عقب ماندگی در تجدیدپذیرها
سید هاشم اورعی - استاد دانشگاه جهان به سرعت در حال گذار از سوخت های فسیلی به سمت سوخت های تجدیدپذیر است. این ماجرا در دو دهه اخیر آغاز شده است و تا قبل از آن این موضوع، اهمیت امروز را نداشت.

آمارها نشان می دهند تنها 1100 مگاوات از برق ایران توسط سوخت های تجدیدپذیر تامین می شود که حدود یک درصد از برق مورد نیاز کشور است. زمانی که صحبت از برق انرژیهای تجدید پذیر میشود، میزان مگاوات تولید شده مطرح نیست. صحبت از یک صنعت جدید است که باید در کشور راه اندازی شود.
ایران در مقایسه با جهان در صنعت استفاده از سوخت های تجدیدپذیر بسیار عقب مانده است. ترکیه به لحاظ اقلیمی، جغرافیایی، جمعیتی و فرهنگی به ایران بسیار نزدیک است. انرژی تجدید پذیر در این دو کشور با هم شروع شده است. امروز ترکیه ۱۲۰۰ مگاوات از طریق انرژی بادی به دست میآورد در حالی که در ایران ۳۰۰ مگاوات برق از این طریق به دست میآید. انرژی تجدید پذیر در کشور تعطیل است.
در مورد انرژیهای تجدید پذیر ساختمان های و سازمان های زیادی تاسیس شده اما نتیجه ای مناسبی در پی نداشته اند مسئله پول، فناوری و تحریم نیست. مساله مسیر اشتباهی است که کشور وارد آن شده است. در ماههای اخیر شورای اقتصاد مصوبات خوبی صادر کرده است. صندوق توسعه ملی گفته بخشی از توان مالی خود را به تامین مالی پروژههای تجدید پذیر اختصاص داده است. اما تمام این پروژه ها باید از روی کاغذ به عمل تبدیل شوند.
اگر بخش دولتی بگذارد، بخش خصوصی میتواند این سنگ را بلند کند. بخش خصوصی میتواند وارد انرژیهای تجدید پذیر شده و این بخش را در دست بگیرد، اما این اتفاق زمانی میافتد که به طرف مقابل اعتماد داشته باشد. بخش خصوصی به نظام و دیوان سالاری دولتی اعتماد ندارد. کدام بخش خصوصی ریسک چند ده هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری را می پذیرد تا به عنوان مثال یک نیروگاه بادی راه بیندازد و برق آن را به وزارت نیرو بدهد در حالی که برای پس گرفتن پولش تضمینی وجود ندارد؟ در شرایط فعلی سرمایهگذارانی که اکثر آنها را بخش خصوصی تشکیل می دهند، نمیتوانند به برگشت پول خود از طرف دستگاه های دولتی اعتماد کنند.
آوردن تجهیزات از چین و کشورهای دیگر و نصب آن راحت است. باید صنعت وارد کشور شود چون اشتغال مولد ایجاد میکند که مهمتر از برق آاست و در اقتصاد ملی نقش آفرینی میکند. بزرگترین مشکل بخش صنعت کشور این است که از رشد کافی برخوردار نیست. این صنایع برای آینده است و باید به دنبال بومی سازی کردن آن بود.
برق در کشور کم است و از این برق کم نیز درست استفاده نمیشود. برق کم به دلایل سیاسی به بخش غیر مولد اقتصادی داده میشود و به آن به چشم کالای اقتصادی نگاه نمیشود. به همین دلیل کارخانهها میخوابند و بخش مولد اقتصاد نابود میشود. این کار با کمبود گاز در زمستان نیز انجام میشود.مدیریت مصرف در ایران تبدیل به مدیریت خاموشی شده است. زمانی که قیمت تولید هر کیلو وات برق ۲۰۰۰ تومان است و از مردم ۱۰۰ تومان گرفته میشود، نمیتوان از بهینهسازی مصرف برق صحبت کرد. سیاستهای قیمت گذاری به مردم و صنایع نشان میدهد برق کالای بیارزش است و بهینه سازی کالای بیارزش، بیمعنا است.