چشمانداز دلارزدایی در آسیا
گلناز پرتوی مهر روزنامه نگار
از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون، دلار آمریکا همچون عصای جادویی اقتصاد جهانی عمل کرده است؛ ابزاری برای تجارت، ذخیرهسازی ثروت، و سنجش ارزش. با این حال، در دهه اخیر، جریانی آرام ولی پیوسته در حال شکستن این طلسم است: دلارزدایی. این واژه دیگر تنها به واژگان تئوریسینهای اقتصادی محدود نمیشود، بلکه به استراتژی کلیدی کشورهایی بدل شده که در تلاشاند خود را از وابستگی به دلار برهانند. آسیا، این قاره پرشتاب و در حال تحول، اکنون در خط مقدم این جنبش قرار دارد.
دلار، فراتر از یک ارز، ابزار نفوذ ژئوپولیتیک آمریکا محسوب میشود. تحریمهای مالی آمریکا، که با تسلط بر سیستمهای مالی بینالمللی اعمال میشود، زنگ خطری برای کشورهایی بوده که استقلال اقتصادی را دنبال میکنند. روسیه، چین، و ایران، همگی دلایل خاص خود را برای کاهش وابستگی به دلار دارند، اما انگیزه کلی، آزادی عمل بیشتر در تجارت و سیاستگذاری است.
تصمیمات فدرال رزرو درباره نرخ بهره میتواند شوکهای شدیدی به بازارهای نوظهور وارد کند. کشورهایی مانند هند، اندونزی یا کره جنوبی با تجربه این نوسانات، به دنبال محافظت از اقتصاد خود در برابر اثرات غیرمستقیم سیاستهای آمریکا هستند.
چین و هند، با رشد اقتصادی پرشتاب، دیگر حاضر نیستند قواعدی را بپذیرند که در آنها نقشی در تدوینش نداشتهاند. حرکت به سوی ارزهای منطقهای، بخشی از بازتعریف نظم اقتصادی جهانی است.
چین با معرفی «یوان دیجیتال» و انعقاد قراردادهای نفتی با یوان (مخصوصاً با کشورهای خاورمیانه و روسیه)، به شکل سیستماتیک در حال کاهش نقش دلار است. ابتکار "کمربند و جاده" نیز بستری برای گسترش استفاده از یوان در سطح منطقهای و فرامنطقهای فراهم کرده است.
پس از تحریمهای شدید غرب، روسیه با جدیت بیشتری به دنبال تسویههای مالی دوجانبه با ارزهای غیردلاری رفته است. همکاری با چین، ایران و هند برای مبادلات غیر دلاری از اولویتهای اصلی کرملین است.
آینده سرمایهگذاری در نفت به عوامل متعددی وابسته است. یک سناریوی محتمل، تطبیق تدریجی صنعت نفت با تحولات جهانی و همگرایی با فناوریهای پاک است. شرکتهای نفتی بزرگ دنیا (نظیر BP، Shell و Total) در حال بازنگری در مدل کسبوکار خود و سرمایهگذاری در انرژیهای نو هستند. این تغییر مسیر اگرچه هزینهبر است، اما میتواند بقای بلندمدت آنها را تضمین کند.
سناریوی دیگر، افول تدریجی صنعت نفت در صورت تداوم فشارها و عدم اصلاحات ساختاری است. در این حالت، ممکن است شاهد «پیر شدن» منابع، کاهش بازدهی میادین موجود، و خروج تدریجی سرمایهگذاران از این حوزه باشیم.
بحران سرمایهگذاری در صنعت نفت، نشانهای از دوران گذار انرژی است؛ دورانی که در آن جهان بهدنبال تعادل میان رشد اقتصادی، امنیت انرژی، و حفاظت از محیطزیست است. در این مسیر، نفت هنوز هم نقش مهمی ایفا میکند، اما نه بهعنوان منبعی بیرقیب، بلکه بهعنوان یکی از بازیگران یک صحنه چندقطبی و پیچیده.
در چنین شرایطی، کشورها و شرکتهایی موفق خواهند بود که با چشمانی باز، انعطافپذیری بالا، و نگاه به آینده، مسیر سرمایهگذاریهای خود را بازتعریف کرده و خود را با پارادایمهای نوین انرژی سازگار کنند.