مهاجرت، بحران یا فرصت؟
نگاهی دوباره به مسئله مهاجران افغانستانی در ایران اشرف سادات جلالزاده
مسئله خروج افغان ها از کشورو نگاه جامعه به موضوع مهاجر پذیری در ایران در ابعاد متفاوت قابل بررسی و گفتگو است نگاهی جامعه به این موضوع توسط نخبگان و صاحب نظران می تواند جامعه را در ابعاد فرهنگی ارتقا دهد کما اینکه از کشورما مهاجران زیادی در اقصی نقاط دنیا، زندگی می کنند و با اینگونه چالش ها مواجه نیستند.
ایران و افغانستان دو کشور با اشتراکات زبانی، فرهنگی و تاریخی بسیاری هستند با این حال مهاجران افغانستانی در ایران بیش از چهار دهه است که تجربهای متفاوت اغلب پرچالش و گاه حتی تلخ از زندگی در کشور همسایه خود داشتهاند. آنچه در این سالها از سوی دولتهای مختلف به عنوان سیاست مهاجرتی اتخاذ گردیده است بیشتر بر مبنای ملاحظات امنیتی، اقتصادی و موجهای ناگهانی مهاجرتی بوده تا نگاهی ساختاریافته و انسانی به مسئله مهاجرت.
در طول این سالها بخش زیادی از مهاجران افغانستانی علیرغم حضور چنددهساله در ایران هنوز از ابتداییترین حقوق اجتماعی بهره مند نیستند . نبود سیاست ادغام اجتماعی منسجم باعث گردیده این افراد در اغلب موارد در مشاغل فرودست، بدون حق تحصیل ، بدون بیمه، حق تملک مسکن یا حتی دسترسی کافی به خدمات درمانی زندگی کنند . کودکانی که در ایران متولد شده اند ، فارسی را همچون زبان مادری درک و صحبت می کنند اما هنوز در نظام حقوقی ما اتباع بیگانه محسوب میشوند. این بیهویتی حقوقی و اجتماعی، بستر ناهمواری برای رشد نسلی است که نه به طور کامل افغانستانی باقی مانده و نه به عنوان ایرانی پذیرفته شده است.
نگرانیهایی که برخی از شهروندان ایرانی نسبت به حضور پرشمار مهاجران ابراز میکنند، ریشه در واقعیتهایی دارد که باید با شفافیت به آنها پرداخته شود . از جمله این دغدغهها، رقابت بر سر فرصتهای شغلی، فشار بر منابع عمومی، مانند آب، برق و زیرساختهای شهری، و همینطور نگرانیهای امنیتی یا فرهنگی است. در سالهای اخیر در سایه افزایش مهاجرت غیرقانونی برخی رسانههای غیررسمی و کانالهای خبری با انتشار دادههای نادرست و غیر قابل مستند ترس عمومی را افزایش داده اند .این وضعیت منجر به قطبیسازی شدن در افکار عمومی و افزایش گفتمانهای افغانستیزانه گردیده است.
نباید فراموش کنیم که نداشتن نظام مهاجرتی شفاف در ایران خود زمینهساز شکلگیری مهاجرتهای غیرقانونی، عدم پایش دقیق مهاجران و ناتوانی در برنامهریزی جمعیتی بوده است. تا زمانی که ایران خود فرآیندی رسمی و قانونمند برای اعطای اقامت شهروندی یا حداقل دسترسی حقوقی به مهاجران نداشته باشد، نمیتوان از تبعات منفی مهاجرت غیرقانونی شکایت کرد.
در مقابل تهدید ها فرصت هایی نیز وجود دارد آنچه اغلب در این گفتوگوها مغفول میماند، ظرفیتهای بزرگیست که مهاجران افغانستانی برای کشور میزبان دارند. بخش بزرگی از این جمعیت، جوان، اهل کار، دارای پیوندهای فرهنگی با جامعه ایرانی و مشتاق به رشد و ارتقا هستند. حضور آنها در بازار کار بهویژه در حوزه ساختوساز، کشاورزی، خدمات شهری و صنایع سبک در چهار دهه اخیر بخشی از زیرساخت اقتصاد غیررسمی ایران را حفظ کرده است.
علاوه بر این، اشتراکات زبانی میان فارسیزبانان دو کشور، پیشینه تمدنی مشترک و تعلق خاطر به شخصیتهایی چون مولانا، فردوسی، بیدل دهلوی و سنایی میتواند به بستری برای شکلگیری دیپلماسی فرهنگی میان دو ملت منجر شود. تجربه دیگر کشورها نشان میدهد که با طراحی نظامهایی برای ادغام اجتماعی، اعطای حق اقامت، آموزش زبان، خدمات فرهنگی و دسترسی برابر به آموزش و درمان، مهاجران به سرمایه اجتماعی تبدیل میشوند، نه
نگاهی به سیر تاریخی مهاجرت افغانستانیها به ایران از موج اول در پی اشغال افغانستان توسط شوروی در سال ۱۳۵۸ تا امروز نشان میدهد که ایران در هیچ دورهای سیاست مهاجرتی انسجام یافته ای نداشته است. برخوردهای مقطعی، محدودیتهای ناگهانی، اخراجهای جمعی یا صدور مجوزهای موقت، همگی پیامهایی متناقض به مهاجران ارسال کرده و امکان شکلگیری رابطهای باثبات و قابل پیشبینی میان دولت و جامعه مهاجر را از بین برده است.
تجربه کشورهای مهاجرپذیر مانند آلمان، کانادا یا حتی ترکیه نشان میدهد که ادغام موفق مهاجران نه تنها هزینهزا نیست، بلکه در بلندمدت بازده اقتصادی و اجتماعی به مراتب بالاتری دارد. مهاجری که احساس کند به رسمیت شناخته شده، سهمی در جامعه دارد و میتواند آیندهای برای فرزندانش بسازد، کمتر دچار آسیبهای اجتماعی میشود و خود را عضوی از جامعه میزبان میداند، نه بیگانهای موقت.
شاید زمان آن رسیده باشد که نگاه صفر و یکی به پدیده مهاجرت را کنار بگذاریم. مهاجرت نه به طور ذاتی بحرانزاست و نه تماماً فرصتساز است. آنچه سرنوشت آن را تعیین میکند، نوع مواجهه ما با آن است. باید بپذیریم که در جهانی بهشدت نابرابر، مهاجرت بخشی اجتنابناپذیر از زیست انسانی است. ما خود نیز در مقام مهاجر، در اقصینقاط جهان حضور داریم و از نظامهای مهاجرپذیر بهره میبریم
با توجه به پیوندهای عمیق فرهنگی میان ایران و افغانستان، امروز بیش از هر زمان دیگری به گفتوگویی متعادل نیاز داریم؛ گفتوگویی که هم دغدغههای مردم ایران را در نظر بگیرد، هم کرامت و حقوق مهاجران افغانستانی را. طراحی یک نظام جامع مهاجرتی با امکان اعطای اقامت و مسیر شهروندی، آموزش زبان و فرهنگ، حمایت از حقوق کودکان مهاجر و نظارت دقیق بر ورود و اشتغال مهاجران، میتواند هم نگرانیها را کاهش دهد و هم از فرصتها بهخوبی استفاده کند.
در نهایت، ادغام اجتماعی نهفقط وظیفه دولت بلکه مسئولیتی ملی است. همانگونه که خشونت، بیتفاوتی و تحقیر، زخمهای عمیقی در بافت اجتماعی ایجاد میکند همدلی، آموزش و سیاستگذاری عادلانه میتواند آیندهای بهتر برای همه ساکنان این سرزمین فراهم کندچه آنان که در آن متولد شدهاند، چه آنان که ناگزیر به آن پناه آوردهاند.