نسوختن و ساختن
امیرحسین عباسی پژوهشگر یادداشت
وقتی در جنوب ایران در شباهنگام به افقهای آسمان نگاه میکنی شعلههای بلند مشعلهای روشن زاویه نگاهت را میدزدند. از دور، شاید این شعلهها زیبا و درخشان به نظر برسند، اما حقیقتی تلخ در دل آنها نهفته است: میلیاردها مترمکعب گاز طبیعی—سرمایهای ملی—به هوا میرود. این هدررفت، نه تنها اقتصاد و محیط زیست را تهدید میکند، بلکه تعادل انرژی کشور را مختل میسازد. منابعی که میتوانستند صنایع را تغذیه کنند، نیروگاهها را روشن نگه دارند و شبکه انرژی را متوازن کنند، تنها شعلهای کوتاه و چشم نواز شدند تا کودکان مسافری که در آن مسیر عبور میکنند با اشتیاق به آنها بنگردند و با هیجان بیشتر سعی در نشان دادن آنها به والدینشان کنند، این اطفال نمی دانند که این شعله ها می تواند آینده آنها را بسازد.
دولت مسعود پزشکیان از همان ابتدا دریافت که جمعآوری گاز فلر تنها مسأله محیط زیست نیست؛ یک اقدام راهبردی برای کاهش ناترازی انرژی و مدیریت هوشمند منابع است. در ابتدای دولت، هفت پروژه جمعآوری گازهای مشعل به بهرهبرداری رسیدند نمونههایی عملیاتی در میادینی مانند رگ سفید، بیبی حکیمه، کوپال، مارون و چشمهخوش. این پروژههای اولیه نه تنها تجربه فنی ایجاد کردند، بلکه پایهای برای ورود به اقدامات بزرگتر شدند.
روز شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۱۲ قرارداد بزرگ با حضور رئیسجمهور برای جمعآوری و فروش گازهای مشعل امضا شد. قراردادهایی که میادینی مانند رگ سفید ۱ و ۲، گلخاری ۳، اهواز، لالی، هفت شهیدان و زیلایی را پوشش دادند. هدف روشن بود: روزانه ۲۹۵ میلیون فوت مکعب گاز فلر جمعآوری و حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد مشعلها خاموش شوند. این پروژهها با سرمایهگذاری ۸۰۰ میلیون دلاری، بخشی از گازهای هدررفته را به خوراک صنایع، نیروگاهها و شبکه سراسری بازگرداندند.
اهمیت این اقدامات در همان ابتدا آشکار بود: ناترازی انرژی کاهش یابد و فشار از نیروگاهها و صنایع برداشته شود. آنچه پیشتر در شبکه انرژی کشور گم شده بود، حالا با برنامهای منظم و پایدار، پیدا شود به چرخه بازگردد.
گاز فلر تنها معضل اقتصادی نیست. گازهای مشعل ذرات معلق، دیاکسید گوگرد و نیتروژن اکسیدها را به هوا میفرستند و نفس مردم را سنگین میکنند. کودکان، سالمندان و بیماران قلبی و ریوی بیشترین آسیب را میبینند. جمعآوری گازهای مشعل، علاوه بر بازگرداندن سرمایه ملی، سلامت مردم را ارتقا میدهد. کاهش بیماریهای تنفسی، بهبود کیفیت هوا و افزایش امید به زندگی، همه بخشی از دستاوردهای ملموس پروژهها هستند.
رسانهها در این میان نقش حیاتی دارند. آنها میتوانند نشان دهند که اقدامات دولت فقط آمار و قرارداد نیست، بلکه تغییر واقعی در زندگی مردم و شبکه انرژی کشور است. گزارشهای تحقیقی، مصاحبه با کارشناسان و انتشار دادههای دقیق، اعتماد عمومی را تقویت میکند و نشان میدهد که این پروژه، تنها یک شعار نیست؛ نمونهای از حکمرانی مسئولانه و آیندهنگر است.
جمعآوری گازهای فلر سالانه بیش از ۵۵۰ میلیون دلار درآمد و حدود ۸۰۰ هزار تن مایعات گازی قابل استفاده ایجاد میکند. بخش مهمی از این منابع به صنایع و نیروگاهها بازمیگردد و فشار شبکه انرژی کاهش مییابد. پروژهها همچنین اشتغال در مناطق نفتخیز را افزایش میدهند و به عدالت منطقهای کمک میکنند. استفاده از شرکتهای داخلی و دانشبنیان نیز به توانمندسازی ملی و کاهش وابستگی به واردات کمک کرده است.
هر مترمکعب گاز جمعآوری شده، به معنای کاهش ناترازی انرژی و تعادل بیشتر شبکه است. گازی که پیشتر سوزانده میشد، اکنون به صنایع و نیروگاهها میرسد و فشار از بخشهای بحرانی برداشته میشود. پروژههای اولیه در میادینی مانند رگ سفید، مارون و بیبی حکیمه، پیشقراول این تحولات بودند؛ قراردادهای بزرگ، گامهای پایدار برای تثبیت این مسیر هستند.
دیگر مشعلهای فلر نماد هدررفت انرژی نیست، بلکه نماد بازگشت انرژی به چرخه تولید، تعادل در شبکه و امید برای نسلهای آینده است. پروژههای اولیه، نقطه آغاز، و قراردادهای بزرگ، نقطه عطف مسیر بودند. کاهش ناترازی انرژی، ارتقای سلامت مردم، تقویت عدالت منطقهای و بهرهوری ملی، همگی دستاوردهایی هستند که اکنون ملموس شدهاند.
حالا و بعد از این پروژه بزرگ ملی اگر کودک مسافری با حیرت و اشتیاق مشعل های فلر را دید والدینش به راحتی میتوانند به او نوید آیندهای درخشان را در این کشور بدهند، آیندهای برای ایران.