید و نارضایتی اجتماعی بدل شود. بحران آب صدای آرامی دارد؛ خبری از انفجار یا فروپاشی ناگهانی نیست. اما همین آرامی است که خطرش را بیشتر میکند، چون فرصت واکنش را تا وقتی از دست رفته که دیگر دیر شده، از ما میگیرد.
در نهایت، ما باید بپذیریم که آب فقط یک مایع شفاف در لیوان نیست؛ رشتهای است که همه چیز را از نان و برنج گرفته تا امنیت و آرامش به هم پیوند میدهد. اگر این رشته پاره شود، بازسازی آن، حتی با تمام پول و فناوری دنیا، کاری است بسیار دشوار. شاید وقت آن رسیده که به جای پُر کردن بیمحابای لیوان، لحظهای مکث کنیم و به تشنگی زمین گوش بدهیم.