«جهان اقتصاد» گزارش می دهد نبرد سرد بر سر گاز داغ
گلناز پرتوی مهر
در دنیایی که نفت روزگاری پادشاه بیرقیب بود، حالا گاز تاج را از او ربوده است. از آشپزخانهها تا کارخانهها، از توربینهای برق تا نیروگاههای عظیم، گاز طبیعی به سوخت محبوب قرن بیستویکم تبدیل شده است.
اما پشت این محبوبیت، نبردی ژرف در جریان است؛ جنگی بیصدا اما سرنوشتساز میان تولیدکنندگان، صادرکنندگان و سیاستگذاران جهانی. به این جنگ، بسیاری نامی استعاری دادهاند: جنگ سرد دوم؛ اینبار بر سر گاز داغ.
تا همین چند سال پیش، کارشناسان گاز را «سوخت گذار» میدانستند؛ پلی میان دنیای فسیلی و آیندهی پاک. اما اکنون، با بحرانهای ژئوپلیتیکی و شوکهای قیمتی، گاز خود به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاست جهانی بدل شده است.
پس از جنگ اوکراین، اروپا در مدت کمتر از دو سال، واردات گاز روسیه را بیش از ۸۰ درصد کاهش داد و به سمت LNG (گاز طبیعی مایعشده) از آمریکا و قطر رفت. این تغییر ناگهانی، نقشهی انرژی جهان را از نو رسم کرد.
اروپا دیگر به خطوط لولهی قدیمی اعتماد ندارد؛ در عوض، به کشتیهای عظیمی که در اقیانوسها گاز مایع حمل میکنند.
اما پرسش کلیدی این است: آیا LNG میتواند آیندهی انرژی جهان را تضمین کند، یا فقط مُسکّنی موقت برای زخمی عمیق است؟
بر اساس گزارش سهماهه آژانس بینالمللی انرژی (IEA) در سال ۲۰۲۵، ظرفیت صادرات LNG جهانی نسبت به سال ۲۰۱۵ بیش از دو برابر شده است. آمریکا، قطر و استرالیا سه غول اصلی این بازارند و رقابت شدیدی برای قراردادهای بلندمدت با آسیا و اروپا دارند.
آمریکا در کمتر از ده سال از واردکننده گاز به بزرگترین صادرکننده LNG جهان تبدیل شد؛ تحولی که با پروژههای عظیمی چون Sabine Pass و Freeport رقم خورد.
قطر نیز با پروژهی توسعهی میدان North Field قصد دارد تا ۲۰۳۰ ظرفیت صادرات خود را به بیش از ۱۲۶ میلیون تن در سال برساند رقمی بیسابقه در تاریخ انرژی.
در این میان، روسیه پس از تحریمها به شرق روی آورده و تلاش میکند صادرات گاز خود را به چین و هند از طریق خطوط جدید گسترش دهد.
گویی هر کشتی LNG، فقط حامل گاز نیست؛ حامل سیاست، نفوذ و رقابت اقتصادی است.
قیمت گاز در بازارهای جهانی دیگر تابع عرضه و تقاضای ساده نیست. کافی است یک طوفان در خلیج مکزیک رخ دهد یا یک خط لوله در سیبری منفجر شود تا قیمتها در اروپا سر به فلک بکشد.
در سال ۲۰۲۲، قیمت گاز در اروپا بیش از ۱۰ برابر میانگین دهساله شد؛ بحرانی که بسیاری از صنایع را به تعطیلی کشاند.
هرچند بازار در سال ۲۰۲۴ آرامتر شد، اما کارشناسان میگویند این آرامش شکننده است.
از دیدگاه اقتصادی، گاز به «کالای ژئوپلیتیک» تبدیل شده است؛ قیمتی که دیگر با عدد، بلکه با تصمیم سیاستمداران تعیین میشود.
ایران با داشتن دومین ذخایر بزرگ گاز جهان، بهراحتی میتواند یکی از بازیگران اصلی بازار LNG باشد، اما واقعیت چیز دیگری است.
تحریمهای بینالمللی، نبود فناوری مایعسازی و کمبود سرمایه، باعث شده ایران از «صادرکننده بالقوه» به مصرفکننده داخلی بزرگ تبدیل شود.
بیش از ۹۰ درصد گاز تولیدی کشور در داخل مصرف میشود؛ عمدتاً در بخش خانگی و نیروگاهها.
طرحهای تبدیل گاز به LNG، مانند پروژهی پارسالالانجی، سالهاست متوقف ماندهاند.
در حالی که قطر از همان میدان مشترک با ایران، گاز را مایع میکند و به اروپا میفرستد، ما همچنان در انتظار تصمیمی بزرگ ایستادهایم.
شاید بزرگترین فرصت ایران، نه در صادرات LNG، بلکه در تبدیل گاز به محصولات با ارزش افزوده بالا مانند متانول، اوره و پتروشیمی باشد.
با وجود فشارهای جهانی برای کاهش کربن، گاز طبیعی هنوز جایگاه خود را حفظ کرده است.
چرا؟ چون نسبت به زغالسنگ آلودگی کمتری دارد، زیرساختش گسترده است و برای پشتیبانی از شبکههای برق تجدیدپذیر حیاتی است.
اما آیندهی بلندمدت گاز، مبهم است. اگر فناوریهای ذخیرهسازی برق (باتریهای پیشرفته) و هیدروژن سبز به مرحلهی اقتصادی برسند، نقش گاز بهتدریج کاهش خواهد یافت.
به بیان دیگر، گاز اکنون در اوج است؛ اما شاید این اوج، پیشدرآمد افول باشد.