بورس در روزهای پساجنگ
آمنه قدیم پرست
در میانهٔ گردوغبار موشکها، وقتی ماهوارهها بر فراز خاورمیانه در گردش اضطرابآلود بودند، جایی در حوالی خیابان حافظ، ققنوسی آرام داشت از زیر خاکستر جنگ دوباره بال میگرفت؛ نامش بورس تهران بود.
ماجرا از جایی شروع شد که منطقه، یکباره وارد مرحلهای شد که تحلیلگران، آن را تلاقی دو جغرافیای سرنوشت نامیدند: ایران و اسرائیل، دو کشور با تاریخِ تقابل و سیاستِ سایهوار، بالاخره وارد رویارویی مستقیم شدند. جنگی که اثرش، فقط روی نقشه نظامی نبود، بلکه روی تابلوهای قرمز و سبز بورس تهران هم سایه انداخت.
بازار سرمایه ایران، همیشه بیشتر از آنکه تابع واقعیت باشد، تحت تأثیر ادراک است. یعنی حتی اگر اتفاقی رخ ندهد، کافی است شایعهای از حمله، تحریم یا تفاهم شنیده شود تا شاخص کل مثل نوزادی لوس و تیزحس، واکنشی غیرقابلپیشبینی نشان دهد. اما بعد از جنگ ایران و اسرائیل، ما وارد یک مرحله تازه شدیم: بازارِ «واقعیتر از واقعیت».
در روزهای نخست، شاخص کل سقوط کرد. نه به خاطر تحلیل بنیادی، نه به خاطر پیشبینی سود شرکتها، بلکه چون ترس، تنها سهامی بود که بهصورت عمومی عرضه شد. اما این بار، بازار یک واکنش متفاوت هم نشان داد.
جنگ، همیشه دو چهره دارد؛ و بازار سرمایه، فقط به چهرهی سودآور آن نگاه میکند.
صنایع پتروشیمی که تامینکننده مواد اولیه ساخت قطعات نظامی هستند، وارد یک دورهی بازنگری در ارزشگذاری شدند.
اما مهمتر از همه، «درک بازار» بود. اینبار بازار فهمید که تأمین امنیت، خودش یک صنعت سودده است.
سرمایهگذار ایرانی، از عاشقان ریسک نیست. اما او یک ویژگی ویژه دارد: خیالپردازی سریع و انطباق بالا. در روزهای اول جنگ، همه خواستند نقد شوند؛ صفهای فروش، تابلوها را قرمز کردند، دلار تا سقف تاریخی پرواز کرد، اما در کمتر از ۱۰ روز، همان سرمایهگذاران شروع به بازگشت کردند.
چرا؟ چون گزینههای دیگر (مسکن، طلا، رمزارز) هم با ریسکهای خاص خود مواجه بودند. بنابراین، بورس علیرغم شوک اولیه تبدیل شد به مکانی برای مانور سریع سرمایهگذاران زیر آتش.
در هفته سوم پس از پایان جنگ، شاخص کل بورس تهران نهتنها به عدد پیش از درگیری بازگشت، بلکه از آن عبور کرد. گروهی از تحلیلگران این را «رالی فریب» میدانند. چرا؟ چون ریسک سیاسی هنوز رفع نشده. تحریمهای ثانویه پس از درگیری، هنوز فعالاند. نرخ ارز بیثبات و انتظارات تورمی بالا رفته.
اما گروهی دیگر، این بازگشت را طبیعی میدانند. چون اقتصاد ایران سالهاست با سناریوهای بحران خو گرفته، و بازار سرمایه، در نهایت بازتابدهندهی رفتار اقتصادی جامعهای است که به جنگ، تحریم، و ریسک، عادت کرده است.
در کمال شگفتی، یکی از بازیگران مهم بازار بعد از جنگ، رباتها و الگوریتمها بودند. سامانههای الگوتریدینگ فعال در کارگزاریها، در روزهای پرتلاطم بازار، به سرعت تصمیم گرفتند، خریدند و فروختند و عملاً بازار را از سقوط آزاد نجات دادند.
این جنگ شاید اولین رویدادی بود که نقش معاملهگران غیرانسانی در ثبات نسبی بورس تهران بهصورت ملموس دیده شد. حتی در گزارشی غیررسمی اعلام شد که بیش از ۲۵درصد از معاملات در روزهای پس از جنگ، توسط الگوریتمها انجام شده است.
اگر دولت بتواند از فضای پساجنگ، برای افزایش انسجام اقتصادی و اصلاح سیاستهای مالی بهره ببرد، بورس میتواند تبدیل به موتور بازسازی اقتصاد شود.
اگر اما مسیر قدیمی اقتصاد دستوری، نرخگذاری اجباری، و مداخلههای شتابزده ادامه یابد، این بازگشت بازار، مثل ققنوسی خواهد بود که دوباره میسوزد، پیش از آنکه پرواز کند.
بورس تهران، بار دیگر نشان داد که در دل بدترین بحرانها، میتواند به نقطه تمرکز سرمایهها بدل شود. چه بسا که اکنون وقت آن است تا سرمایهگذاران، فعالان اقتصادی، و تصمیمگیران، بورس را نهفقط بهعنوان بازار معامله، بلکه بهعنوان دماسنج اقتصاد ببینند.