«جهان اقتصاد» گزارش می دهد طلای آبی در قلب صنعت انرژی
گلناز پرتوی مهر
در سرزمینی که هر سال نقشههای خشکسالی پررنگتر میشوند، «آب» دیگر فقط یک منبع طبیعی نیست؛ بلکه به متغیری راهبردی در معادلات توسعه، امنیت و حتی تداوم تولید تبدیل شده است. ایران امروز همزمان با ناترازی انرژی، با ناترازی آب نیز دستوپنجه نرم میکند؛ وضعیتی که صنایع آببری مانند نفت، گاز و پتروشیمی را در کانون توجه افکار عمومی، سیاستگذاران و نهادهای محیطزیستی قرار داده است. در این میان، بازچرخانی و استفاده مجدد از آب از یک انتخاب فناورانه به یک الزام حیاتی بدل شده است.
صنایع نفت، گاز و پتروشیمی بهطور سنتی بهعنوان مصرفکنندگان بزرگ آب شناخته میشوند؛ از تزریق آب به میادین نفتی گرفته تا سیستمهای خنککننده پالایشگاهها و واحدهای پتروشیمی. هرچند سهم این صنایع از کل مصرف آب کشور در مقایسه با کشاورزی کمتر است، اما تمرکز جغرافیایی آنها در مناطق کمآب، حساسیت اجتماعی و زیستمحیطی را دوچندان کرده است.
استانهایی مانند خوزستان، بوشهر، هرمزگان و یزد که میزبان تأسیسات بزرگ انرژی هستند، سالهاست با تنش آبی مواجهاند. همین مسئله باعث شده نگاهها به سمت این پرسش کلیدی برود:
آیا صنعت انرژی میتواند از «مصرفکننده آب» به «مدیر هوشمند آب» تبدیل شود؟ بازچرخانی آب به معنای تصفیه و استفاده مجدد از پسابهای صنعتی و شهری است؛ راهکاری که در بسیاری از کشورهای صنعتی سالهاست اجرا میشود، اما در ایران اکنون به نقطه بلوغ تصمیمگیری رسیده است.
در صنایع پتروشیمی و پالایشگاهی تعریف شدهاند. نکته قابل توجه اینجاست که این پروژهها دیگر صرفاً برای دریافت مجوز محیطزیستی اجرا نمیشوند، بلکه از منظر اقتصادی نیز توجیهپذیر شدهاند.
افزایش هزینه تأمین آب، محدودیتهای قانونی و ریسک توقف تولید باعث شده مدیران صنعتی به این جمعبندی برسند که هر مترمکعب آب بازیافتی، معادل تداوم تولید و کاهش ریسک سرمایهگذاری است.
این موضوع بهویژه در صنایع حساس مانند پتروشیمی که کیفیت آب اهمیت بالایی دارد، یک نقطه عطف محسوب میشود.
در برخی مجتمعهای پتروشیمی، امروز بیش از ۷۰ درصد آب مصرفی از منابع غیرمتعارف تأمین میشود؛ عددی که تا چند سال پیش غیرقابل تصور بود.
یکی از تحولات مهم سالهای اخیر، همکاری صنایع انرژی با شرکتهای آب و فاضلاب شهری است. انتقال پساب تصفیهشده شهرها به مجتمعهای صنعتی، یک بازی برد-برد ایجاد کرده است:
این الگو بهویژه در مناطق مرکزی و جنوبی کشور، بهعنوان نسخهای قابل تکرار مورد توجه قرار گرفته است و میتواند تنشهای اجتماعی ناشی از رقابت بر سر آب را کاهش دهد.
در برخی موارد، نبود زیرساخت شهری مناسب یا تأخیر در اجرای پروژههای تصفیه، صنایع را با وقفههای زمانی مواجه کرده است. از سوی دیگر، هنوز همه مدیران صنعتی به نگاه بلندمدت این سرمایهگذاریها نرسیدهاند.
بازچرخانی آب دیگر فقط یک پروژه فنی نیست، بلکه بخشی از هویت و برند صنعتی محسوب میشود. شرکتهایی که زودتر به این مسیر وارد شدهاند، حالا نهتنها ریسک کمتری دارند، بلکه از مزیت رقابتی نیز برخوردارند.
واقعیت این است که در ایرانِ کمآب، توسعه صنعت انرژی بدون مدیریت هوشمند آب ناممکن است. بازچرخانی آب، حلقه اتصال امنیت انرژی، حفاظت از محیطزیست و پایداری اقتصادی است.
اگرچه این مسیر هزینهبر و پیچیده است، اما هزینه «انجام ندادن» آن بهمراتب سنگینتر خواهد بود؛ از توقف تولید گرفته تا تشدید بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی.
شاید وقت آن رسیده که صنعت نفت، گاز و پتروشیمی ایران، بهجای رقابت بر سر منابع محدود، پیشگام بازآفرینی آب باشد؛ جایی که هر قطره، دوباره زندگی پیدا میکند و چرخ تولید را میچرخاند.