صنعت ایران در شرایط بحرانی؛ تابآوری یا خطر فرسایش؟
فرهاد طهماسبی؛ نایب رئیس کمیسیون صنایع معادن مجلس شواری اسلامی

با گذشت چند هفته از افزایش تنشهای امنیتی در برخی نقاط کشور و منطقه، عملکرد بخش صنعت و تولید ملی بار دیگر در معرض آزمونی جدی قرار گرفت. اختلال در برخی مسیرهای تأمین انرژی، نگرانیهای مربوط به حملونقل، و فضای ملتهب عمومی، همگی از جمله عواملی بودند که میتوانستند به تعطیلی یا کاهش ظرفیت بسیاری از واحدهای تولیدی منجر شوند. با این حال، شواهد میدانی از ادامه تولید در بخش عمدهای از صنایع کشور حکایت دارد؛ اتفاقی که برخی آن را نشانهای از تابآوری و بلوغ مدیریت صنعتی میدانند.
در روزهایی که اختلال در تأمین انرژی، کمبود گاز، نوسانات برق، و تهدیدهای احتمالی به دغدغههای روزمره صنعتگران تبدیل شده بود، بسیاری از واحدهای تولیدی توانستند با همکاری نهادهای دولتی و اتخاذ تصمیمات فوری و منعطف، روند فعالیت خود را بدون توقف جدی ادامه دهند. تنها در برخی مناطق خاص، آنهم به دلیل آسیب مستقیم یا محدودیتهای فیزیکی، وقفههای کوتاهمدتی گزارش شد.
در تحلیل این تابآوری، چند عامل قابل توجه است. نخست، تجربه انباشته صنایع کشور در مواجهه با بحرانهای قبلی—اعم از تحریمها، قطعی انرژی، و نوسانات نرخ ارز—موجب شده تا بسیاری از واحدها از منظر مدیریتی، ذخیرهسازی، و برنامهریزی تولید، آمادگی بیشتری داشته باشند. دوم، تعامل نسبتاً مؤثر میان بخش خصوصی و دستگاههای دولتی در روزهای بحرانی، در برخی نقاط توانست از گسترش اختلال جلوگیری کند.
اما آنچه در نگاه اول به عنوان نقطه قوت دیده میشود، در نگاهی دقیقتر میتواند حامل هشدارهایی نیز باشد. صنایع کشور، اگرچه در برابر بحرانها تابآور نشان میدهند، اما این تابآوری در بلندمدت میتواند به فرسایش منابع، تحلیل توان انسانی، و افت کیفیت منجر شود. استمرار کار در شرایط بحرانی، بدون بازنگری در سیاستهای پشتیبانی، صرفاً به تداوم ظاهری تولید منجر خواهد شد، نه پایداری واقعی.
واقعیت این است که بخش صنعت ایران در بسیاری از زیرساختهای پایه با چالشهایی مزمن مواجه است. محدودیت در زیرساختهای انرژی، نبود مسیرهای حملونقل پایدار و امن، کمبود مواد اولیه وارداتی، و فشارهای مالیاتی و بانکی، همگی عواملی هستند که در وضعیت عادی نیز عملکرد صنعت را با دشواری مواجه کردهاند. حال اگر بر این شرایط، تهدیدهای امنیتی و فضای ناپایدار منطقهای نیز افزوده شود، توان تطبیق صنایع ممکن است به نقطه اشباع برسد.
اینجا است که نقش سیاستگذاری هوشمند، پیشدستانه و پایدار اهمیت مییابد. تابآوری صنعت در بحران، نیازمند پشتیبانی مستمر، تصمیمگیریهای هماهنگ، و سرمایهگذاری در زیرساختهایی است که نهفقط در شرایط عادی، بلکه در بحران نیز به حفظ عملکرد کمک کنند. حمایت صرفاً با اعطای وام یا بستههای کوتاهمدت میسر نیست؛ بلکه باید با توسعه دسترسی صنایع به انرژی پایدار، تسهیل در تامین مالی مولد، و تضمین امنیت لجستیکی همراه باشد.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که در شرایط بحرانی، موضوع نیروی انسانی نیز نقش کلیدی دارد. کارگرانی که در دل بحران به کار ادامه میدهند، در معرض فشارهای جسمی و روانی بیشتری هستند و نبود حمایتهای بیمهای، درمانی یا معیشتی میتواند تبعات اجتماعی بههمراه داشته باشد. تابآوری صنعت بدون تابآوری نیروی کار، دستاوردی موقتی و شکننده خواهد بود.
در پایان باید گفت که توان فعلی صنعت کشور برای ادامه تولید در شرایط نامطمئن، اگرچه تحسینبرانگیز است، اما نباید به توجیهی برای انکار نیاز به اصلاح ساختارها بدل شود. تداوم تولید در بحران، در صورتی ارزشمند است که با نگاهی پیشنگر، منجر به بازنگری در سیاستهای صنعتی، تجاری و حمایتی شود. صنعت ایران توان بالقوه برای پایداری دارد؛ اما برای بالفعل شدن این توان، برنامهریزی هوشمند، حمایت هدفمند، و اصلاح عمیق ضروری است.