الزامات بازار در زمان مذاکره
فردین قریشی استاد دانشگاه تهران

کاهش کمسابقه نرخ ارز و طلا در روزهای اخیر، واکنشی روانی اما معنادار از سوی بازار ایران به سیگنالهای مثبت مذاکرات با آمریکاست. این پدیده فقط یک رویداد اقتصادی نیست؛ بلکه میتواند بهمثابه یک سیگنال استراتژیک تعبیر شود که در بستر نظریه بازیها، طرف مقابل را به بازتنظیم رفتار و استراتژی خود ترغیب نماید.
در چارچوب نظریه بازیها، مذاکرات بین ایران و آمریکا را میتوان یک بازی بازگشتی با اطلاعات ناقص در نظر گرفت؛ جایی که هر حرکت ایران، نهفقط در میز مذاکره، بلکه با لحاظ خیابان فردوسی و تالار بورس نیز تفسیر میشود.
در این فضا، اگر بازار ایران نسبت به اخبار مذاکرات حساس و نوسانپذیر باشد، طرف مقابل یعنی آمریکا میتواند از این حساسیت بهعنوان اهرم فشار روانی-اقتصادی بهرهبرداری کند.
با این سناریو، اگر رفتار ایران ناخواسته پیام دهد که آینده بازار به لبخند یا اخم آمریکا بستگی دارد، آنگاه ایالات متحده میتواند با تغییر تاکتیکی در مذاکرات، ارسال شایعه و یا اعمال تأخیرهای حسابشده، بازار ما را دچار شوک کرده و هزینه مقاومت برای ایران را بالا ببرد.
پس راهبرد ایران باید مبتنی بر یک اصل نظری روشن باشد. بر این اساس بازیگر موفق کسی است که نشان دهد در صورت عدم توافق نیز گزینههای مناسبی در اختیار دارد.
در اصطلاح نظریه بازیها، این امر یعنی برخورداری از بهترین گزینه جایگزین در صورت عدم دستیابی به توافق است.
هرچه گزینه جایگزین قویتر باشد، دست شما در مذاکره بازتر است، چون مجبور نیستید هر توافقی را بپذیرید.
در این چارچوب، دولت باید در وهله اول از فرصت کاهش قیمت ارز برای خرید هوشمندانه و تقویت ذخایر ارزی استفاده کند.
دوم، سیاستگذاری ارزی فعالتری اعمال نماید تا وابستگی روانی بازار به مذاکرات کاهش یابد و سوم بهصراحت پیام دهد که بازار ایران، تابع طراحی دولت ایران است، نه تابع مود واشنگتن.