آغازی بر پایان نفت
طی چندین دهه مساله اصلی در بازار جهانی نفت عرضه بود. این درس اولین بار نیم قرن قبل آموخته شد وقتی که در پی جنگ اعراب و اسرائیل، کشورهای عربی عضو اوپک صادرات نفت به آمریکا و طرفداران اسرائیل را متوقف کردند. ممکن است تصور شود که دوران ارتباط نزدیک بین بازار انرژی و مسایل ژئوپلیتیک جهان به سر آمده است چون علیرغم مناقشات نظامی در خاورمیانه و حمله روسیه به اوکراین، تحولات چشمگیری در بازار بینالمللی انرژی مشاهده نمیشود. لیکن جهان شاهد تحولی اساسی در این زمینه است. تحولی که تقاضا و نه عرضه حرف اول را میزند و این تغییر اساسی همراه با تاثیرات شگرف در صحنه ژئوپلیتیک خواهد بود.

دکتر هاشم اورعی -استاد دانشگاه صنعتی شریف
دولتها بدنبال تدوین سیاستهایی هستند که برای مقابله با تغییرات اقلیمی تقاضای نفت را کاهش داده و بر سایر منابع انرژی تمرکز کنند. دوران انقلاب صنعتی که در اواسط قرن 18 میلادی از بریتانیا آغاز شد بار اصلی توسعه جهانی را بر دوش سوختهای فسیلی نهاد و با پیدایش نفت تقاضا بطور مستمر افزایش یافت. لیکن برای اولین بار پس از چند قرن انتظار میرود تقاضای جهانی نفت بزودی از نقطه اوج عبور کرده و روند کاهشی داشته باشد. تحولی که تاثیرات قابل توجهی بر قیمت، سرمایهگذاری و تولید جهانی این ماده در دهههای پیشرو خواهد داشت.
شرکت نفت آرامکوی سعودی از جایگاه ویژهای در بازار جهانی نفت برخوردار است و ارزش سهام این شرکت 2 هزار میلیارد دلار و 5 برابر اکسون موبیل دومین شرکت نفتی جهان است. اخیراً این سوال مطرح شده است که آیا غول نفتی جهان باور خود را در مورد آینده نفت از دست داده است؟ وقتی وزیر نفت پادشاهی عربستان در میان حیرت همگان اعلام کرد که آرامکو برنامه خود را برای افزایش ظرفیت تولید از 12 به 13 میلیون بشکه در روز به حالت تعلیق درآورده، برخی به فکر فرو رفتند که آیا واقعاً دوران کاهش تقاضای نفت در پیش است؟
در پی تحولات پیشرو در بازار جهانی نفت، از آنجا که کشورهای نفتخیر حاشیه خلیج فارس از بیشترین ذخایر، کمترین هزینه تولید و نیز کمترین تاثیرات زیست محیطی برخوردارند، انتظار میرود با کاهش تقاضای جهانی نفت سهم بازار این کشورها در کوتاه مدت افزایش یابد. سهمی که طبق برآورد BP، غول نفتی بریتانیا از 40 درصد فعلی به 50 تا 65 درصد بسته به سرعت گذار انرژی افزایش خواهد یافت. در حال حاضر کشورهایی چون عربستان سعودی، کویت و امارات متحده عربی با استفاده از منابع عظیم مالی در حال افزایش سرمایهگذاری و نفوذ خود در منطقه هستند و پیشبینی میشود این روند در یکی دو دهه پیشرو با شتاب بیشتری ادامه یابد.
لیکن برخی کشورهای نفت خیز از قافله عقب خواهند ماند چون هزینه تولید و میزان آلایندگی صنعت نفت در این کشورها بیشتر از منطقه خلیج فارس است. بررسیها نشان میدهد که چنانچه کشورها بر برنامه خود مبنی بر رسیدن به حالت کربن خنثی تا سال 2050 وفادار باشند، از 1800 میلیارد دلار سرمایهگذاری پیشبینی شده توسط شرکتهای نفتی دولتی طی دهه آتی، 1200 میلیارد دلار هرگز به سوددهی نخواهد رسید. از آنجا که بسیاری کشورهای صادرکننده نفت وابستگی زیادی به قیمت نفت دارند، زیان دهی شرکتهای ملی نفت در این کشورها در نهایت منجر به بحران بدهی و عقب افتادن برنامه توسعه خواهد شد دقیقاً همان اتفاقی که در آمریکای لاتین در دهه 80 میلادی و در پی افزایش قیمت نفت، بالا رفتن تراز تجاری منفی و در نهایت ناتوانی این دولتها در باز پرداخت اقساط وامهای دریافتی اتفاق افتاد.
امّا چگونه میتوان شرایط را کنترل کرد؟ از یک طرف برای مقابله با تغییرات اقلیمی سرعت بخشیدن به فرایند گذار انرژی ضروریست. از طرف دیگر در چنین حالتی جابجایی سهم بازار سریعتر اتفاق افتاده و شوک وارده بر تولیدکنندگان با قیمت تمام شده زیاد بزرگتر خواهد بود. اولویت اول برای این کشورها استفاده حداکثری از پنجره طلایی و ناپایدار فعلی یعنی قیمت و تقاضای نسبتاً بالا، متنوعسازی اقتصادیست. برخی شرکتهای نفتی دولتی از جمله پتروناس مالزی و اکوپترول کلمبیا بخشی از بودجه خود را صرف فناوریهای کم کربن مثل انرژیهای تجدیدپذیر، هیدروژن و جذب کربن کرده تا بتوانند تا حدودی در مقابل سقوط تقاضای نفت دوام بیاورند. لیکن بطور متوسط شرکتهای نفتی دولتی تنها 5 درصد از بودجه خود را به متنوعسازی اختصاص میدهند در صورتیکه این رقم برای شرکتهای بزرگ نفتی غرب 15 درصد است. دولتها هم باید سیاستهای خود را طوری تنظیم کنند که اقتصادشان کمکم از نفت فاصله بگیرد. این سیاست میتواند با تصویب قوانین تسهیل کننده فضای کسب و کار و سرمایهگذاری در زیر ساخت و آموزش به اجرا درآید. علیرغم این اقدامات در پی تغییرات اساسی پیشرو در بازار جهانی نفت ممکن است برخی دولتها برای جلوگیری از ورشکستگی نیاز به حمایتهای مالی بیشتر از سوی مجامع بینالمللی داشته باشند. آنچه مسلم است اینکه شوکهای نفتی دوران گذشته ناشی از محدودیت عرضه تاثیرات قابل توجهی بر صحنه ژئوپلیتیک جهان بر جای گذاشت. چنانچه گذار انرژی فعلی با درایت بیشتری همراه نباشد جهان در نیم قرن پیشرو شاهد تحولات شگرفی این بار از طریق محدودیت تقاضا برای نفت خواهد بود.
اما ما کجای کاریم؟ برخورداری از 150 میلیارد بشکه ذخایر نفتی و هزینه تولید کمتر از 8 دلار در هر بشکه ما را در موقعیتی ممتاز قرار داده است. چنانچه حکمرانی انرژی مطلوبی در کار بود و سیاست انرژی وجود داشت میتوانستیم همگام با همسایگان جنوبی خود حداکثر استفاده را از موقعیت طلایی ولی محدود فعلی برده و با صادرات حداکثری امکان ایجاد تنوع در اقتصاد ملی و توسعه زیر ساختهای کشور را فراهم آوریم. لیکن در نهایت تاسف شاهد آنیم که عدم امکان تامین سرمایه و دسترسی به فناوری روز میزان افزایش تولید را به شدت محدود کرده بطوریکه در مواردی حتی قادر به تامین نیاز داخل نبوده و باید به واردات برخی فرآوردههای نفتی روی آوریم. همچنین در اوج نابخردی و علیرغم محدودیتهای موجود تمرکز را بر افزایش تولید نهاده و از این واقعیت غافلیم که افزایش تولید برای پاسخگویی به تقاضای انرژی راه به جایی نبرده و نخواهد برد. با ثابت نگهداشتن قیمت حاملهای انرژی عملاً امکان هرگونه بهینهسازی را از بین برده و مدیریت تقاضا بطور کامل رها شده است.
مخلص کلام اینکه بیش از 5/2 قرن پیش با آغاز انقلاب صنعتی تولید به ماشین سپرده شد و بار چرخاندن ماشین را سوختهای فسیلی بر دوش کشیدند و تقاضای نفت همواره روند افزایشی داشت. اما از آغاز هزاره سوم گرمایش کره زمین و تغییرات اقلیمی مقابله با این روند را به امری ضروری تبدیل کرد و نفت در جایگاه متهم ردیف اول قرار گرفت. بررسیها نشان میدهد پنجره طلایی برای کشورهای صادرکننده نفت در چند سال پیشرو رفته رفته بسته خواهد شد. همسایگان ما بسرعت در حال فروش نفت و کاستن وابستگی اقتصاد خود به درآمدهای نفتی هستند و ما ناتوان از افزایش صادرات شرایط را بگونهای رقم زدهایم که بیم آن میرود افزایش تولید حتی جواب مصرف را نداده و در نتیجه ظرفیت صادراتی کشور رو به کاهش خواهد بود. چشم بر هم بزنیم شاهد خواهیم بود که صحنهگردان بازار جهانی نفت تقاضا بوده و ما قابلیت رقابت در این بازار را نخواهیم داشت. آن روز که بزودی فرا خواهد رسید ملت جملگی بانگ بر میآورند که «افسوس از فرصتی که از دست رفت»!