روابط بین الملل واهمیت عمل گرایی

سیاست خارجی یک کشور معمولاً سوای از تعاریف کلی و مضمونی که نوعاً در قوانین اساسی می‌آید در چهارچوبی شکل می‌گیرد که به آن منافع ملی گفته می‌شود.

شناسه خبر: 8419
روابط بین الملل واهمیت عمل گرایی

سياست خارجي يک کشور با حضور و بازي بازيگران متعددي شکل مي ‌ گيرد که واقعي و نه آرماني هستند و در چهارچوبي صورت مي ‌ گيرد که هر بازيگر عرصه بين ‌ الملل براي آن تعريف دارد.

اصلي ‌ ترين نکته در اين خصوص شناخت اين واقعيت ‌ ها و ميزان تاثيرگذاري آنها و شناخت حدود منافع دو طرف است.

آنچه در ساخت و طراحي سياست خارجي نقش اصلي را بازي مي ‌ کند دانش سياسي و نه هيجان سياسي است و کشورهاي قادرند از هيجانات سياسي دور بمانند و روابط خود را تحت تاثير آن قرار ندهند که به دانش سياسي مجهز باشند و سياست خود را بر اساس آن بسازند.

سياست خارجي در صحنه بازي در روابط بين ‌ الملل بر اين مبنا شکل مي ‌ گيرد که حدود بازي تا کجاست، منافع ملي يک طرف تا کجا امکان پيشروي دارد و در آن سوي بازي، طرف مقابل تا چه حد و تا کدام نقطه مي ‌ تواند مطمئن باشد که مي ‌ تواند به بازي ادامه دهد بدون آنکه منافعش تضييع شود.واقعيت ‌ هاي عرصه بين ‌ الملل حکم مي ‌ کند که اين مؤلفه ‌ ها را هم در خودمان و هم در نزد بازيگر و يا بازيگران ديگر بشناسيم و با يافتن نقطه اشتراک سعي در تطبيق آنها با يکديگر معطوف به کسب بيشترين منفعت نماييم.

منافع ملي محدوده خاصي ندارد و به همين دليل نمي ‌ توان بازيگر و يا بازيگراني را در صحنه روابط بين ‌ الملل ناديده گرفت.

موفق ‌ ترين بازيگران بين ‌ المللي آنهايي هستند که اين روابط را مي ‌ شناسند و براي بازي خود در عرصه بين ‌ الملل به عنوان محلي براي تعامل بين ‌ المللي چهارچوب تعريف کرده ‌ اند و قادرند تهديدها را براي تامين منافع ملي به فرصت تبديل کنند و کار مهم ‌ تر آنها نهادينه کردن اين چهارچوب ‌ ها است که اصل عمده و اساسي آن، شناور بودن منطبق بر بازي ديگر بازيگران است.

سياستگذاري ‌ هاي کلان يک کشور توسط دستگاه ديپلماسي آن صورت مي ‌ گيرد که به طور معمول نهادهاي مختلفي در مقام تصميم ‌ ساز و يا تصميم گير، عضو آن هستند و وزارت امور خارجه حکم مجري را دارد که بايد با تاکتيک ‌ هاي مناسب؛ استراتژي مورد نظر را عملياتي کند.، اين نکته مهم قابل ذکر است که در صحنه بين ‌ الملل اين وزارت امور خارجه است که سياست خارجي را نمايندگي مي ‌ کند به رسميت شناخته مي ‌ شود، پاسخگو و طرف مذاکرات است.

در عرصه ديپلماسي احترام به حدود و ثغور وظايف احترام به منافع ملي است تداخل وظائف اول امري را که متاثر مي ‌ سازد منافع ملي است در نگاه بيگانه و به طور کل در عرصه ديپلماسي، اين يک اصل اساسي و هدف غايي هر مذاکره کننده است؛ امتياز نده ! و يا اگر ناچار شدي کمترين امتياز را بده و در مقابل بيشترين بهره و منفعت را ببر! که سقفي براي آن وجود ندارد.

درسياست آنچه از آن نمي ‌ توان گذشت و يا کوتاه آمد ،کف منافع است.

نگاه به بحران ‌ هاي کوچک و بزرگ در سطوح مختلف در تعاملات جهاني نشان مي ‌ دهد زماني بحران به وجود آمده و يا تشديد شده که ديپلمات ‌ ها نتوانسته ‌ اند منافعي را که از آن نمايندگي مي ‌ کنند و حدود و ثغور آن را بشناسند و به حوزه منفعتي طرف مقابل وارد شده ‌ اند و يا اصرار بر پايين بردن کف آن در سمت مقابل داشته اند.

ديپلمات ‌ ها براي انجام وظايف خود مانند هر متخصص ديگر آموزش ‌ هاي بسياري مي ‌ بينند و مهارت ‌ هاي متنوعي را مي ‌ آموزند که طبيعي است ديگران از آن بي ‌ بهره باشند.

در عرصه بين الملل اينطور نيست که طرف مقابل هر کسي را ادعايي داشت، بپذيرد و به رسميت بشناسد.

اين حوزه قاعده مندترين عرصه از تعاملات است که در آن همه چيز تعريف شده است اين با اين وصف منافع ،خيلي چيزها را توجيه مي ‌ کند

اينکه گفته مي ‌ شود در همه جاي دنيا سياست خارجي در مجامع بالادستي و نه فقط در وزارت امور خارجه تعيين و تبيين و تدوين مي ‌ شود و وزارت امور خارجه در تعيين سياست ‌ ها مشارکت دارد ،اما تصميم گير نيست.بلکه مجري است درست است در کشور ما نيز سياست خارجي در شوراي عالي امنيت ملي با حضور مسئولان تعيين مي ‌ شود و وزارت امور خارجه بايد با شيوه ‌ هاي خود آن را اجرا کند.

در صحنه سياست خارجي ايران با مسائل مختلفي روبرو است که عمده ‌ ترين آنها روابط با آمريکا و تنظيم مناسب ‌ تر روابط منطقه ‌ اي و فرامنطقه ‌ اي آن است.

روابط ايران و عربستان سعودي به تدريج از حالت انجماد خارج مي ‌ شود شيخ نشين ‌ هاي حوزه خليج فارس رابطه ‌ شان با تهران متاثر از رابطه تهران و رياض است که آنها هم رو به جلوست ايران با چين تفاهمنامه 25 ساله منعقد کرده و در حال رايزني با کشورهاي ديگر براي تفاهم ‌ نامه ‌ هاي مشابهي است.

اما مسئله روابط تهران و واشنگتن که بيش از 40 سال گذشته منجمد بوده اگرچه نشانه ‌ هايي از آب شدن اين سردي در رابطه حس مي ‌ شود ولي همچنان يک مسئله اساسي در روابط خارجي ايران است. اساسي ‌ ترين اصل در روابط بين ‌ الملل که همه توافق ‌ هاي تنظيم کننده روابط که به آن در مجموع حقوق بين ‌ الملل مي ‌ گوييم بر پايه آن استوار است اخلاق مداري تکريم و احترام به ملت ‌ ها و رهبران و حق حاکميت ملي فارغ از قدرت و وسعت هر واحد سياسي استبدين ترتيب همه واحدهاي سياسي در هر موقعيت شايسته احترام و تکريم هستند در نگاه به تاريخ روابط سياسي ايران و آمريکا به خصوص در 60 سال اخير يعني بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 آنچه برجسته است مجموعه ‌ اي از اقدامات مواضع و سياست ‌ هايي از سوي کاخ سفيد در برابر ايران است که تهران اعتقاد دارد اغلب فاقد نشانه ‌ اي از احترام بوده است و هنوز هم مي ‌ توان آن را در مواضع و رفتارهاي مقامات آمريکايي در روابط با ايران ديد.

تکرار ادعاها در مورد برنامه هسته ‌ اي ايران و در يک کلام اصرار بر ادامه سياست ‌ هايي که منافع ايران را مسدود کند برخي از آنهاست به باور تهران ؛ تبديل حرف به عمل درايجاد روابط بين ‌ الملل حائز اهميت است.

مهدي کريمي -روزنامه نگار

ارسال نظر
پربیننده‌ترین اخبار