گزارش «جهان اقتصاد» از بحران پنهان انرژی زمستانی که در انرژی نفس میبرد؟!
گلناز پرتوی مهر
هر سال با فرارسیدن نخستین موج سرما، کشور با پدیدهای آشنا روبهرو میشود؛ پدیدهای که چنان بیسروصدا ریشه دوانده که امروز نه یک «چالش»، بلکه یک «ساختار» شده است: کمبود گاز. ایران، دومین دارنده بزرگ ذخایر گازی جهان، هر زمستان با ناترازی شدید میان تولید و مصرف روبهرو میشود؛ ناترازیای که پیامدهایش از خانههای مردم تا قلب کارخانههای فولاد، سیمان و پتروشیمی امتداد مییابد. این گزارش سفری است به پشت پرده این بحران پنهان؛ جایی که سیاست، اقتصاد، مصرفگرایی و فرسودگی زیرساختها، در هم تنیدهاند.
ایران سالانه بیش از ۱۰۰۰ میلیون مترمکعب گاز تولید میکند؛ رقمی که در ظاهر چشمگیر است، اما واقعیت تلخ آن است که مصرف داخلی کشور با سرعتی فراتر از ظرفیت تولید افزایش یافته است.
مصرف گاز در بخش خانگی ایران چند برابر استاندارد جهانی است. خانهها عمدتاً فاقد عایقبندی حرارتیاند، ساختمانها استاندارد انرژی ندارند و قیمت پایین گاز انگیزهای برای صرفهجویی باقی نگذاشته است.
در روزهای سرد مصرف خانگی آنقدر بالا میرود که تأمین گاز صنایع در اولویت دوم قرار میگیرد.
حدود ۷۰ درصد تولید برق ایران با گاز انجام میشود. در حالی که نیروگاههای مدرن دنیا ترکیبی از گاز، برقآبی، انرژی خورشیدی و بادی را بههم پیوند میدهند، ایران تقریباً همه تخممرغها را در سبد گاز گذاشته است. وقتی گاز کم میشود، نیروگاهها به سوخت مایع روی میآورند؛ سوختی گران، آلاینده و ناکارآمد.
کمبود گاز فقط یک مسئله خانگی نیست؛ تأثیر آن بر صنایع بهمراتب عمیقتر و پرهزینهتر است. هر زمستان، هزاران واحد صنعتی کوچک و بزرگ یا با رُخوت تولید مواجه میشوند یا مجبور به توقف کامل فعالیت هستند.
در شرایطی که فولاد یکی از ارزآورترین بخشهای صنعتی است، هر روز توقف کارخانهها به معنای از دست رفتن میلیونها دلار درآمد است.
پتروشیمیها خوراکشان گاز است؛ یعنی هر محدودیت در تأمین گاز بهسرعت در سودآوری آنها منعکس میشود. برخی واحدها مجبور میشوند خوراک مایع گرانتر مصرف کنند؛ برخی دیگر تولید را به حداقل میرسانند.
این مسئله نهتنها فروش داخلی بلکه تعهدات صادراتی را هم تحتتأثیر قرار میدهد؛ تعهداتی که عمل نکردن به آنها میتواند بازارهای جهانی را از دسترس ایران خارج کند.
وقتی صادرات صنعتی به دلیل کمبود گاز کاهش مییابد، درآمد ارزی کشور کم میشود و این مسئله بهطور غیرمستقیم بر نرخ ارز و در نهایت تورم اثر میگذارد.
سوخت مایع در نیروگاهها و صنایع، آلودگی هوا را در زمستانها تشدید میکند. هزینه درمان، کاهش بهرهوری نیروی کار و فشار بر سیستم سلامت کشور، اثرات پنهان اما مهم این بحراناند.
بحران انرژی ایران پیچیده است اما غیرقابلحل نیست. تجربه کشورهایی مانند ترکیه، چین یا حتی کشورهای سردسیر اروپایی نشان میدهد که مدیریت انرژی یک مسیر ترکیبی است نه یک راهکار تکبُعدی.
بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در سال، ایران را به بهشتی برای انرژی خورشیدی تبدیل کرده است. اگر حتی ۱۰ درصد برق کشور از خورشیدی تأمین شود، بخش بزرگی از فشار بر گاز کم میشود.
خانههای ایرانی تا دو برابر استاندارد جهانی انرژی مصرف میکنند. اجرای جدی استاندارد مبحث ۱۹ مقررات ملی ساختمان، و ارائه تسهیلات عایقبندی میتواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند.
نیروگاههای مدرن باید به سمت سیکل ترکیبی پیش بروند و وابستگی به گاز کاهش یابد. همچنین شبکه انتقال گاز نیازمند نوسازی گسترده است.
پیشبینیها نشان میدهد که با ادامه روند فعلی، ناترازی گاز میتواند به بیش از ۲۰۰ میلیون مترمکعب در روز برسد. این یعنی:
کمبود گاز در ایران نه یک اتفاق فصلی بلکه نشانهای از یک بحران ساختاری است. کشوری با چنین ذخایر عظیمی، نباید در مدیریت انرژی دچار این همه چالش باشد. اما حقیقت این است: تا زمانی که مصرف بدون اصلاح باقی بماند و سرمایهگذاری در تولید نوسازی نشود، زمستان هر سال چهره سختتری نشان خواهد داد.
بحران گاز، بحران صنعت، اقتصاد و محیطزیست است. اگرچه حل آن نیازمند زمان و برنامهریزی است، اما نخستین گام همان است که سالها از آن غفلت شده دیدن واقعیت