کارگران معدن قهرمانان بی صدا و پرتلاش
مهرناز خوشبخت روزنامه نگار

در ایران صنعت معدنکاری با داشتن سهمی قابل توجه در تولید ناخالص داخلی، اشتغالزایی و توسعه مناطق محروم نقشی محوری در اقتصاد ملی ایفا میکند با اینحال، وقتی از امنیت شغلی کارگران این حوزه سخن میگوییم با پیچیدگیهایی مواجه میشویم که نمیتوان آنها را با نگاه صرفاً آماری یا کلیشهای تحلیل کرد.
اولین نکته قابل تأمل، تعریف متغیر و بعضاً مبهم «امنیت شغلی» در فضای حقوقی و اداری کشور است هرچند در قانون کار جمهوری اسلامی ایران اصولی وجود دارد که تلاش میکند حقوق بنیادین کارگران را تضمین کند، اما در عمل و به ویژه در صنایع پرخطر چون معدن، این اصول بهصورت سلیقهای اجرا شده یا توسط کارفرمایان و برخی پیمانکاران به گونهای دور زده میشود که کارگر را در وضعیت «شغل بدون آینده» قرار میدهد. کارگران بسیاری در معادن کشور بهویژه در استانهای محروم با قراردادهای موقت، سفیدامضا و بدون بیمه تأمین اجتماعی مشغول به کارند این الگو نهتنها امنیت شغلی را از آنان سلب کرده بلکه آنان را در برابر مخاطرات محیطی و صنفی کاملاً بیدفاع گذاشته است.
یکی از مهمترین نگرانیها در صنعت معدنکاری، شرایط دشوار محیطی و عدم رعایت اصول ایمنی است. گزارشهای رسمی و غیررسمی حاکی از آناند که سالانه دهها حادثه منجر به مرگ یا معلولیت در معادن ایران رخ میدهد؛ حادثههایی که علت آن عمدتاً به نبود تجهیزات ایمنی، آموزش ناکافی و فشار کار بیش از حد برمیگردد. متأسفانه، پس از وقوع این حوادث نهتنها پیگیری حقوقی قوی برای احقاق حق کارگران یا خانوادههایشان صورت نمیگیرد بلکه در برخی موارد حتی گزارش حادثه به دلایل مختلف از جمله حفظ منافع سرمایهگذار یا ترس از برخورد اداری مخفی نگاه داشته میشود.
سازمانهایی که متولی نظارت و حمایت از حقوق کارگراناند مانند ادارهکل تعاون، کار و رفاه اجتماعی و تأمین اجتماعی هرچند مأموریت صیانت از حقوق صنفی را دارند اما در عمل به دلایل کمبود نیروی انسانی، وابستگیهای اداری و گاهی ملاحظات سیاسی، نقش فعالی در نظارت روزمره بر معادن ندارند در واقع، نهادهای بازرسی ایمنی بهجز در مواردی که حادثهای بزرگ رخ داده باشد به ندرت بازدیدهای میدانی جدی انجام میدهند و گزارشهای آنان نیز غالباً حالت توصیهای دارد تا الزامآور این ضعف نظارت موجب شده است تا برخی شرکتهای معدنی که بخش قابل توجهی از آنان بهصورت خصوصی یا شبهخصوصی فعالیت میکنند، عملاً در فضایی نیمهرقابتی اما بدون الزام به رعایت اصول ایمنی و حقوقی به بهرهکشی از نیروی انسانی روی آورند.
از منظر روانی و اجتماعی نیز، کارگران معدن با چالشهایی جدی مواجهاند. نبود امنیت شغلی، بیاطمینانی نسبت به آینده، احساس محرومیت اجتماعی و عدم امکان ارتقا یا یادگیری مهارتهای جدید، موجب افزایش افسردگی، فرسودگی شغلی و گاه اعتیاد در میان برخی کارگران این صنعت شده است. مطالعات دانشگاهی و پژوهشهای محلی نشان میدهد که در مناطق معدنی، نرخ مشکلات روانی در میان نیروی کار بهمراتب بالاتر از میانگین ملی است اما سیستم حمایتی مناسبی برای رسیدگی به این چالشها وجود ندارد. مشاوره روانشناسی، خدمات درمانی تخصصی و حتی مرخصیهای استعلاجی برای بسیاری از کارگران، تنها مفاهیمی غیرواقعی در آییننامهها و تبلیغات رسمی است.
از دیدگاه توسعهمحور جای تأسف دارد که با وجود سوددهی بالای برخی معادن مخصوصاً آن دسته که مواد ارزشمند مانند طلا، مس یا زغالسنگ استخراج میکنند سهم کارگران از منافع اقتصادی ناچیز است در حالیکه مدیران ارشد و سهامداران چه در سطح داخلی و چه در سطح منطقهای از رشد سرمایه خود خرسندند، کارگران معدن حتی از دسترسی مناسب به خدمات اولیه مانند بهداشت، آموزش فرزندان یا مسکن محروماند این شکاف اقتصادی نهتنها ناعادلانه بلکه بالقوه بحرانزا است و ممکن است در بلندمدت به بیثباتی اجتماعی در مناطق معدنی منجر شود.
اما شاید مهمترین نکتهای که باید از منظر کارشناسی بدان پرداخت این باشد که مسئله امنیت شغلی کارگران معدن تنها محدود به حوزه روابط کار نیست بلکه به طراحی کلان سیاستگذاری در حوزه صنعت، توسعه پایدار و عدالت اجتماعی وابسته است تا زمانی که نگاه غالب به کارگر، ابزاری و هزینهمحور باقی بماند و نه سرمایه انسانی و شرکای توسعه، هیچ آییننامهای قادر به حل معضل امنیت شغلی نخواهد بود. تغییر این نگاه نیازمند اصلاح نظام آموزشی، تقویت نهادهای صنفی واقعی و تعامل مستمر بین بخش خصوصی، دولت و جامعه مدنی است امری که تاکنون، با موانعی ساختاری و فرهنگی مواجه بوده و در آینده نیز نیازمند عزم ملی است.
حل این چالش چندبعدی نیازمند گفتوگویی شفاف، بینرشتهای و غیرسیاسی در سطح ملی است؛ گفتوگویی که صدای کارگران معدن نهتنها شنیده شود بلکه در تصمیمسازیها دخیل گردد تنها در چنین شرایطی میتوان امیدوار بود که امنیت شغلی از مفهومی آرمانی به یک واقعیت روزمره برای کارگران معدن تبدیل شود تا آن زمان، سایه بیثباتی همچنان بر سر این قشر زحمتکش باقی خواهد ماند.