تورمِ بیامان؛ عددهایی که دیگر شوکه نمیکنند
مهرناز خوشبخت روزنامهنگار
هر ماه، گزارش جدیدی از مرکز آمار منتشر میشود، و هر بار، عددی تازه کنار نام «تورم» مینشیند؛ عددی بالاتر، نگرانکنندهتر، اما در عین حال، عادیتر از قبل. این شاید خطرناکترین بخش ماجراست: عادت کردن به گرانی، بیحسی در برابر سقوط مداوم قدرت خرید، و زندگی در اقتصادی که دیگر نه رشد میکند، نه ثبات دارد، فقط گرانتر میشود.
بر اساس تازهترین گزارش رسمی، شاخص قیمت مصرفکننده در مهر ۱۴۰۴ به عدد ۴۰۳.۸ رسیده؛ یعنی خانوار ایرانی برای خرید همان سبد کالای پارسال، نزدیک به ۵۰ درصد بیشتر هزینه کرده است. تورم نقطهبهنقطه ۴۸.۶ درصدی، نه فقط یک شاخص اقتصادی، بلکه سندی است از فشار مضاعف بر زندگی روزمره؛ بر نانی که کوچکتر شده، بر سفرهای که هر روز خلوتتر میشود.
وقتی بیش از ۴۰ قلم از ۵۳ کالای اساسی تورمی بالاتر از میانگین کشور را تجربه میکنند، یعنی تورم دیگر یک عدد کلان نیست، بلکه یک واقعیت ملموس در آشپزخانه، در قبضها، در سفرههای مردم است. از برنج ایرانی و گوشت قرمز گرفته تا تخممرغ، روغن و حتی لیموترش، همه در رقابت تنگاتنگی برای «گرانتر شدن» هستند.
اما شاید تلخترین بخش این روایت، نه در آمارهای رسمی، بلکه در بیعملی سیاستگذاران باشد. سالهاست تورم در ایران نه پدیدهای مقطعی، بلکه ساختاری است؛ حاصل کسری بودجه مزمن، رشد نقدینگی، بیانضباطی مالی و نبود اعتماد به سیاستهای اقتصادی. در چنین شرایطی، تورم نه مهار میشود و نه فروکش میکند، بلکه به شکلی خزنده در تار و پود زندگی مردم ریشه میدواند.
وقتی تورم ۵ درصدی ماهانه، دیگر «خبر عادی» تلقی میشود، یعنی جامعه به درد مزمن خود خو گرفته است. دیگر کمتر کسی از گرانی شگفتزده میشود، چون افزایش قیمت به بخشی از عادت روزانه تبدیل شده؛ مثل طلوع آفتاب یا ترافیک صبحگاهی.
اما عادت کردن به گرانی، همان نقطهای است که فقر از یک وضعیت گذرا به یک ساختار پایدار بدل میشود. تورم، آرام و بیصدا، قدرت تصمیمگیری اقتصادی را از مردم میگیرد؛ مردم دیگر انتخاب نمیکنند، فقط انطباق مییابند.
اکنون سؤال اساسی این است: در اقتصادی که هر ماه سفرهها کوچکتر میشود، کدام برنامه و کدام سیاست قرار است «امید» را بازگرداند؟
آمارهای تورم دیگر هشدار نیستند؛ فریادند. فریادِ زندگیهایی که هر روز هزینه «ماندن» را بیشتر میپردازند.
در نهایت، آنچه از تورم باقی میماند، تنها اعداد نیستند؛ احساس فرسودگی جمعی است. مردمی که دیگر نمیپرسند “چرا گران شد”، بلکه میپرسند “چطور هنوز دوام میآوریم