جهان اقتصاد گزارش می دهد؛
زور وام مسکن به خرید ۱۰ متر خانه نمیرسد
گروه زیربنایی رضا پورحسین
جهان اقتصاد: در سالهای اخیر، بازار مسکن در ایران بهویژه در کلانشهرهایی مانند تهران با چالشهای جدی مواجه شده است. افزایش سرسامآور قیمتها، کاهش قدرت خرید مردم و ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی در حوزه مسکن، شرایط را بهگونهای رقم زده که خرید خانه برای بسیاری از خانوارها به رویایی دستنیافتنی تبدیل شده است. در این میان، وامهای مسکن که قرار بود بهعنوان ابزاری برای تسهیل خرید خانه عمل کنند، اکنون به دلیل عدم تناسب با واقعیتهای بازار، عملاً کارایی خود را از دست دادهاند. گزارشهای اخیر نشان میدهند که با مبلغ وام مسکن فعلی، تنها میتوان حدود ۹ متر مربع خانه در تهران خریداری کرد، واقعیتی که نشاندهنده عمق بحران در این حوزه است.
وام مسکن، بهویژه طرحهایی مانند وام مسکن زوجین یا وامهای ارائهشده توسط بانک مسکن، در سالهای گذشته با هدف حمایت از اقشار متوسط و پایین جامعه طراحی شده بود. اما با توجه به تورم بالا و افزایش بیسابقه قیمت مسکن، این وامها دیگر پاسخگوی نیازهای واقعی مردم نیستند.
برای مثال، در سال ۱۴۰۴، سقف وام مسکن زوجین در تهران به حدود ۹۶۰ میلیون تومان رسیده است. با فرض میانگین قیمت هر متر مربع مسکن در تهران که طبق گزارشهای اخیر حدود ۱۰۰ میلیون تومان است، این مبلغ تنها برای خرید حدود ۹ متر مربع خانه کافی است. این در حالی است که میانگین مساحت یک واحد مسکونی استاندارد برای یک خانوار کوچک حداقل ۵۰ تا ۷۰ متر مربع در نظر گرفته میشود.
این وضعیت نهتنها نشاندهنده شکاف عمیق بین درآمد خانوارها و هزینههای مسکن است، بلکه ناکارآمدی سیاستهای اعتباری در این حوزه را نیز برجسته میکند. وام مسکن که قرار بود بهعنوان یک ابزار مالی به خانوارها کمک کند تا بتوانند صاحبخانه شوند، اکنون به مبلغی ناچیز در برابر قیمتهای نجومی بازار تبدیل شده است. حتی اگر فرض کنیم که متقاضیان وام، توانایی بازپرداخت اقساط سنگین آن را داشته باشند، مبلغ دریافتی همچنان نمیتواند نیازهای اولیه برای خرید یک واحد مسکونی مناسب را برآورده کند.
یکی از دلایل اصلی این وضعیت، تورم افسارگسیختهای است که اقتصاد ایران در سالهای اخیر تجربه کرده است. افزایش قیمت مصالح ساختمانی، هزینههای زمین و نیروی کار، همگی به رشد بیرویه قیمت مسکن دامن زدهاند. در مقابل، درآمدها و قدرت خرید مردم به هیچ وجه با این افزایش قیمتها همگام نبوده است. بسیاری از خانوارهای ایرانی، بهویژه زوجهای جوان، حتی با دریافت وام مسکن و پساندازهای چندساله خود، قادر به خرید خانهای حتی در مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ نیستند.
از سوی دیگر، شرایط سختگیرانه بانکها برای اعطای وام نیز به مشکلات افزوده است. دریافت وام مسکن معمولاً نیازمند سپردهگذاری طولانیمدت، ارائه ضامنهای متعدد و پرداخت اقساط سنگین است که برای بسیاری از اقشار متوسط و پایین جامعه عملاً غیرممکن است. علاوه بر این، نرخ سود بالای وامها باعث میشود که هزینه واقعی وام در طول دوره بازپرداخت به مراتب بیشتر از مبلغ اولیه باشد. این موضوع، جذابیت وامهای مسکن را برای متقاضیان کاهش داده و بسیاری را به سمت اجارهنشینی یا مهاجرت به شهرهای کوچکتر سوق داده است.
علاوه بر مسائل اقتصادی، عوامل اجتماعی نیز در این بحران نقش دارند. افزایش تقاضا برای مسکن در کلانشهرها به دلیل تمرکز امکانات و فرصتهای شغلی، باعث شده تا فشار بر بازار مسکن این مناطق به شدت افزایش یابد. در مقابل، عرضه مسکن به دلیل مشکلات مربوط به زمین، قوانین دستوپاگیر و کمبود سرمایهگذاری در بخش ساختوساز، نتوانسته با این تقاضا همگام شود. نتیجه این عدم تعادل، افزایش مداوم قیمتها و کاهش دسترسی به مسکن برای اقشار متوسط و ضعیف است.
برای بهبود این وضعیت، نیاز به اصلاحات ساختاری در سیاستهای مسکن احساس میشود. افزایش سقف وام مسکن به تنهایی کافی نیست، بلکه باید با سیاستهایی مانند کاهش نرخ سود وام، افزایش دوره بازپرداخت و ارائه مشوقهایی برای ساخت مسکن ارزانقیمت همراه شود. همچنین، توسعه زیرساختها در شهرهای کوچکتر میتواند از تمرکز تقاضا در کلانشهرها بکاهد و به تعادل بازار کمک کند.
در نهایت، وضعیت کنونی بازار مسکن و ناکارآمدی وامهای مسکن نشاندهنده یک بحران عمیق در دسترسی به یکی از اساسیترین نیازهای انسانی است. وقتی با وام مسکن تنها میتوان ۹ متر مربع خانه خرید، دیگر نمیتوان از این ابزار بهعنوان راهحلی برای مشکل مسکن نام برد. این واقعیت تلخ، ضرورت بازنگری جدی در سیاستهای اقتصادی و مسکن کشور را بیش از پیش آشکار میکند. بدون اقدامات مؤثر، فاصله بین رویای خانهدار شدن و واقعیت برای بسیاری از ایرانیان روزبهروز بیشتر خواهد شد.