دامن زدن به شکاف طبقاتی با افزایش حقوق در اصلاحیه لایحه بودجه ۱۴۰۰ / دستمزد سالانه کارگران معادل حقوق یک ماه مدیران
بحث حقوق و دستمزد در ماه پایانی سال بسیار داغ است؛ کارگران حداقلبگیر (بیش از ۷۰ درصد بیمهشدگان فعلی سازمان تامین اجتماعی) که در سال ۹۹، با تمام مزایا و ملحقات، فقط ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان دریافتی ماهانه داشتهاند، در انتظار به ثمر رسیدن مذاکرات مزدی در این سوی سال هستند؛ مذاکراتی که با فرافکنیها و قانونگریزیهای متعدد دولت و کارفرمایان مواجه شده و دستکم از نگاه برخی فعالان کارگری به نظر نمیرسد در بیست و چند روز باقیمانده تا شروع سال جدید، نتیجه قابل قبولی داشته باشد.
به گزارش ایلنا، بهانههایی که تاکنون شرکای اجتماعی کارگران از کیسه جادویی فرار خود بیرون کشیدهاند تا از قانون فرار کنند، متعدد بوده و گاهی موجب بهت و حیرت میشود: چرا باید سبد معاش محاسبه شود؛ چرا دولت سهمپذیری ندارد؛ چرا اندازه خانوار متوسط سالهاست ثابت مانده و چرا میزان درآمد خانوارها و درصدِ کارگران مجرد مشخص نمیشود؟!
در همین گیرودار، یکباره اصلاحیه لایحه بودجه ۱۴۰۰ در بیست و هفتم بهمن ماه توسط دولت به مجلس شورای اسلامی ارائه میشود. در این اصلاحیه، بازهم سهم کارمندان یقه سفید و مدیران نهادهای دولتی، عمومی و شبهدولتی از خزانه بیتالمال، سر به فلک میکشد؛ بازهم به سمتی گام برداشتهاند که تضاد طبقاتی را در کشور، هم عمیقتر نمایند و هم نهادینه کنند. کافیست به دو بند از این اصلاحیه توجه کنیم؛ در بند الف تبصره ۱۲ اصلاحیه بودجه آمده است: افزایش ضریب حقوق گروههای مختلف حقوق بگیر در دستگاههای اجرائی موضوع ماده (۲۹) قانون برنامه ششم توسعه و همچنین نیروهای مسلح، وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی، (به استثنای مشمولین قانون کار جمهوری اسلامی ایران) از قبیل کارکنان کشوری و لشکری، اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی و قضات و افزایش حقوق بازنشستگان، وظیفه بگیران و مشترکان صندوقهای بازنشستگی به میزان بیست و پنج درصد است که ضریب ریالی آن به طور جداگانه توسط دولت تعیین میگردد. تفاوت تطبیق تبصره (۳) ماده (۷۱) قانون مدیریت خدمات کشوری با ارتقاءهای بعدی مستهلک وتفاوت تطبیق موضوع ماده (۷۸) قانون مدیریت خدمات کشوری در حکم حقوق، بدون تغییر باقی میماند.اعمال ضریب فوق در سال ۱۴۰۰ باید به نحوی باشد که جمع مبلغ حکم کارگزینی هریک از افراد شاغل و جمع حکم حقوقی هریک از بازنشستگان و متوسط ماهیانه قرارداد هریک از نیروهای قراردادی، کار معین و مشخص از دو برابر سقف تبصره ذیل ماده (۷۵) قانون مدیریت خدمات کشوری بیشتر نگردد. حکم حقوقی سال ۱۴۰۰ افرادی که احکام حقوقی آنها در سال ۱۳۹۹ از سقف فوق الذکر بالاتر بوده معادل سال ۱۳۹۹ خواهد بود.
بررسی این مندرجات در اصلاحیه بودجه ۱۴۰۰، چند نکته را نشان میدهد؛ اول اینکه همه حقوقبگیران ذیل دستگاه دولت، قرار است در سال آینده مشمول افزایش ۲۵ درصدی حقوق و مزایای مزدی شوند به جز کسانی که در سال جاری، ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان یا بیشتر از این رقم، حقوق میگرفتهاند!
با این حساب، اگر یک کارمند رده بالای دولت، در سال جاری ۳۰ میلیون تومان دریافتی ماهانه داشته، در سال بعد، بازهم مشمول افزایش ۲۵ درصدی حقوق خواهد شد و در نتیجه دریافتیِ ۱۴۰۰ این فرد به ۳۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خواهد رسید! که البته سقف حقوق را نیز پشت سر خواهد گذاشت.
اما نکته دردناکتر، سقف قانونیِ حقوق و مزایا در سال ۱۴۰۰ است. در سال آینده، یک مدیر یا کارمند ارشد و رده بالای دولت، میتواند ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در هر ماه دریافتی داشته باشد؛ البته باید در نظر داشته باشیم که این دریافتی، فقط خامِ فیش حقوقی و قانونی مدیران است؛ معمولاً یک مدیر دولتی، در دو یا سه شرکت شبه دولتی یا در چند هلدینگ، نقش مشاور بدون رتبه ثبت شده دارد و از آن محلها نیز دریافتی ماهانه نقدی و علیحده دارد؛ علاوه بر این، مدیران معمولاً پاداشهای هنگفت به مناسبتهای مختلف اعیاد مذهبی و غیرمذهبی، آغاز و پایان پروژهها، پرداختها در قالب پورسانت و غیره- دریافت میکنند؛ با این حساب، دریافتی یک مدیر بدون در نظر گرفتن شغلهای مشاورهای دوم و سوم که معمولاً فرد صاحب این منصب، حتی حضور فیزیکی در محل کار ندارد و مشاوره را مجازی و از راه دور صورت میدهد! به بیش از ۴۰ یا حتی ۵۰ میلیون تومان خواهد رسید!
سوال اینجاست که آیا مجلس یازدهم که عموم نمایندگان آن قبل از نشستن بر کرسیهای نمایندگی، شعار انقلابیگری و دفاع از محرومان اجتماع سر دادهاند، سقف ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی حقوق را برای مدیران خواهند پذیرفت؟ آنهم در شرایطی که یک کارگر زحمتکش معدن یا یک کارگر چاههای نفت که سراپایش از دوده و گرد ذغال و نفت، سیاه و قیراندود است، زیر ۳ میلیون تومان حقوق ماهانه دارد؟ اصولاً چرا باید حقوق ماهانه یک مدیر دولتی، به اندازه دستمزد یک سالِ یک کارگر باشد؟!
علی خدایی (عضو کارگری شورایعالی کار) در انتقاد از سقف ۳۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی حقوق مدیران و همچنین خیز برداشتن برای افزایش حقوق کارمندان میانرده و بالاردهی دولت در سال بعد به ایلنا میگوید: این سقف، بیش از ده برابر حداقل حقوق است؛ با توجه به اینکه میزان سنجش سقف پرداختی عموماً حداقل دستمزد است، اینکه دولت و مجلس مجبور شدهاند سقف حقوق را به بیش از ده برابر حداقل دستمزد برسانند، اولین شاهد و گواه بر ناچیز و بیارزش بودن دستمزد کارگری است. وقتی هفت برابرِ حداقل دستمزد، آقایان و مدیران را راضی نمیکند و مجبور شدهاند سقف را بالاتر ببرند، نشان میدهد چقدر دستمزد کارگران بیارزش است و نمیتوان با آن هزینههای زندگی را تامین کرد؛ آقایان مدیر با هفت برابر حداقل دستمزد هم نمیتوانند زندگی کنند، چطور توقع دارند کارگران با چنین دستمزدهای ناچیزی سر کنند و لب به اعتراض نیز نگشایند؟!
این استدلال بیبنیان در حالی مطرح میشود که یک مدیر دولتی همیشه پشت میز و زیر کولر نشسته و از یخچال آخرین مدل اتاقش، آب سرد و آبمیوه خنک مینوشد اما یک کارگر عسلویه یا یک کارگر معدن، باید در بدترین شرایط ممکن، در گرمای بالای ۴۰ درجه جنوب یا در خفگی و بی هواییِ چندین کیلومتر در اعماق زمین، با حداقل دستمزد کار کند و چرخهای سنگین تولید و سازندگی کشور را بگرداند. اگر یک مدیر با کمتر از ۳۱ میلیون تومان رسمی و چند ده میلیون تومان پاداش و فوق العاده-مشاورهی غیررسمی، حاضر به خدمت کردن نیست؛ چرا چندین میلیون کارگر کشور باید با زیر ۳ میلیون تومان، همه سختی ها و خطرات را تحمل کنند و از جان و دل خدمتگزار باشند؛ آیا وعدههای برابری و ریزش کاخهای قدرتمندان و مستکبران باید به اینجا ختم میشد، به عمیقتر کردن تضاد طبقاتی؟!
خدایی با تاکید بر اینکه تعیین سقف ده، پانزده برابری حقوق مدیران، نهادینه کردن تضاد طبقاتی در جامعه است؛ ادامه میدهد: افزایش فاصله حقوق مدیران و حداقل دستمزد کارگری، به صورت واضح، قانونی و عیان، گام برداشتن در جهت افزایش فاصلههای طبقاتی است. اگر یک زمانی به دستمزدهای هفت برابر حداقل دستمزد و فاصله طبقاتی هفت برابری راضی شده بودند، حالا قصد دارند این فاصله طبقاتی را به بیش از ده برابر افزایش دهند! چرا حقوق یک مدیر دولتی باید به اندازه دستمزد یکسالِ یک کارگر باشد؟ قانونی کردن این ماجرا، واقعاً به معنای رسمیت بخشیدن به فاصله طبقاتی در اجتماع است و از مجلسی که با شعار حمایت از محرومان سر کار آمده، به هیچ عنوان انتظار نمیرود که بر فاصله طبقاتی ده یا پانزده برابری، مهر تایید بزند و چنین سقف حقوق نجومیای را برای مدیران دولت، مصوب کند!
این نماینده کارگری اضافه میکند: از یک طرف، داد حمایت از محرومان و مستضعفان سر میدهند اما از طرف دیگر حقوق دو سال یک کارگر زحمتکش را به لطایف الحیل، در جیب یک نفر میریزند؛ آیا این برخورد، چیزی جز نعل وارونه زدن است و آیا حاصلی جز مخدوش کردنِ اعتماد مردم دارد؟!
خدایی در ادامه میگوید: به جای پول بیحساب ریختن به جیب خواص، ارزش دستمزد کارگران را افزایش دهند و دستمزد را واقعی کنند؛ در آن صورت، هفت برابر حداقل دستمزد هم دیگر میتواند مکفی باشد و دیگر نیازی به پرداخت پانزده برابر حداقل دستمزد به یک مدیر دولتی نیست! کمااینکه من اگر تصمیمگیر بودم، کاری میکردم که دریافتی مدیران برابر با حقوق کارگران باشد تا بتوانند مشکلات کارگران را با پوست و جان درک کنند؛ نه اینکه آقایان را از جامعه ایزوله کنند و برایشان از جیب بیتالمال، رفاه خاص ایجاد کنند؛ الان مدیران ما هیچ درکی از مشکلات و مصائب کارگران ندارند؛ اصلاً سنسورهایشان قادر به درک و خوانشِ مشکلات مردم کف خیابان نیست!
جالب اینجاست که هر سال در آخرین مراحل چانه زنیهای مزدی، نمایندگان دولتی شورایعالی کار میزان افزایش حقوق کارمندان دولت را حربهای میکنند و با آن، مقابل افزایش عادلانه و قانونی دستمزد کارگران میایستند؛ میگویند حالا که حقوق کارمندان ۲۵ درصد زیاد شده برای رعایتِ برابری و همسانی، باید حقوق کارگران هم همین ۲۵ درصد زیاد شود! باید از این مدیران دولتی و تکنوکراتهایی که خودشان ده برابر یک کارگر حقوق میگیرند، پرسید کدام ۲۵ درصد؟! ۲۵ درصدِ ۱۵ یا ۲۰ یا حتی ۳۰ میلیون تومان یا ۲۵ درصدِ دستمزد ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی کارگران؟ کدام برابری و همسانی؟! همسانی در درصد افزایش حقوق سالیانه یا همسانی در برخوردای از مواهب ملی و برابری در حقوق واقعی؟!
در ضمن آنچه کارگر به عنوان دستمزد پایان هر ماه میگیرد از مواهب ملی و پول بیتالمال نیست، بلکه بخشی ناچیز از ارزش افزودهای است که خود او با زحمت برای کارفرما تولید کرده؛ آیا نباید از این ارزش افزوده، آنقدر به او برسد که بتواند برای خانوادهاش سرپناه فراهم کند و از عهده مخارج یک سفرهی بیرونق بربیاید؟!